
دنیای رنگی دختران گلشهر در کارگاه نقاشی محله شهید آوینی
وارد که میشوم تعدادی صندلی و چند میز سفید میبینم. دخترانی کمسن و سال پشت میزها نشستهاند و مشغول نقاشی هستند. با چند مداد رنگی تصویری را نقش زدهاند که با عکس مو نمیزند. روی دیوار دور تا دور، تابلوهای نقاشی طبیعت و چهره خودنمایی میکند. چند دیوارکوب سفالی هم نقاشی شدهاند که روی یکی از آنها نوشته «دلی و جانی».
اینجا مثل یک جزیره رؤیایی میان تلاطم طوفانهاست. کارگاه نقاشی صفدری در محله شهید آوینی و در حاشیه یکی از خیابانهای پرتردد گلشهرقرار دارد. مکانی آرام و زیبا که تناسبی با مغازههای اطرافش ندارد. اینجا کارگاه و آموزشگاهی برای دختران گلشهری است که از دو سال پیش شکل گرفته است.
کلاسی آموزشی مختص دختران
همگی آنقدر سرگرم طراحی هستند که متوجه ورودم نمیشوند. دختری روبه روی مدرس کارگاه نشسته و او هم مشغول یادآوری نکات به اوست. کارشان که تمام میشود نزدیک میروم و گفتوگوی ما با مدرس و صاحب آموزشگاه آغاز میشود. راضیه صفدری 28 سال دارد و از شانزدهسالگی یادگیری طراحی و نقاشی را آغاز کرده است.
با اینکه متولد ایران است اما به سبب مهاجر بودن پدر و مادر، خود را مهاجر میداند. زحمت طی کردن مسیر طولانی تا آن سوی شهر و بولوار وکیلآباد را به جان خریده تا این هنر را از کلاسهای هنری آنجا فرابگیرد. او درباره فضای کلاسهای هنری گلشهر میگوید: کلاسها مختص خانمها نیست و بعضی جاهای فرهنگی هنری در مکان خوبی قرار ندارد و اطراف آن افراد بزهکار زیاد هستند.
راضیه با اشاره به بافت مذهبی گلشهر میگوید: خیلی از خانوادهها به این علت مانع هنرآموزی دخترانشان میشوند که کلاسهای آموزشی مختلط هستند و اگر آموزشگاهی مختص بانوان باشد به فرزندانشان راحتتر اجازه میدهند.
راضیه هنر نقاشی را در آموزشگاههای مختلف شهر و نزد استادان مختلف آموخته است. در این سالها مدتی آموزش میدیده و تمرین و تکرار میکرده تا دوباره فرصتی ایجاد شود و بتواند آموزش ببیند. نتیجه تمام این سالها به اینجا رسیده است که در حال حاضر خودش آموزش میدهد. درباره سابقهاش در تدریس میگوید: چهار سالی میشود که نقاشی تدریس میکنم و دو سال است که کارگاه در این مکان دایر است.
صفدری در ابتدا قصدش فقط درآمدزایی بوده است اما اکنون دغدغه این را دارد که دختران محلهاش مکانی امن و راحت برای آموزش طراحی و نقاشی داشته باشند
اتفاقات دست به دست هم داده است که این کارگاه و آموزشگاه دایر شود. گویا راضیه قبلا اتاقی در یک آموزشگاه زبان داشته است که پس از مدتی به فرد دیگری اجاره داده میشود . او باید در آن زمان تصمیم میگرفته که میخواهد جای دیگری برای خودش دست و پا کند یا نه. دل را یک دله و این مغازه را اجاره میکند. مغازهای که با طراحی سادهای کارگاه شده و روزانه دو نوبت پذیرای هنرآموزان است.
صفدری در ابتدا قصدش فقط درآمدزایی بوده است اما اکنون دغدغه این را دارد که دختران محلهاش مکانی امن و راحت برای آموزش طراحی و نقاشی داشته باشند.
او میگوید: اینجا آنچنان درآمدی ندارد و دخل و خرجش یکی است. هزینه دریافتی آموزش ما بسیار کمتر از آموزشگاههای شهر است. با این حال در این محدوده مردم بیشتر درگیر هزینههای خوراک و پوشاکشان هستند و فراغتی برای مسائل فرهنگی یا مثلا خرید اثر هنری ندارند. البته نه اینکه دغدغه نداشته باشند اما نمیتوانند هزینهای برای هنر کنار بگذارند. ابزار و لوازم طراحی و نقاشی اکثرا وارداتی و گران است. در حاشیه شهر خانوادهها آن قدر رفاه ندارند که به راحتی لوازم این هنر را برای فرزندانشان فراهم کنند.
استعدادهایی که میسوزند
تعداد هنرآموزها در هر فصل و برهه زمانی متغیر است. در حال حاضر هر روز عصر دو نوبت کلاس برگزار میشود که در هر نوبت پنج یا شش نفر حضور دارند. سیاه قلم، رنگ روغن، مدادرنگی و آبرنگ تکنیکهایی است که در این کارگاه به هنرجویان آموزش داده میشود. درباره درآمدزایی از راه طراحی و نقاشی می پرسم و میگویند که طراحی و نقاشی چهره پرسفارشتر است.
راضیه و تعدادی از هنرآموزانش از طریق فضای مجازی یا آشنایان سفارشهایی برای طراحی چهره میگیرند و یکی از این هنرآموزان توانسته به درآمد خوبی برسد. هنرآموز دیگری هم در محدوده پنج تن منطقه 4 آموزش نقاشی می دهد.
راضیه درباره استعداد بچههای حاشیه شهر و محرومیتشان هم صحبت میکند: استعدادهای این بچهها در بیشتر مواقع فرصت بروز پیدا نمیکند و در پس مشکلات مالی خاموش میماند.

گرافیک برای ما ممنوع بود
سمیرا حسینزاده متولد 1379 است و دوسالی میشود که مشغول آموختن نقاشی است. تابلو زیر دستش تصویر چهره بانویی است که با ظرافت کشیده شده است. او میگوید: همیشه این هنر را دوست داشتم و از کودکی نقاشی میکشیدم. این علاقه به قدری بود که میخواستم به هنرستان بروم و رشته گرافیک بخوانم اما گفتند که این رشته برای مهاجران ممنوع است.
حالا در کارگاه تریکوبافی کار میکنم تا هزینه کلاسهای آموزش و وسایل نقاشی را تأمین کنم.او جاهای دیگری هم کلاس رفته ولی آموزش اینجا را تخصصیتر میداند. آرزویش این است که زمانی آموزشگاه داشته باشد و بتواند این هنر را به دیگران آموزش دهد. میپرسم به نظرت چقدر دیگر باید در این رشته کار کنی تا به حد تدریس برسی؟ میگوید: فراگیری هنر انتها ندارد. ولی اگر خوب تمرین کنم یک سال دیگر آماده خواهم بود.

آرزوی برپایی نمایشگاهی از آثار
مهسا علیزاده 13سال دارد. با اینکه کم سن و سال است اما دو سالی میشود که یادگیری هنر نقاشی را آغاز کرده است. خانوادهاش حامی او هستند و مادر دهه شصتیاش میخواسته آرزویی به دل دخترش نماند. هدف مهسا درآمدزایی نیست و بیشتر دلش میخواهد به دیگران هم آموزش بدهد.
هدی حسینی هم 19 سال دارد و آموزش نقاشی را از یک سال پیش شروع کرده است. عاشق سیاه قلم است و باشیفتگی درباره این تکنیک صحبت میکند. او هم در کارگاه خیاطی سریدوزی می کند و درآمد حداقلیاش را خرج طراحی و نقاشی میکند. آرزوی او این است که زمانی در جایگاهی قرار گیرد که نمایشگاهی از آثارش دایر شود. آرزویی زیبا که دور از دسترس نیست.