نخستین چیزی که از شنیدن نام «شب یلدا» به ذهنمان میرسد، طولانی بودن آن است؛ آخرین شب پاییز که خانوادههای ایرانی به رسم کهن و قدیمی خود دور هم جمع میشوند و به شبنشینی و برگزاری جشنهای متنوع میپردازند و با آیینها و رسوم مختلفی این شب به یاد ماندنی را در کنار هم سپری میکنند.
با گذشت زمان نه تنها از اهمیت این جشن باستانی کاسته نشده، که روز به روز علاقه مردم به پاسداشت این رسم بیشتر میشود. یکی از مکانهایی که از حدود دو هفته مانده به «شب یلدا» مملو از جمعیت میشود، بازار گل فتحآباد در کوی امیرالمونین است.
وقتی وارد بازار میشوم، دسته دسته آدم را میبینم که در حال خرید هستند و با بستههای خرید خود به مغازههای دیگر سرک میکشند که مبادا چیزی را از قلم انداخته باشند. صاحبان فروشگاهها و مغازهداران هم چیزی کم نگذاشتهاند و آنچنان مغازهها و جلوی در آنها را آراسته و تزئین کردهاند، که زرق و برق آن هر بینندهای را جذب میکند و حتی اگر کسی هم قصد خرید آنچنانی نداشته باشد، شیفته این رنگ و لعاب میشود و حداقل دقایقی را مات و مبهوت به تماشا کردن میایستد.
زن و شوهری جوان کنار یکدیگر ایستادهاند و زن با ذوق و شوق میوههای تزئین شده را به همسرش نشان میدهد؛ مرد هم نگاهی سرسرانه به میوهها میاندازد و با تکان دادن سر حرفهای همسرش را تأیید میکند. همانطور که غرق نگاه کردن تزئینات میوهها هستند، ناگهان ساکت میشوند، گویا در حال فکر کردن هستند تا تصمیمی درست بگیرند. هر دو دندانپزشک هستند و قصد دارند دو نوع تزئین شب یلدا برای مطب و خانهشان تهیه کنند. خانم میگوید: از آنجایی که مطب در روزهای نزدیک به شب یلدا شلوغ میشود کمی زودتر به خرید آمدهایم تا بتوانیم بقیه وقت خود را صرف ویزیت بیماران کنیم.
درباره فلسفه شب یلدا هم این گونه توضیح میدهند: شب چله از سالها قبل شکل گرفته است به طوریکه ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر و تابش نور زیاد میشود، آخر پاییز و اول زمستان را شب «زایش مهر» یا «زایش خورشید» میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند که این رسم و رسوم از همان زمان به جای مانده است.
آقا هم میگوید: شاید اکنون جشنهای این شب مثل قدیم آنچنان مفصل برگزار نشود اما برای ما شب یلدا نمادی از دور هم جمع شدن فامیل و اعضای خانواده است. همه ما شب یلدا را از کودکی به خاطر داریم که آخرین شب پاییز را در خانه مادربزرگها و پدربزرگهایمان دور هم جمع میشدیم، پای خاطرات قدیمیها مینشستیم و بزرگترها حافظ میخواندند و خوراکیهایی هم تدارک میدیدند. همانطور که در گذشتههای دور، مردم اعتقاد داشتند برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع شوند و با روشن کردن آتش از خورشید طلب برکت کنند.
یکی از مغازهداران بازار گل از تفاوت رسم و رسوم شب چله در شهرهای مختلف ایران اما ماهیت یکسان آن در همه جای ایران میگوید: هدف اصلی یلدا گذراندن این شب در کنار دیگران است. خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و دیگر میوهها از جمله آداب مشترک شب یلداست که مغازهدار بازار گل با اشاره به استقبال خوب مردم از تزئینات میوهآرایی و سفرهآرایی یلدا میگوید: بودن میوه در سفره یلدا جنبه نمادین دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی است.
او ادامه میدهد: در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ هم مرسوم است و به همین دلیل در سفره یلدایی هر خانوادهای حتما یک کتاب حافظ دیده میشود؛ زیرا این رسم یکی از رسوم پرطرفدار شب یلداست. معمولاً در این شب رسم بر این است که صاحبخانه، دیوان حافظ را به بزرگتر فامیل که سواد دارد، میدهد. سپس هر یک از میهمانان نیت کرده و بزرگ مجلس تفألی به گنجینه حافظ میزند. البته ما شنیدهایم که بعضی از مردم هم به شاهنامهخوانی میپردازند که این هم جالب به نظر میرسد.
جلوی در ورودی فروشگاه، انواع میوهها به شکل زیبایی تزئین شده و درون سبدهای چوبیشکل قرار گرفتهاند. در میان آنها خطوط و برشهای زیبایی روی کدوی حلوایی توجهام را بیشتر جلب میکند؛ هرچند که تکههای انار و نقش و نقوش روی سیبهای قرمز هم دلربایی میکنند. به نظر میرسد اینهمه دقت و ظرافت ساخته دست بانویی خوش سلیقه است. وارد مغازه میشوم و از صاحب آن درباره طراح و هنرمند این میوهها میپرسم.
علی آقا به یکی از سبدها اشاره میکند و پاسخ میدهد: اینها کار خودم است! 49 سال سن دارم و حدود 12 سال است که میوهآرایی، سفرهآرایی و تزئینات آجیل میکنم. عاشق کارم هستم و از انجام آن لذت میبرم بهویژه زمانی که مشتری از نتیجه کارم راضی است، تمام خستگی از تنم در میآید. ما در این فروشگاه به درخواست مشتریانمان، گیفهای یلدایی هم آماده میکنیم که بنا به خواسته آنها برای توزیع در مکانهای هدف، شکل و نوع آنها تغییر میکند.
به عنوان مثال گاهی از نمادهای فانتری برای مدارس استفاده میکنیم و گاهی عروسکهای کوچک را برای مراسم یلدای عروس به کار میگیریم. ما حتی برای کامل بودن بستههای فروشی خود ملزومات و تزئینات کریسمس را هم داریم، اما من خودم موافق حفظ سنتهای قدیمی و اصیل ایرانی هستم و معتقدم مراسم شب یلدا باید به شکل سنتی برگزار شود.
بیشتر میوههای یلدا دانههای زیادی دارند، زیرا قدیمیها معتقدند که انسانها با توسل به برکت پردانه بودن آنها نیروی باروری را در خود زیاد میکنند
او درباره میوههای یلدایی هم این گونه توضیح میدهد: اغلب این میوهها دانههای زیادی دارند، زیرا قدیمیها معتقدند که انسانها با توسل به برکت پردانه بودن آنها نیروی باروری را در خود زیاد میکنند. آنها هندوانه و انار را به دلیل سرخی رنگشان نمایندهای از خورشید در شب تصور میکردند و به همین دلیل این دو میوه به نوعی پای ثابت سفرههایشان بود و اکنون هم هست. از همان دوران گذشته انار با کارکرد تصفیه خون و خونساز بودن بسیار مورد توجه قرار میگرفت و تصفیه خون مانند زندگی یا زایش دوباره انسان است، به همین علت مردم انار را نماد زایش و شادی میدانند.
یکی از ارکان سفره شب یلدا، میوه هندوانه است که همیشه به شیوههای جذابی هم تزیین میشود، هندوانه یادآور گرمای تابستان و حرارت است، اما بزرگترهایمان باور داشتند اگر شب یلدا هندوانه بخوریم در سراسر زمستان طولانی، سرما بر ما غلبه نخواهد کرد و بیمار نمیشویم. اما بر سر سفرههای یلدا کدو و لبو هم دیده میشود، به نظر من کدو حلوایی با آن رنگ نارنجی و جذابش، چهرهای خاص به یلدا میدهد.
هرچند که پختن کدو حلوایی از قدیم در شب یلدا انجام میشد و گرمای خاصی به این مراسم میداد و قدیمیها آن را از مظاهر روشنایی و نمادی از غلبه روز بر شب میدانستند. لبو هم پخته شده همان چغندر است و به نوعی نماد برکت و روزی تلقی میشده است.
این مدرس گلآرایی با اشاره به اینکه برای یلدا ارزش خاصی قائل است، به بیان خاطرهای میپردازد: من از جاهای مختلفی مشتری دارم، یکی از مشتریانم مسیحی بود و همانطور که میدانید جشن شب یلدا یک جشن کاملاً زنده است و همه مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار میکنند. چیزی که برایم جالب به نظر میرسید، این بود که او میگفت: «سال گذشته که تهران بودم، همزمان با مراسم یلدا، تمام درختهای کریسمس فروشگاهها تمام شده بود! این در حالی است که یلدا برای خود من، مهمتر و با ارزشتر است.»
کمی آنطرفتر چند بانوی ترک زبان مشغول خرید هستند. به آنها نزدیکتر میشوم. سرگرم توافق کردن برای خرید سینیهای سنتی هستند. یکی از آنها که سن و سال بیشتری دارد و گویا مادربزرگ خانواده است، میگوید: ما آذربایجانی هستیم اما حدود 20 سال است که در مشهد ساکن هستیم. امروز به همراه دختران و نوههایم به بازار آمدهایم تا برای عروسم که عقد کرده پسرم است، شبچلهای و تزئیناتش را بخریم. شب چله بردن برای عروس و داماد از گذشته در شهر ما رسم بود اما طی سالهای اخیر میبینم که این رسم در مشهد هم وجود دارد و خیلی از خانوادهها این کار را با برگزاری جشنهای زیبا انجام میدهند.
از او میخواهم کمی از آداب و رسوم «چله بُرون» خودشان برایم توضیح دهد و او با کمال میل قبول میکند و میگوید: در روزگاران قدیم دو نامزد تنها در شبهای خاصی اجازه داشتند یکدیگر را ببینند و یلدا یکی از آنها بود. اصل ماجرای بردن شب چلهای این گونه است که این شب بهانهای بود تا عروس و داماد یکدیگر را ببینند.
کسانی که نامزد هستند در دوران نامزدی در این شب برای نامزدهای خود «خُنچه» روی طَبَق میفرستند و اقوام در هر چه بهتر بودن این خُنچهها کمک میکنند، یعنی اینکه فامیلهای نزدیک به خانواده کمک میکنند و بخشهایی از خرید را به عهده میگیرند. محتویات خُنچهها عبارتند از شیرینی، پرتقال، سیب، انار، هندوانه، آینه و پارچه که با پولک و تور تزیین میشود. هنگام غروب، زنان فامیل هدایایی به منزل داماد میآورند و به جشن و پایکوبی میپردازند. سپس طَبَقهای آماده را بر سر افرادی که مشخص شده، قرار داده و به سمت خانه عروس میروند.
این طبقهای هدیه که معمولا مسی است و روی آن با سفرههای قرمز گلدوزی شده پوشانده شده است، پر از ظرفهای بزرگ میوه پیچیده در زرورقهای رنگین تزیین میشوند. مادر عروس در مقابل دریافت طبقها، هدایایی مانند پول، شیرینی، جوراب و دستمال به آنها میدهد و به رسم یادبود لباس یا قطعه پارچهای برای خانواده داماد، در سینی خالی شده هدایا میگذارد و با خوراکیهای یلدایی از میهمانان پذیرایی میکند.
ما ترکها هم مانند دیگر اقوام ایرانی، هندوانه چله (چیله قارپوزی) میخوریم و باور داریم که با خوردن هندوانه لرز، سوز و سرما به تنمان تأثیری ندارد. معمولا در این شب برنج، مرغ و آش و بعد از شام نیز تنقلات موجود در منزل شامل گندم برشته با شاهدانه، آجیل، لبو، هویج، حلوای گردو، انواع میوه و خشکبارهایی چون انگور، بادام و سنجد میخوریم.
این مادر بزرگ در ادامه بیان میکند: برخی از بزرگترها میگفتند که مراسم شب چله برای رفع نحسی بلندترین شب سال برگزار میشود؛ اما من هیچ وقت این موضوع را باور نداشتم زیرا شب یلدا به خودی خود زیباست و بهانهای است تا برای لحظاتی از دغدغهها و روزمرگیهایمان فاصله بگیریم و دقایق شیرینی را در کنار انسانهای دوست داشتنی زندگیمان بگذرانیم و قدر این باهم بودنها را بیشتر بدانیم.
او ادامه میدهد: نیاکان ما فصل سرما را به دو چله تقسیم کردهاند که از آنها با نامهای «چله بزرگ» و «چله کوچک» یاد میشود. شب یلدا آغازکننده نخستین چله است که از روز اول دی ماه تا دهم بهمنماه را چله بزرگ میگویند؛ علت این نامگذاری هم این است که شدت سرما در این دوران بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا میرسد که از دهم بهمن تا بیستم اسفند طول میکشد و کم کم از شدت سرما کم میشود.
زنان قدیمی معمولا تا پایان چله کوچک خانهتکانی نمیکنند و اعتقاد دارند اگر در طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین میکند
زنان قدیمی معمولا تا پایان چله کوچک خانهتکانی نمیکنند و اعتقاد دارند اگر در طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین میکند و اگر چله کسی را نفرین کند به نکبت و بدبختی گرفتار میشود. اینها عقایدی است که از گذشته نسل به نسل به ما منتقل شده است. یکی دیگر از آیین این شب آیندهگویی بزرگان از روی پوکی یا پُری گردویی است که انتخاب میکنند و آن را میشکنند.
خانم دیگری که در یکی از فروشگاهها مشغول خرید هدیه یلدایی برای فرزندانش است هم میگوید: دوست دارم شب چله به بچههایم هدیهای سنتی به عنوان یادگاری بدهم تا آنها هم مانند خودم از یلدا به عنوان نوستالژیِ شیرینی یاد کنند. یکی از خاطراتی که من همیشه از دوران کودکیام در ذهن دارم همین زنده نگه داشتن شب یلدا در خانوادهام بوده است و به همین دلیل این شب برایم ارزش خاصی دارد به طوری که هرجا و در هر شرایطی باشم تمام تلاش خود را میکنم که این شب را در کنار خانواده و اقوام خود صبح کنم.
بازگویی خاطرات، قصهگویی پدربزرگها و مادربزرگها از مواردی است که یلدا را برای خانوادهها دلپذیرتر میکند و به همین دلیل ما همگی در خانه مادربزرگ همسرم جمع میشویم تا از حضور بزرگان فامیل استفاده کنیم. کودکان و اغلب جوانان هم به بازیهای مختلفی مشغول میشوند و در کنار خوردن شام، میوه و تنقلاتی مانند نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما تا دم دمای صبح بیدار مینشینیم و به نوعی شبزندهداری میکنیم.
معمولا در این شب سفرهای به دور از تجملات پهن میکنیم که بی شباهت به سفره هفتسین نوروز نیست. البته حتما سعی میکنیم که کرسی بگذاریم و به رسم سنن قدیم همگی دور کرسی جمع شویم. اگر قبل از شب چله برف هم ببارد، برف شیره درست میکنیم. همچنین بزرگترها با دادن حلوا قلقلی از کوچکترها پذیرایی میکنند. حلوا قلقلی از کوبیده شدن مغز گردو، بادام، کنجد و دیگر دانههای روغنی تهیه میشود و سپس آن را در شیره انگور میاندازیم.
این خانم که معلم ادبیات است، بیان میکند: افراد کهنسال همه این آیین و مراسمها را بهانهها و ترفندهایی برای گردهم آمدن خانوادهها، به جای آوردن صله ارحام و رفع کدورتهای احتمالی بین خویشاوندان برگزار میکنند. آنان بر این باورند که پیشینیان در هر فصل به بهانهای سعی میکردهاند تا اقوام را جمع کرده و صلح، صفا و صمیمیت را در بین آنان حکم فرما کنند. ما هم به تبعیت از آنها همیشه شب یلدا را خاص و با شکوه برگزار میکنیم. باید تأکید کنم شب یلدا برای من حتی از عید نوروز هم مهمتر است.
وارد فروشگاهی میشوم که جمعیت زیادی از مردم در آن حضور دارند. گویا این فروشگاه از شلوغترین مغازههایی است که در این بازار قرار دارد. تا چشم کار میکند ملزومات تزئینی در آن چیده شده است. از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا میشود و آنقدر تنوع در آن زیاد است که دست مشتری برای هر نوع خریدی باز است. داخل فروشگاه به مناسبت یلدا و کریسمس فضاآرایی شده است. مدیر آن که اصالتا بیرجندی است، میگوید: ما سعی کردهایم تمام نمادهای یلدا را داشته باشیم که مشتری زمان کمتری را صرف گشتن آن چیزی که میخواهد، کند.
نمادهایی مانند انار، هندوانه، ریسه برف، دانههای برف، شمع، ننه سرما و بابانوئل. از هر قسم آدمی هم مشتری داریم. برخی از آنان به دنبال خرید چیزهای سنتی هستند و میخواهند یلدا را به شکل کاملا سنتی برگزار کنند اما به دلیل تقارن مناسبتهای یلدا و کریسمس، برخی دیگر ترکیبی از ملزومات یلدا و کریسمس درخواست میکنند.
او تأکید میکند: از چند روز قبل از شب یلدا، اینجا شلوغ و تقاضای مشتری برای خرید بیشتر میشود. به عنوان نمونه ظروف یک بار مصرف یلدایی بیشترین استقبال را داشتهاند و خیلی از مشتریانمان هم خریده و هم تعداد زیادی سفارش دادهاند. رومیزیهای ترمه و ساتن از دیگر ملزوماتی هستند که بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند، معمولا این رومیزیها را برای روی کرسیها و میزها تهیه میکنند و یک سماور قدیمی و ترجیحاً یک سماور ذغالی برای رونق دادن به مراسم شب یلدای خود روی آنها قرار میدهند.
یکی از آیینهای ویژهای که خانوادهام همیشه در شب یلدا برگزار میکردند، مراسم «کفزدن» بود
برخی از خانوادهها از شمعدانیهای لاله عباسی هم برای سنتیترکردن فضا استفاده میکنند. به طور کلی همزمان با این مناسبتها شکل و نوع تقاضای مردم و مراجعان تغییر میکند.
آقای عطارزاده آنقدر این شب و روزها درگیر کار است که به گفته خودش از یلدای خودشان فراموش میکند اما حس خوب دوران کودکیاش را هنوز هم به یاد دارد و وقتی از آن روزها صحبت میکند لبخندی بر گوشه لب خود دارد. او میگوید: به یاد دارم یکی از آیینهای ویژهای که خانوادهام همیشه در شب یلدا برگزار میکردند، مراسم «کفزدن» بود. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک یا بیخ را در آب خیس کرده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» میریختند.
مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازک درخت انار، مایع را آنقدر هم میزدند تا به صورت کف درآید. حتی این کار را در محیط سرد انجام میدادند تا مایع کف کند. سپس کف آماده شده را با شیره شکر مخلوط میکردند و آماده خوردن میشد و پس از تزیین با مغز گردو و پسته از میهمانان یلدایی پذیرایی میکردند. ما هم که کمی بچهتر بودیم با گروهی از جوانان، قبل از شیرین کردن کفها را به سوی یکدیگر پرتاب میکردیم یا آنرا به سر و صورت هم میمالیدیم.