بیشتر قلههای ایران را فتح کرده و بیش از 40بار به دماوند صعود کرده است. سالهای 89 و 95 و 96 به قرقیزستان و تاجیکستان سفر کرده و سه قله از قلههای 7هزار متری این کشورها را نیز فتح کرده است که این صعودها از لحاظ درجهبندی مدالی فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی کشور، حکم مدال برنز آسیا را دارند.
عشق به کوه و کوهنوردی از کودکی همراهش بوده و اکنون وقتی از خاطراتش صحبت میکند آنقدر غرق در حال و هوای آن میشود که انگار دارد هوای سرد کوهستان را نفس میکشد. همنشینی با کوه و طبیعت از او انسانی صبور و دور از تعلقات دنیایی ساخته است. نه دنبال پست و مقام است نه دلبسته مادیات.
او حافظ قرآن نیز هست و این تلاقی باعث شده است در کوه احساس نزدیکی بیشتری به خدا داشته باشد. در مسیرهای صعبالعبور و در ارتفاعات بلند که کمبود اکسیژن آشفتهحالی میآورد او با ذکر خدا آرام میشود و اکنون که مربی دوچرخهسواری، دوومیدانی، دوی کوهستان و مؤسس یک باشگاه کوهنوردی است،
سعی دارد لذت آرامش با یاد خدا را به دیگر کوهنوردان و ورزشکاران بچشاند. ابراهیم سلامی، کوهنورد محله آزادشهر، خاطرات جذابی از گفتوگو با گردشگران خارجی دارد که در سفرهایش با آنها روبهرو شده است.
11سال است که به طور حرفهای وارد عرصه کوهنوردی شده است اما قبل از آن به واسطه شغل پدرش که مدیر تورهای زیارتی بوده، آموخته این کار شده است. او استعداد خوبی هم در دوومیدانی دارد و وجود این عوامل در کنار یکدیگر در راهیابی او به کوههای مرتفع تأثیر داشته است.
سلامی یادی از کودکیاش میکند و میگوید: مشهدی هستم. متولد57. به اقتضای زمان خودم، بیشتر دوران کودکیام در بیرون از خانه و با فوتبالهای محلی گذشت. عاشق دویدن بودم و برای هر کاری میدویدم. همین باعث شده بود در فوتبال هم دونده خوبی باشم و در کنار آن همواره بازوبند کاپیتانی داشتم.
کتاب یا منابع خاصی دردسترسم نبود اما دلم میخواست بدانم رکورد دوندهها چقدر است و چطور میتوانم رکوردشان را بزنم. برای همین مجلههای ورزشی آنزمان را میخواندم و هر مطلبی درباره اصول دویدن بود دنبال میکردم.
سلامی حدود 18سالگی کتابی درباره درمان با آب سرد به دستش میرسد که مطالعه آن زندگیاش را عوض میکند. او پس از خواندن این کتاب سعی میکند مقاومت بدنش در برابر سرما را بالا ببرد چیزی که اکنون تأثیر بسیاری در موفقیتهای کوهنوردیاش گذاشته است.
او از 19سالگی وارد گروهی به نام «آشتی با طبیعت» میشود که تورهای تفریحی و زیارتی داشتند
او از 19سالگی وارد گروهی به نام «آشتی با طبیعت» میشود که تورهای تفریحی و زیارتی داشتند و همیشه در کنار کمکسرپرست گروه حضور داشته تا علاوهبر کارهای مدیریتی، وقتی فردی از گروه جا میماند او با سرعت دنبالش برود و فرد جامانده را برگرداند.
سلامی بهواسطه شغل پدرش از 20سالگی مدیریت تورهای زیارتی را برعهده میگیرد و به دنبال سفرهای متعدد به کشورهای مختلف از جمله سوریه، امارات، ترکیه و... زبانهای ترکی، عربی و انگلیسی را به طور تجربی فرامیگیرد.
او سال80 در یک شرکت خدمات خودرویی مشغول به کار میشود که از آن اینگونه یاد میکند: بهدلیل همراهی با تورها، مجبور بودم مرخصیهای متعددی بگیرم و به همین دلیل اخراجم کردند اما روزی که اخراج شدم خیلی برایم دلچسب بود چراکه فکر کردن به اینکه بخواهم 25سال کار اداری داشته باشم برایم تبدیل به کابوس شده بود. بعد از آن دیگر آزادانه فقط به تورها و طبیعتگردی فکر کردم و اکنون که به گذشته فکر میکنم، روز اخراجم را روز آزادی خودم میدانم.
سلامی سال88 باشگاه کوهنوردی خودش را تأسیس میکند و همچنان با گروههای طبیعتگردی در ارتباط بوده است. او بهدلیل مدیریت خوب، سرعت زیاد دو و قدرت بدنی خوب، همواره در تورها مورد توجه قرار گرفته است تا اینکه سال89 یکی از کوهنوردان از او میپرسد چرا تاکنون به قلههای مرتفع صعود نکرده است وقتی میبیند مسئله سلامی دغدغههای مالی است میگوید خودم به آرزویم که فتح قلههای بلند بوده رسیدهام و میخواهم تو هم به آرزویت برسی. بدین طریق سلامی را با هزینه خودش راهی قله 7105متری کورژنوسکایا تاجیکستان میکند.
او با این صعود اولین خراسانی فاتح کورژن وسکایا میشود و به جمع باشگاه 7هزارتاییها (صعودکنندگان به قلههای بالای هفت هزار متر) میپیوندد. بعد از این، برنامههای کوهنوردی یکی از آژانسهای گردشگری برعهدهاش گذاشته میشود.
سلامی از این صعود با اشتیاق خاصی صحبت میکند، با وجود اینکه مربوط به 12سال پیش است چنان یاد و خاطره آن در ذهنش نشسته و آنها را به زبان میآورد که انگار درباره خاطرهای نو سخن میگوید.
انگیزه او بعد از این ماجرا بیشتر میشود تا به دیگر قلههای بلند هم صعود کند اما به گفته خودش با افزایش ناگهانی قیمت دلار حساب کتابهایش به هم میریزد و سفرهایش به تعویق میافتد.
سال89 به قله 7105 متری کورژن وسکایا کشور تاجیکستان صعود کردم
این مربی دوچرخهسواری و دوی کوهستان میگوید: سال89 به قله 7105 متری کورژن وسکایا کشور تاجیکستان صعود کردم و بعد از آن تا سال96 فقط به قلههای داخل ایران صعود داشتم. در این مدت، کوهنوردان بسیاری را در باشگاهم آموزش دادم. بیشتر قلههای ایران از جمله سبلان، تفتان، سهند، علمکوه و... را رفتهام و بیش از 40بار به دماوند صعود داشتهام.
او سال96 عزم صعود به قله 7135متری لنین قرقیزستان را میکند و حالا وقتی از آن صحبت میشود انگار غرق در هوای کوهستان شده است. یاد درهها و مسیرهای صعبالعبور آن میکند و میگوید: صعود به این قلهها کاری فنی و تخصصی است.
بعد از صعود به لنین، یک تیم برای صعود به قله 7010متری خانتنگری قرقیزستان انتخاب شدند که من هم جزو آنها بودم و چون در گذشته یکبار این قله را رفته بودم اینبار با تجربهای که داشتم توانستیم در کمتر از یک هفته به آن صعود کنیم.
سلامی مصداق عینی این ضربالمثل را دیده است و تعریف میکند: وقتی کودک بودم جمعی از همسایهها با یکدیگر به کوه میرفتند. هرچه اصرار میکردم که اجازه دهند همراهشان بروم نمیگذاشتند. بعد از اینکه خودم باشگاه کوهنوردی تأسیس کردم یکی از آنها نزدم آمد و گفت اجازه میدهید همراه شما به کوه بیاییم. من او را شناختم و گفتم بله بفرمایید کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد.
سلامی توسل به امام حسین(ع) و تلاوت زیارت عاشورا در هنگام صعود به قله خانتنگری را از بهترین خاطراتش در این صعود میداند و تعریف میکند: پدرم پرچمی با نام امام حسین(ع) از کربلاآورده بود. وقتی قرار شد به این قله صعود کنیم گفتم این پرچم را باید به بالای قله برسانم.
در طول مسیر سخت و صعبالعبور صعود، هر بار کم میآوردم با خودم میگفتم بهدلیل پرچم هم که شده باید به بالای قله برسم. وقتی راه خیلی سخت شده بود زیارت عاشورا را زمزمه میکردیم و یا حسین گویان پا بر صخرهها میگذاشتیم. اینقدر آن حال و هوا و زیارت امام حسین(ع) به من چسبید که خاطره آن صعود با یاد امام حسین(ع) در ذهنم نشسته است.
او در صعود به قله لنین با شرایط سخت آبوهوایی روبهرو بوده است که از آن اینگونه یاد میکند: صعود به این قله حدود 12ساعت طول کشید، صبح که برای صعود به لنین حرکت کردیم دمای هوا منفی20درجه سانتیگراد بود اما ظهر مثبت 30درجه شد. تحمل این همه تفاوت دما کار سادهای نیست.
در کوه هم نمیتوان دائم لباس عوض کرد. باید مقاومت بدن به سرما و گرما زیاد باشد. سرخوردنها، افتادن در یخچالهای کوهی، رویارویی با بهمنها و... هم که همیشه در چنین صعودهایی وجود دارد.
عظمت کوه، انسان را به خدا نزدیکتر میکند
سلامی حافظ قرآن نیز هست. او از حدود بیستسالگی حفظ قرآن را شروع کرده است اما به گفته خودش چون اینکار را اصولی انجام نداده است اکنون ضعفهایی دارد. او در حال حاضر با خانه حفاظ قرآن در ارتباط است و زیر نظر حاج مرتضی فاطمی و حاج مهدی حسنی در حال ترمیم محفوظاتش است.
این همنشینی با قرآن در دل کوه، نه تنها روی خودش بلکه بر همنوردانش تأثیرهای زیادی گذاشته است که او در توصیف آن سراغ خاطراتش میرود و تعریف میکند: در حال صعود به دماوند بودیم که خانم دکتری که استاد دانشگاه است بریده بود و کم آورده بود و نمیتوانست تا انتهای مسیر را بیاید.
پشت سرش شروع به خواندن ربناهای قرآن با معنایش کردم. باید میدیدید که چطور انرژی میگرفت و حرکت میکرد. اینجا اگر جدیدترین آهنگهای رپ، کلاسیک و ... را پخش میکردند چنین تأثیری بر او نمیگذاشت و خود آن فرد بیش از هر کسی در چنین مواقعی پی به قدرت نفوذ آیههای قرآن میبرد.
این تلاوتها و مناجاتهای او مورد توجه گردشگران خارجی هم قرار گرفته است. به عنوان مثال در هنگام صعود به قله خانتنگری یک مستندساز روسی حضور داشته است و با کنجکاوی از او میپرسد واژههایی که زمزمه میکند چیست و چه معنایی دارد. در همین سفرها وقتی گردشگران خارجی از او میپرسند شما چطور اینقدر شاد و پرانرژی هستید، سلامی حسرت میخورد چطور آنها از منبع لایتناهی وصل با خالق غافل هستند.
سلامی یادی از صعود به قله خانتنگری میکند و میگوید: آنجا باید از بین ارتفاعات خطرناکی رد میشدیم که هر سال کوهنوردانی را در خود مدفون میکند. وقتی به این قسمت رسیدیم هنگام عبور، سوره حشر را میخواندم و به لطف خدا همگی به سلامتی عبور کردیم. سال بعد قصد صعود به علمکوه را داشتیم.
یکی از کوهنوردان که این ماجرا را شنیده بود پیشم آمد و با تمسخر گفت: «شنیدهام پارسال قرآن خواندهای و بچهها را رد کردهای. ببین من فردا، برای صعود، کلاهم را میکشم به سرم و رد میشوم.» اما فردای آن روز این فرد هنگام صعود دچار حادثهای شد که در آن کلاهش از سرش درآمده و چند جای سرش زخمی شده بود.
وقتی به عیادتش رفتم چیزی نگفتم تا شرمنده نشود. فقط به هم نگاه میکردیم اما گمان میکنم وقتی من را دید داشت به تمسخری که کرده بود و عظمت قرآن فکر میکرد.این کوهنورد چند سالی است که یک آرزو دارد و چندینبار در صحبتهایش آن را بیان میکند.
او دوست دارد اولین کوهنورد حافظ قرآن باشد که به قله اورست صعود میکند. دوست دارد آیههای قرآن را بر بام اورست هم زمزمه کند و ربناگویان این قله را بپیماید. این در حالی است که با قیمت دلار اکنون، هزینه صعود هر نفر به این قله نزدیک 2میلیارد تومان است و او بدون وجود حامی مالی نمیتواند به آرزویش برسد.
این کوهنورد میگوید: طی سالهای اخیر باب شده است که جوانها یک کوله پشتشان میاندازند و فقط دنبال این هستند که به قله صعود کنند، با آن عکس بگیرند و در فضای مجازی بگذارند.
سلامی از این گرایشها با عنوان بیماری قلهپرستی یاد میکند و میگوید: ما در کوهنوردی حرفهای صعود به هر قیمتی نداریم. صعودنکردن هم بخشی از فرآیند صعود است و من همیشه به شاگردانم میگویم قله فقط یک نشان است که راه را گم نکنیم.
کوه جای غرور و فخرفروشی نیست و فرد باید تصمیم منطقی بگیرد. این موضوع هم آنقدر اهمیت دارد که سن صعود برای هیمالیاگردی 30سال به بالاست
بارها شده است که به دلیل مناسبنبودن شرایط جوّی، تیم را از نزدیکی قله برگرداندهام چراکه اولویت اصلی ما حفظ سلامت کوهنوردان و ایمنی کامل آنهاست اما بسیاری از جوانان امروزی این موضوع را درک نمیکنند و حتی وقتی صحبت از صعودنکردن به قله میکنیم با پرخاشگری و تهدید با ما صحبت میکنند.
به عقیده این مدرس کوهنوردی، کوه جای غرور و فخرفروشی نیست و فرد باید تصمیم منطقی بگیرد. این موضوع هم آنقدر اهمیت دارد که سن صعود برای هیمالیاگردی 30سال به بالاست.
سلامی همواره از والدین میخواهد ابتدا فرزندانشان را در کلاسهای ورزشهای انفرادی قهرمانی بگذارند تا نیازشان به کسب مقام از این طریق برآورده شود بعد آنها را به کوهنوردی بفرستند چراکه اگر غیر از این باشد فرد دچار قلهپرستی شده و دنبال صعود به هر قیمتی است.
همنشینی با کوه و انس با قرآن تأثیر زیادی در افکار و اعتقادات این ورزشکار داشته است. او میگوید: عظمت کوه، انسان را به خدا نزدیکتر میکند.
در ابتدایی که صعود را آغاز میکنیم ممکن است آهنگهای سنتی بخوانیم اما به بالا و مسیرهای سخت که میرسیم من آیههای قرآن را میخوانم و اینقدر این تلاوتها حتی روی کوهنوردان غیرمذهبی تأثیر دارد که تاکنون چند نفر علاقهمند حفظ قرآن شدهاند.
سلامی دنبال واژههایی میگردد که با کمک آنها بتواند این احساس لذتبخش را توصیف کند اما در نهایت به بیان این جمله میرسد: احساس وقتی لبریز میشود نمیتوان آن را با هیچ واژهای بیان کرد، همنشینی با قرآن در دل کوه هم چنان احساس را لبریز میکند که نمیتوان آن را وصف کرد فقط باید تجربهاش کنید.