کد خبر: ۱۸۵۶
۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

کاشف استعداد‌های دخترانه

فوتسال بانوان خیلی بیشتر از فوتبال دیده می‌شود و راه پیشرفت آن با توجه به محدودیت‌هایی که خانم‌ها دارند بیشتر است. در شهر مشهد بانوان نمی‌توانند به راحتی فوتبال بازی کنند، ولی فوتسال را می‌توانیم داشته باشیم. می‌توانیم راحت برویم سالن و تمرینات بدنسازی و توپی داشته باشیم. هستند کسانی که علاقه‌مند به فوتبال باشند و بخواهند کار کنند، ولی شرایطش نیست، اما فوتسال خیلی راحت‌تر است. هم پذیرش آن برای خانواده‌ها بیشتر است، چون می‌دانند فرزندشان در یک فضای امن و راحت ورزش می‌کند و هم برای ما مربی‌ها، چون راحت‌تر می‌توانیم با بچه‌ها کار کنیم.

سبک لباس پوشیدنش، طرز حرف زدنش و حتی نوع قرار گذاشتنش به مخاطب این گرا را می‌دهد که «این آدم سبک زندگی متفاوتی دارد.» خیلی اتفاقی از هندبال وارد فوتسال شد. هیجان این رشته آن‌قدر زیاد بود که بتواند دختری پرشور و انرژی، چون او را جذب کند. فوتسال را گرفت و ول نکرد. حالا در لیگ دسته یک کشوری کار می‌کند و مربی هم هست. دختر‌های فوتسالیست قاسم‌آباد او را به عنوان کاشف استعداد می‌شناسند. 

عشقش مربی‌گری است. دوست دارد هرچه خودش جسته و گریخته و از این طرف و آن طرف یاد گرفته را به بقیه یاد بدهد. دوست دارد بشود کاشف استعداد‌هایی که در شهرستان‌های بدون امکانات ورزشی و مناطق پایین شهر مشهد فراوان هستند، ولی کسی نیست که آن‌ها را کشف کند و پرورش دهد. طوری که نشوند مثل خودش که کشف نشد و بعد‌ها در ۲۴ سالگی خودش، خودش را کشف کرد. مهناز مرادی میهمان این هفته ماست. 

او در شهرستان گناباد، جایی که هنوز هم یک هنرستان تربیت بدنی برای دختر‌ها ندارد، بزرگ شد. در دانشگاه مدرک مربی‌گری شنا، نجات غریق، آمادگی جسمانی، هندبال، والیبال، فوتسال و فوتبال پایه را گرفت، ولی از بین همه آن‌ها علاقه‌مندی‌اش به فوتسال خیلی بیشتر بود. بعد که به مشهد آمد با باشگاه‌های مهراد، سایپا و پیشگامان کار کرد و الان دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد تربیت بدنی است. مهناز در یکی از روز‌های پر از استرس ناشی از کرونا داستان زندگی‌اش را تعریف کرد.


مشهدی هستم ولی خودم را گنابادی می‌دانم 

اصالتا مشهدی هستیم، ولی من خودم را گنابادی می‌دانم. ۹ سالم بود که از مشهد رفتیم. دانشجو که شدم پدرم بازنشسته شد و تصمیم گرفت به مشهد برگردیم. دوست داشت آینده بچه‌هایش در شهر‌های بزرگ رقم بخورد. مشهد که آمدم تازه فهمیدم فوتسال چه دنیای مهیجی دارد. دوران نوجوانی و جوانی‌ام را در گناباد گذراندم و هنوز هم عرق خاصی به آنجا دارم. 

همیشه به این فکر می‌کنم که می‌شود روزی بروم گناباد و شرایطی را فراهم کنم که استعداد‌های آن شهر را کشف کنم. خودم که نتوانستم در آن دوره سنی رشد کنم. دوره سنی برای یک ورزشکار خیلی مهم است. اینکه در سن کودکی کسی استعداد شما را شناسایی کند خیلی مهم است. کاری که خودم دارم برای بچه‌های نونهال می‌کنم. چون می‌دانم که بچه‌های شهرستان‌ها نه تنها از نظر استعدادی هیچ فرقی با شهر‌های بزرگ ندارند بلکه انگیزه و پشتکار خیلی بیشتری دارند.


چرا فوتسال؟

چرا فوتسال؟! خب، چون فوتسال جذابیت خیلی بالایی دارد. هیجانی که در این رشته هست فکر نمی‌کنم در رشته دیگری باشد. از نظر خیلی‌ها فوتبال جذاب‌ترین رشته ورزشی در دنیاست، ولی از نظر من فوتسال واقعا جذاب‌تر از فوتبال است. هیجاناتی که در فوتسال هست، تغییر کردن‌ها، قابل پیش‌بینی نبودنش و در کنار آن بچه‌های خیلی خوب و صمیمی که آن دوره در فوتسال دیدم و هنوز هم هستند خیلی من را به این رشته جذب کرد. الان فوتسال بانوان ایران در آسیا حرف اول را می‌زند. 

فوتسال بانوان خیلی بیشتر از فوتبال دیده می‌شود و راه پیشرفت آن با توجه به محدودیت‌هایی که خانم‌ها دارند بیشتر است. در شهر مشهد بانوان نمی‌توانند به راحتی فوتبال بازی کنند، ولی فوتسال را می‌توانیم داشته باشیم. می‌توانیم راحت برویم سالن و تمرینات بدنسازی و توپی داشته باشیم. هستند کسانی که علاقه‌مند به فوتبال باشند و بخواهند کار کنند، ولی شرایطش نیست، اما فوتسال خیلی راحت‌تر است. هم پذیرش آن برای خانواده‌ها بیشتر است، چون می‌دانند فرزندشان در یک فضای امن و راحت ورزش می‌کند و هم برای ما مربی‌ها، چون راحت‌تر می‌توانیم با بچه‌ها کار کنیم.


محدودیت سنی

در ورزش به ویژه ورزش بانوان نمی‌توانیم بگوییم سن محدودیت ایجاد می‌کند. ما به توانایی‌های ورزشکار نگاه می‌کنیم. زمانی که خودم ورزش حرفه‌ای را شروع کردم ۲۳ یا ۲۴ سالم بود. شاید خیلی‌ها بگویند این سن برای شروع ورزش حرفه‌ای دیر باشد، اما من فقط به این فکر کردم که فوتسال را دوست دارم، دروازه‌بانی را دوست دارم و دوست دارم در این پست بهترین شوم. مدام در اینترنت دروازه‌بان‌های خوب را جست‌وجو می‌کردم. مثلا خانم فرزانه توسلی را دنبال می‌کردم. 

همش به این فکر می‌کردم که می‌شود روزی به توانایی او برسم. از اولین مسابقاتی که رفتم (مسابقات محلات مشهد در منطقه ۱۰) تا امسال که در لیگ دسته یک کشور کار می‌کنم به همه می‌گویم محدودیت‌ها ذهنی هستند، ولی قصدش را دارم که به زودی بازی را کنار بگذارم و روی مربی‌گری متمرکز شوم.


آچار فرانسه!

دانشجوی تربیت بدنی از زمانی که وارد دانشگاه می‌شود با این موضوع مواجه می‌شود که رشته مورد علاقه‌تان را پیدا کنید و دیگر رشته‌ها را هم ادامه بدهید. چون دانشجوی رشته تربیت بدنی یعنی آچار فرانسه. یعنی وقتی شما وارد یک مدرسه یا یک محله می‌شوید باید بتوانید یک تیم والیبال راه اندازی کنید، شطرنج آموزش دهید، اگر استخر باشد به چند نفر شنا یاد بدهید. استادان می‌خواستند تمام رشته‌ها را یاد بگیریم. 

این روال رشته تربیت‌بدنی است، ولی من فکر می‌کنم و توصیه‌ام به همه بچه‌هایی که تربیت‌بدنی می‌خوانند این است که علاوه بر اینکه دارید رشته‌های مختلف را یاد می‌گیرید فقط یک یا دو رشته را انتخاب کنید و آن را در حد حرفه‌ای یاد بگیرید. در حدی که بتوانید یک مربی خوب در آن رشته بشوید. اینکه بخواهید همه رشته‌ها را هم‌زمان داشته باشید با تجربه‌ای که من دارم اشتباه است.


درآمد یا علاقه؟

این تردید خیلی برای کسانی که در رشته ما هستند پیش می‌آید. بین درآمد و علاقه‌شان می‌مانند، ولی به نظر من اگر علاقه‌شان را انتخاب کنند صد در صد به درآمد هم می‌رسند. من ۸ ماه در یک مجموعه آبی نجات غریق بودم. با اینکه درآمد خیلی خوبی داشتم، ولی اصلا من را راضی نمی‌کرد، چون همیشه میل به این داشتم که یک چیزی را به یکی یاد بدهم، یک کار بزرگ انجام بدهم. 

این میل هر روز با من بود. هر روز می‌رفتم سر شیفت و می‌آمدم و فکر می‌کردم یک کار تمام نشده دارم. فکر می‌کردم این کاری نیست که من دوست داشته باشم. فوتسال که رفتم من سختی‌های زیادی کشیدم. سالن به اندازه زمان نجات غریقی درآمد نداشت، چون هنوز کارم ناشناخته بود و خیلی‌ها من را نمی‌شناختند. 

مجموع شاگردهایم در هر زمان ۱۰ نفر بودند. هرچه هم که درمی‌آمد هزینه سالن می‌شد، اما علاقه باعث می‌شد که کارم را ول نکنم و ادامه بدهم. الان از درآمدم راضی‌ام. چون زمانم را برای کاری می‌گذارم که به آن علاقه دارم. اصلا متوجه گذشت زمان نمی‌شوم. وقتی می‌روم سالن هوا روشن است و وقتی بیرون می‌آیم هوا تاریک است، ولی باز همان‌قدر می‌توانم زمان بگذارم.

 


ذهنیت‌های منفی

خانواده من ذهنیت منفی به فوتسال بازی کردن دخترشان نداشتند و حتی مشوقم در ورزش بودند. می‌گفتند رشته‌ای را برو که واقعا به آن علاقه‌مند باشی و همان رشته را ادامه بدهی. چون پدرم خودش هم فوتبال بازی می‌کرد با این مسئله مخالفتی نداشت. الان هم که بازنشسته شده بیشتر وقت‌ها در پارک اندیشه که نزدیکمان است با من و خواهرم بازی می‌کند. فقط مادرم نگران آسیب دیدگی من بود، چون فوتسال یک رشته برخوردی است و اگر بچه‌ها بد‌نسازی خوبی از پایه نداشته باشند ممکن است آسیب ببینند. 

ما فقط به بچه‌ها یاد نمی‌دهیم که دنبال توپ بدوند بچه‌ها در کنار آن یاد می‌گیرند که چطور با هم ارتباط برقرار کنند و کار جمعی انجام دهند

شاید اگر در آن سال‌ها با من مخالفت می‌کردند، من فوتسال حرفه‌ای را ادامه نمی‌دادم و سمت رشته دیگری می‌رفتم، ولی همیشه از من حمایت کردند. بیشتر بانوانی که در این رشته کار می‌کنند یا خانواده‌ای داشته‌اند که از آن‌ها خوب حمایت کرده یا مربیانی داشته‌اند که راه را نشانشان داده و با خانواده‌هایشان صحبت کرده است. همان کاری که من الان خودم انجام می‌دهم. 

از هر ۱۰ نفر یکی دو نفر هستند که خانواده‌هایشان دوست ندارند دخترشان فوتسال کار کند. وظیفه منِ مربی است که این ذهنیت را از بین ببرم. از مادر‌های بچه‌ها می‌خواهیم سر تمرین بیایند. در رده نونهالان مادر‌ها می‌آیند و در سرتاسر سالن روی نیمکت‌ها می‌نشینند. روز اول که می‌آیند معمولا مخالفت می‌کنند و می‌گویند رشته دیگری ندارید؟! ولی یک ماه که می‌آیند می‌بینند چه رشته مهیجی است و چقدر تعاملات اجتماعی بچه‌ها خوب شده و علاقه‌مند می‌شوند. 

ما فقط به بچه‌ها یاد نمی‌دهیم که دنبال توپ بدوند بچه‌ها در کنار آن یاد می‌گیرند که چطور با هم ارتباط برقرار کنند و کار جمعی انجام دهند. روز‌های اول شاید سلام هم نکنند، ولی بعد با هم دوست می‌شوند و وقتی گل می‌زنند همه خوش‌حالی می‌کنند. این‌ها هیجاناتی بود که من را به این رشته جذب کرد. ما به عنوان مربی باید جنبه‌های مثبت رشته را پررنگ کرده و ذهنیت‌های منفی درباره آن را از بین ببرم.


فوتسال خانم‌ها، فوتسال آقایان

آموزش‌های پایه هیچ تفاوتی برای خانم‌ها و آقایان ندارند فقط از نظر جسمی تفاوت‌هایی هست که آقایان یکسری تمرینات را در سطح سخت‌تری اجرا می‌کنند. این تفاوت‌ها را درک می‌کنم و با توجه به فیزیک خانم‌ها و آستانه تحمل تمرین می‌دهم. من به این اعتقاد ندارم که بگویم ما خیلی تکنیکی‌تر هستیم. آقایان، چون خیلی زودتر از ما شروع کرده و تجربه بیشتر و فیزیک قوی‌تری دارند از ما جلوتر هستند، ولی این عقیده را دارم که خانم‌ها خیلی خوش‌فکرتر بازی می‌کنند.


زندگی ورزشی

زندگی من کلا ورزشی تعریف شده است. صبح که از خانه بیرون می‌روم برای ورزش است و شب که می‌آیم به خاطر ورزش است. تمام زمان من صرف ورزش می‌رود. اگر کار دیگری هم بخواهم انجام دهم مربوط به ورزش است. مثلا دیدن یک دوست ورزشی، رفتن به یک جمع ورزشی یا شرکت در یک کلاس دانش‌افزایی ورزشی. 

این شرایط را خیلی دوست دارم، فقط پدر و مادرم اذیت می‌شوند، چون اصلا پیششان نیستم. آن‌ها در سن بازنشستگی هستند و دوست دارند بچه‌ها بیشتر پیششان باشند، ولی ما هم در سنی هستیم که زمان اوج فعالیتمان است. باید یاد بگیریم و یاد بدهیم. سعی می‌کنم زمانی که هستم نبودن‌ها را جبران کنم.


تفریحات

یکی از تفریحات من دیدن بازی‌های لیگ بانوان است. همیشه منتظرم جمعه بیاید و بروم بازی‌ها را ببینم. خانم فاطمه شریف یکی از الگو‌های من است و دوست دارم حتما بازی‌های تیم مشهد به مربی‌گری او را ببینم. علایق معمولی که دیگر خانم‌ها دارند در من خیلی کمرنگ‌تر است. مثلا داخل یک مجتمع خرید ناخودآگاه سمت فروشگاه‌های وسایل ورزشی می‌روم. البته گاهی فیلم می‌بینم، ولی بخش اعظم زندگی‌ام ورزش است. این نوع زندگی کردن یک سبک زندگی سالم را برایم به همراه داشته است. 

آدم‌هایی که ورزش می‌کنند معمولا آدم‌های سالمی هستند و ناخودآگاه شما هم به سبک زندگی سالم کشیده می‌شوید

من همیشه در محیط ورزشی و آدم‌های ورزشی هستم. آدم‌هایی که ورزش می‌کنند معمولا آدم‌های سالمی هستند و ناخودآگاه شما هم به سبک زندگی سالم کشیده می‌شوید. یعنی حتی صبح که از خواب بلند می‌شوید دوست دارید بروید پارک ورزش کنید. این برخلاف سبک معمول زندگی خیلی از جوان‌ها و نوجوان‌هایی است که در کافه‌ها و گیم‌سنتر‌ها پرسه می‌زنند. 

اگر کسی به ورزش علاقه‌مند باشد دیگر به آن چیز‌ها فکر نمی‌کند و از آسیب‌های اجتماعی که متأسفانه الان در بین دختر‌های جوان زیاد شده است، دور می‌شود. وقتی بچه‌ها می‌آیند پیش ما این سبک زندگی سالم را برایشان پررنگ می‌کنیم. سعی می‌کنیم زمانشان را پر کنیم تا انرژی شان در سالن تخلیه شود. طوری‌که وقتی می‌روند خانه دیگر خسته هستند. حتی آنجا هم رهایشان نمی‌کنیم. در فضای مجازی گروه‌هایی داریم و به غیر از نونهالان که پدر و مادرهایشان عضو گروه هستند، بقیه بچه‌ها عضو هستند و برایشان مطالب علمی و نظرسنجی می‌گذارم یعنی نمی‌خواهم از فضای ورزشی دور شوند.


تیم فوتسال پارسه کرمان

۲ سال است که برای تیم پارسه کرمان در لیگ دسته یک کشور بازی می‌کنم. یک سال هم برای تیم اسفراین بازی کردم. از استان‌های همجوار ما فقط خراسان شمالی لیگ دسته یک کشور دارد. در مسابقات من را شناسایی کردند. یکی از تیم‌های خوب از نظر اخلاقی و بازی است. دوست دارد صعود کند و جزو تیم‌های آینده‌دار است. کرمان از نظر ورزشی استان خیلی فعالی است. 

تیم‌های مختلفی در تمام سطح‌ها دارد. لیگ دسته سه، دو و یک کشور را دارند. فقط موقع مسابقات می‌رویم. چون مسابقات لیگ دسته یک مانند لیگ برتر برگزار نمی‌شود که همه تیم‌ها بخواهند دوره‌ای با هم بازی کنند. به صورت گروهی برگزار می‌شود و چهار گروه به صورت رفت و برگشت با هم بازی می‌کنند و دو تیم از هر گروه بالا می‌آید. ما در مشهد تمرینات خودمان را داریم. به بازه مسابقات که نزدیک می‌شویم یک مدت می‌رویم تمرین و بعد عازم مسابقات می‌شویم.


رقم قرارداد

رقم قراردادم خیلی ناچیز و بیشتر محض این است که در آن فضا باشیم. حتی خیلی‌ها پولی نمی‌گیرند. حتی در لیگ برتر هم خیلی تیم‌ها به بازیکنانشان پول نمی‌دهند و بازیکن برای علاقه شخصی و عشق خودش می‌آید. مبالغ در لیگ دسته یک خیلی پایین است، از یک میلیون تومان شروع می‌شود و در نهایت به ۵ میلیون تومان می‌رسد. در حالی که باید یک سال تمرین کنیم و انرژی بگذاریم. 

اگر این برای شهر و استان خودم باشد می‌گویم این وقت و انرژی را برای شهر و استان خودم گذاشتم. اگر ما این شرایط را در استان خودمان داشته باشیم چرا من بخواهم بروم استان دیگری بازی کنم؟


فوتسال بانوان مشهد

متأسفانه ما فقط یک تیم هیئت خراسان رضوی را در لیگ برتر کشور داریم که بازیکنان خوبی در آن بازی می‌کنند و بازیکنان غیربومی زیادی هم دارد، ولی در دسته یک، دو و سه هیچ تیمی نداریم. ما حتی به دسته سه هم راضی هستیم. اگر مشهد تیم داشته باشد خیلی‌ها دوست دارند بدون هیچ چشم‌داشتی کار کنند. 

بازیکن باید مسابقه برود تا بازیکن بشود، ولی سطح لیگ کشور کجا و مسابقات استان یا دوستانه کجا؟ بعد هم بازیکن دوست دارد به تیم ملی برسد. دوست دارد جایی برود که دیده شود. مربی تیم ملی او را ببیند. البته با وجود خانم شریف تغییرات زیادی در فوتسال مشهد اتفاق افتاده است. ما همین لیگ برتر کشور را نداشتیم، ولی این تیم هم محدودیت دارد. همه که نمی‌توانند بروند لیگ برتر و با تیم خانم شریف و هیئت خراسان کار کنند. 

آن‌ها ۱۶ بازیکن را بیشتر ندارند. مشهد حداقل ۵۰ بازیکن باکیفیت دارد. خب اگر ما دو تیم دیگر داشته باشیم این بازیکنان می‌توانند در این تیم‌ها بازی کنند و در کنار آن‌ها صد‌ها بازیکن دیگر ساخته شوند. اگر برنامه ریزی انجام شود و تمام هزینه‌ها برای لیگ برتر کشور صرف نشود، حتی اگر یک دهم آن بودجه برای یک تیم دیگر صرف شود، تحول خیلی خوبی در فوتسال بانوان مشهد اتفاق می‌افتد. چیزی که الان کرمان و استان‌های دیگر به آن رسیده است.


پخش تلویزیونی

چند سالی است که فوتبال بانوان خیلی بیشتر دیده می‌شود منتها بازی‌های‌مان پخش تلویزیونی ندارند. اگر شبکه ورزش حتی ۱۰ دقیقه اختصاص بدهد و یک خلاصه از بازی‌ها را نشان دهد، خیلی می‌تواند در پیشرفت و علاقه‌مند شدن بقیه تأثیر بگذارد. قبلا ما اصلا تماشاچی نداشتیم. سال ۹۳ که من شروع کردم فقط تیم‌های دیگری که می‌خواستند بعد مسابقه بدهند برای تماشای مسابقه می‌آمدند، ولی الان خانواده‌ها می‌آیند. مادربزرگ شاگردم می‌آید تیم را تشویق می‌کند. بابای شاگردم پشت در سالن می‌ایستد منتظر این است که بهش بگویند تیم دخترش برده است. قبلا این‌طور نبود. پافشاری بازیکن بود که برود مسابقه، ولی الان خانواده‌ها مشوق بچه‌ها شده‌اند. به نونهالان که من خیلی امید دارم.


لژیونر شدن

شرایط برای لژیونر شدن بانوان فوتسالیست ما تاحدودی فراهم است. ما با کشور‌های عربی خیلی تعامل داریم. خانم نسترن مقیمی امسال برای کویت بازی کرد. خانم مظفر در کشور‌های عربی مربی است. خیلی از بازیکنان ما فصلی در عراق و دیگر کشور‌های عربی بازی می‌کنند. قرارداد‌های خوبی دارند و به دلار پول می‌گیرند. کشور‌های اروپایی خیلی بهترهستند، ولی هنوز بین ورزشکاران ما باب نشده است. اما دور نیست و ان‌شاءالله در ۳، ۴ سال آینده شاهد این خواهیم بود که بازیکنان ما به اروپا هم بروند. 

آن روزی که مربی تکراری شود، تمرین تکراری بدهد و حرف تکراری بزند، روز تمام شدنش است

من خیلی دوست دارم که تا این سطح بروم. مدرک مربی‌گری من الان سطح یک ایران است و منتظرم که هر جای کشور دوره سطح یک آسیا برگزار شود، بروم. نه فقط به خاطر اسمش. حتی اگر سطح دو آسیا که بالاترین مدرک مربی‌گری بانوان در ایران است، داشته باشم دلیل بر این نمی‌شود که مربی خیلی خوبی هستم. فقط برای این است که علمم زیاد شود و چیز‌های بیشتری یاد بگیرم. 

آن روزی که مربی تکراری شود، تمرین تکراری بدهد و حرف تکراری بزند، روز تمام شدنش است. برای همین من حتی زمان فراغتم را هم فوتسالی می‌گذرانم. دوست دارم سطح بالاتری را تجربه کنم، اما در نهایت دوست دارم در کشور خودم و در شهر خودم باشم و با بچه‌هایی که این امکانات را ندارند کار کنم. کسانی که مربی نداشته‌اند که آن‌ها را راهنمایی کند. 

شاید خیلی از استعداد‌ها امثال خودم بوده‌اند که در سن نوجوانی و نونهالی هیچ کسی نبوده که آن‌ها را راهنمایی کند و آن‌ها نرفته‌اند سمت علاقه‌شان. ازدواج کرده‌اند و وارد زندگی شدند. من اصلا ناراضی نیستم. شاید در سنی که می‌توانستم کشف شوم کشف نشدم، اما در سن بزرگسالی خودم را کشف کردم و الان وظیفه خودم می‌دانم که به تمام بچه‌هایی که استعداد دارند کمک کنم.


معایب

یکی از معایب فوتسال بانوان این است که بچه‌ها گاهی تمایلات پسرانه پیدا می‌کنند. دوست دارند موهایشان را کوتاه کنند یا لباس پسرانه بپوشند. ما تا حدودی این را اقتضای سنی می‌دانیم. نوجوان‌ها معمولا دوست دارند فاز‌های مختلفی را تجربه کنند امروز دوست دارند شبیه رونالدو شوند، فردا دوست دارند مانند مسی لباس بپوشند تا حدودی این رفتار‌ها طبیعی است، ولی وقتی زندگی شخصی بچه‌ها را تحت‌تأثیر قرار دهد دیگر طبیعی نیست. 

اینجا وظیفه من است که وارد شوم و با آن‌ها صحبت کنم. تا جایی که بشود با حرف حلش می‌کنم و اگر نشود با خانواده صحبت می‌کنم. در نهایت مجبور می‌شوم یکسری محدودیت‌ها برای بازیکن به وجود بیاورم تا اصلاح شود. البته موارد اینطوری خیلی کم است و خداراشکر توانسته‌ایم کنترلش کنیم. چیزی که خیلی مهم است این است که بازیکنِ من به من نگاه می‌کند و می‌گوید الگوی من مربی من است. اگر مربی رفتارش و اخلاقش موجه باشد از او یاد می‌گیرد. الگو‌ها خیلی مهم هستند. 

اگر ما می‌گوییم پخش تلویزیونی داشته باشیم از این جنبه هم مهم است که دختران جوان ما الگو‌های خانم هم در رشته ورزشی خودشان ببینند و فقط بازیکنان مرد را الگوی خودشان قرار ندهند. اینکه فضای ورزشی را از بچه‌ها بگیریم جواب عکس می‌دهد. اگر بگوییم سالن نیا، می‌رود پارک و توی خیابان کارش را می‌کند. پارک‌هایی که الان در عین اینکه فضای خوبی برای ورزش کردن هستند می‌توانند فضای بدآموزی هم داشته باشند. امروز دیگر نمی‌توانیم فوتبال را فقط یک ورزش بدانیم. فوتبال امروز یک پدیده ورزشی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که در زندگی تمام آدم‌ها وجود دارد. فراگیر و جهانی شده است و تأثیرش فقط ورزشی نیست.

به دلیل همین تبلیغات گسترده است که فوتبال روی همه و روی دختران هم تأثیر می‌گذارد، اما شاید فقط در ایران باشد که این حالت تمایل به رفتار‌های پسرانه در دختر‌ها به وجود آمده باشد. بازیکنان فوتسال بانوان در کشور‌های دیگر همه مو‌های بلند و چهره‌های آرایش کرده زنانه دارند. در ایران شاید، چون رشته تازه‌ای است بیشتر تأثیر گذاشته و دختر‌ها در این رشته الگو‌های خودشان را آقایان قرار می‌دهند تا خانم‌ها. 

به هر کسی بگویید چند فوتبالیست آقا نام ببر حداقل نام یک نفر را می‌تواند بگوید، ولی اگر بگویند یک فوتبالیست خانم هیچ کسی نمی‌داند. اصلا نمی‌دانند بهترین بازیکن فوتسال ایران سارا شیردل است، نمی‌دانند فرشته کریمی است. کسی این‌ها را نمی‌شناسد. ما در مشهد بازیکنان خیلی خوبی داریم. خانم فاطمه ارژنگی از بازیکنان تیم ملی مشهدی است، ولی در مشهد هیچ کس او را نمی‌شناسد چه برسد به ایران. این‌ها هیچ کدامشان سبک زندگی پسرانه ندارند. خیلی‌هایشان این آسیب‌ها را در فوتسال یاد نمی‌گیرند. در بیرون، در دورهمی‌ها، در پارک‌ها یاد می‌گیرند.


بچه‌های قاسم‌آباد

بچه‌های قاسم‌آباد خیلی تفاوتی از نظر استعدادی و فیزیکی با بقیه جا‌ها ندارند. قاسم‌آباد بیشتر قشر متوسط هستند. من سمت طبرسی، ساختمان و طلاب کار کردم. بچه‌های آنجا خیلی انگیزه قوی دارند و دوست دارند که خیلی پیشرفت کنند. دوست ندارند در آن سطح بمانند، ولی در مناطق بالاتر انگیزه‌ها کمتر بوده است. بچه‌های قاسم‌آباد هم از نظر انگیزه در سطح متوسطی هستند و هم از نظر خانواده‌ها. یعنی نه یک حمایت بیش از حد دارند که مثلا بگویند این‌قدر پول می‌دهیم بچه ما برود مسابقات و نه بی‌تفاوت هستند یا اینکه بخواهند مانع شوند. در حالی‌که در مناطق پایین خانواده‌ها مانع هستند و می‌گویند دختر‌ها را چه به فوتسال! برود یک هنری یاد بگیرد یا درسش را بخواند که بعد به دردش بخورد، ولی بچه‌ها فوق‌العاده باانگیزه هستند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44