روبهروی در ورودی بر صندلی تکیه کرده و آفتاب گرم را پس از یک دوره بیماری سخت تجربه میکند. هشتاد سالگی را از سر گذرانده و اینجا دوران پسابیماری را سپری میکند. او در انتظار پزشک است تا علائم بیماریاش را بررسی و حکم سلامتیاش را امضا کند. از بیمارستان امام حسین به اینجا آمده است.
میگوید: «حالم جور دیگری بود که به من گفتند کرونا داری. چند روز بستری بودم. وقتی حالم بهتر شد پزشک از من پرسید میخواهی به خانه بروی یا نه؟ گفتم هرچه خودش صلاح بداند.»
همسرش پس از او به کرونا مبتلا شده است و در بیمارستان امام رضا بستری میشود. آنها میدانند در خانه کسی را ندارند که بخواهد آنها را تیمار کند. نگرانی برای ابتلای فرزندانش هم دست از سرش برنمیدارد. شرایط تازه را میپذیرد و قبول میکند که به نقاهتگاه بیاید. اکنون همسرش در آسایشگاه بانوان است.
کمی آنسوتر در سوئیت بانوان روی تختش منتظر رسیدن ناهار نشسته است و خدا را شکر میکند که چشمانش دوباره رو به دنیا باز است و میتواند به زودی به خانه برود و فرزندان و نوههایش را در آغوش بکشد.
مرکز نگهداری بیماران کووید ۱۹ امام رضا (ع) اولین و تنها نقاهتگاه مشهد است که در بولوار سپاه از سوی بهداری شمال شرق فعال شده است و به بیماران کرونایی که امکان نگهداری و سپری کردن دوران قرنطینه در منزل را ندارند، خدمات ارائه میکند.
کارکنان مرکز داوطلبانه و جهادی در این مرکز حضور دارند. این نقاهتگاه از ۲۶ اسفند سال 98 با توجه به نیاز مراکز بیمارستانی شروع به کار کرده است و خدماتدهی آن همچنان ادامه دارد.
وارد آسایشگاهی میشویم که ظرفیت پذیرش ۲۰ بیمار را دارد. در هر اتاق دو یا سه تخت قرار دادهاند و بیماران هر کدام مشغول به کاری هستند. پیرمرد روی تخت به خواب رفته است که با صدای ما بیدار میشود. بیماریاش را انکار میکند. انگار دوست ندارد نام کرونا رویش بماند. چند سال پاکی دارد، ولی هنوز بیخانمان است.
کرونا او را زیر سقف بیمارستان میبرد تا برای چند روزی هم شده جایی برای ماندن داشته باشد. زمان ترخیص او هم ترجیح میدهد به قرنطینه بیاید تا جایی برای بهبودی بیشتر داشته باشد. در این مکان به او رسیدگی میکنند و نان و آب و دارویش به موقع است. یکی از گروههایی که به جایی برای سپری کردن دوران نقاهت نیاز دارند، همین گروه هستند.
کارکنان این مرکز تا به حال چندین بار بستری شدن افراد کارتنخواب و بیسرپناه را تجربه کردهاند
کارکنان این مرکز تا به حال چندین بار بستری شدن افراد کارتنخواب و بیسرپناه را تجربه کردهاند. پیرمرد اگر چه به نظر حواس خوبی ندارد، ولی میداند که خدمات این مرکز و کارکنانش چقدر برای امثال او گرهگشاست. پزشک به دیدارش میآید. با لباسهای آبی فضایی و ماسک و دستکش.
کمی برای پاسخگویی به او مقاومت دارد. دلش میخواهد با همان لحن به ظاهر منطقی مدام حرف بزند. انگار داروی نجات او از این شرایط ساعتی گفتگو با کسی است که از جان و دل به حرفهایش گوش بسپارد. کاری که روانشناس مرکز به خوبی از عهدهاش برمیآید.
زمان ورود ما، جواد پدر را برای شستوشو به حمام برده است. پسر انگار که لباس به تن کودکش میکند. آرام و باطمأنینه. صبورانه دست مرد مسن را میگیرد و با خود او را از سایه خنک ساختمان به گرمای آفتاب هدایت میکند. همین رفتارهای منعطف و تکریمهای خاضعانه پسر است که کادر درمان نقاهتگاه را وادار میکند که تأکید کنند حتما او را ببینیم. پسر داغ دیده مادر و نگهدار پدر است.
مادر ۱۰ روزی میشود دار دنیا را بر اثر این بیماری منحوس وداع گفته است و حالا پسر تلاش میکند آغوشش از حضور پدر خالی نشود. موهای پیرمرد را لابهلای حوله میپیچد و خشک میکند و تن نحیف پدر را ماساژ میدهد. از سابقه بیماری در خانوادهشان میپرسم. هر سه عضو خانواده به کرونا مبتلا شدهاند.
ابتدا پدر که احتمال میدهد از مطب پزشک ویروس به او منتقل شده است، سپس مادر و در نهایت خود او مبتلا شدهاند. مادر پس از یک هفته فوت کرده و پدر دوران نقاهت را پشت سر میگذارد.
میگوید: «شرایط نگهداری را در خانه نداشتیم. پدرم آلزایمر دارد و میلی به غذا نشان نمیدهد. اینجا حضور پزشک و پرستار مغتنم است تا به بهبود شرایطشان کمک کنند.»
بنابر درخواست خودشان به اینجا منتقل شدهاند. در پاسخ نگاه ستایشگرانه ما درباره خدمات به پیرمردی که حتی ممکن است گاهی او را نشناسد، میگوید: «من کاری نمیکنم. این مرد برای من زحمت کشیده است.»
حضور ما در سوئیت بانوان همراه شده است با ترخیص یکی از بیماران. ساک و اسبابش را شبیه مسافران بسته و منتظر خانوادهاش است. ۹ روز در بیمارستان بستری بوده است.
میگوید: «تا روزی که به اینجا آمدم زیر اکسیژن بودم.» او در منزل تنهاست. دو پسرش ازدواج کردهاند و همسرش هم به کرونا مبتلا شده و در بیمارستان شریعتی بستری است.
دعای خیر کسانی که از دامان بیماری رهیدهاند همراه خدمتگزارانی است که از خودشان مایه گذاشتهاند: «من نمیتوانم کاری برایشان بکنم. فقط دعا میکنم تا اجر این جانبازی را از خدا بگیرند.»
میگوید: اینجا ما را شرمنده میکنند. آنقدر رفتار با ما خوب است که روحیه میگیریم و از افسردگی رها میشویم
همسرش هم پس از بهبود به نقاهتگاه خواهد آمد و از خدمات اینجا بهره میبرد. بیمار دیگری روز ۵ فروردین برای کشیدن دندان اقدام میکند و گمانش این است که همان جا مبتلا شده است. همسرش شیمیایی و بیمار اعصاب و روان است و نمیتواند ریسک حضور در منزل را بپذیرد.
همسر و پسر ۱۵ سالهاش را تنها گذاشته است: «اگر آنها را مبتلا میکردم خودم را نمیبخشیدم.» برایشان آبمیوه طبیعی و سپس ناهار میآورند. میگوید: «اینجا ما را شرمنده میکنند. آنقدر رفتار با ما خوب است که روحیه میگیریم و از افسردگی رها میشویم.»
بانوی دیگری از قوچان برای درمان آمده است و به ما شرح حال میدهد. او هم جایی برای ماندن در مشهد ندارد.
هرجا نام داوطلب شدن میآید، خطری آغوشش را باز کرده است. آنها هم اهل خط مقدم هستند. پرستاران و بهیارانی که تصمیم دارند در این جبهه به کسانی که از کانون گرم خانواده دور ماندهاند، محبت ارائه کنند.
آنها وظیفه نانوشته خطیری به گردن دارند. برای بیمارانی که از خانواده دور هستند، مدتهاست فرزندانشان را ندیدهاند و از زیر دستگاه تنفسی جان سالم به در برده اند. رفتن به جایی که باز هم دور از کاشانه آشنایشان هستند شاید سخت باشد.
حالا پرستاران تنها کسانی هستند که میتوانند با لحن مهربان و محبت بیاندازهشان لبخند به لب آنها بازگردانند. قربانی که از دیگران جوانتر است، میگوید: «وقتی بیماران به اینجا منتقل میشوند بسیار ناراحت و عبوس هستند. ما باید حالمان خوب باشد و آن را به بیماران منتقل کنیم.»
خنداندن بانوی مسن ۸۸ ساله بیماری که از تنهایی کنج خانه به نقاهتگاه پناه آورده، از خاطرات خوبی است که در ذهن او به یادگار مانده است. آنها هم اهل ترس هستند. یکیشان برای آسمِ پدرش نگران است و دیگری برای نوههایش. خانم صباح میگوید: «من پرستار مرکز بهداشت هستم، اما کادر درمان واقعا خسته شدهاند.
به همین دلیل داوطلب شدم که به اینجا بیایم. در این مدت فقط زمانی که مادرم برای ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شد، مجبور شدم بعد از ۲۰ روز به خانه بروم.»
قاسمی که لحن گرم و پرانرژیاش را یکی از بیماران گوشزد میکند، میگوید: «من برای چه از خانه و زندگیام گذشتهام؟ همه چیز را گذاشتهام و آمدهام؟ همسرم سابقه جبهه دارد و به نظرم اینجا فرقی با خط مقدم ندارد.»
آنها تمام سختیها را به جان خریدهاند تا خدمترسان کسانی باشند که جایی برای گذران دوران نقاهت پساکرونایی ندارند.
سختترین قسمت گفتگو صحبت با گروه جهادی است که مردمی و خودجوش اینجا حضور دارند و میخواهند گمنام باشند. نظافت و پشتیبانی شبانهروزی مرکز نگهداری جزو سختترین و پرطاقتترین اتفاقاتی است که آنها خالصانه رقم میزنند.
به رغم اصرار ما مسئول گروه راضی به مصاحبه نمیشود و ما با ۳ تن از افرادی که همپای او در اینجا حاضر هستند، گفتوگوی کوتاهی داریم. همه طلبه هستند که ۳ نفر در سطح ۴ و یک نفر سطح یک مشغول به تحصیل هستند. خودشان را یک مجموعه بسیجی به نام انقلابیون معرفی میکنند.
در بولوار شهید بهشتی با ۱۰ نفر شروع به کار کرده و اکنون تا حدود ۱۰۰ نفر نیروی داوطلب مجموعه گسترش پیدا کرده است. گروه انقلابیون در زلزله آذربایجان، محرومیتزدایی در کرمانشاه و سیل آققلا حضور داشته است. با همکاری بسیج پزشکی از ۲۵ اسفند ۲۴ ساعته در نقاهتگاه حضور دارند.
یکیشان با فروتنی میگوید: «اینجا کارها بیشتر بر دوش کارکنان است و ما کار خاصی انجام نمیدهیم.» آنها هر روز کار خدماتی و نظافتی مانند تنظیف آسایشگاه و سرویسهای بهداشتی، توزیع غذا و چاشت بیماران، آمادهسازی وعدههای غذایی بیماران و تخلیه سطلهای زباله، ضدعفونی محیط را بر عهده دارند.
آنها هر روز کار خدماتی و نظافتی مانند تنظیف آسایشگاه و سرویسهای بهداشتی، توزیع غذا و چاشت بیماران، آمادهسازی وعدههای غذایی بیماران و تخلیه سطلهای زباله، ضدعفونی محیط را بر عهده دارند
مسئول آسایشگاه میگوید: «هرکار را ما گفتیم نه نگفتهاند.» یکی از جهادیها میگوید: «نیروی انقلابی که پشت سر رهبرش است منتظر درخواست کسی نمیماند. ما هم ادای آنها را در میآوریم.» آنها در مواجهه با هراس ابتلا، شعر: «گر ما ز سر بریده میترسیدم/ در مجلس عاشقان نمیرقصیدیم» را زمزمه میکنند تا خلاصه انگیزه این حضور را برای ما بگویند.
دیگری میگوید: «ما جهادیها حرفی نداریم بزنیم. اگر ما نبودیم دیگران انجام میدادند. ما برای ادای وظیفه خودمان را وسط انداختیم تا نام ما را هم بنویسند.» یکی از آنها پسرش ۳ فروردین به دنیا آمده و از ۵ فروردین ماه خودش را به نقاهتگاه رسانده است.
تعداد کسانی که داوطلب بودهاند تا در بیمارستانها و به قول خودشان خط مقدم حاضر باشند بیش از این بوده که قرعه به نام آنها افتاده است. نیروهای جهادی که حضورشان باعث روحیهدهی به دیگر کادر درمان است، برای تبریک سال نو برای کادر پزشکی هدایایی را تهیه کردهاند که در یادشان جاخوش کرده است.
نقاهتگاه همزمان پذیرای نسلهای مختلف از اقشار متفاوت است. کسانی که خودشان چالشهایی برای پذیرش بیماری و طردشدگی از سوی اطرافیان دارند و شرایط تازه دغدغههای دیگری را برایشان رقم میزند.
برای وقتی که فرهنگها و رفتارهای متفاوت تنش ایجاد میکند حضور هادی به عنوان روانشناس به حفظ آرامش محیط کمک شایانی کرده است. او با داشتن مدرک ارشد روانشناسی حدود یک ماه است که داوطلبانه به جمع کادر درمان نقاهتگاه پیوسته است.
دغدغه او همراهی برای کمک بوده و بدین گونه گوشهای از کار را گرفته است. میگوید: «افراد کرونایی با یک سری مسائل روحی و روانی درگیر میشوند. شرایط سختی دارند. ما اینجا بیماریهایی داشتیم که به رواندرمانی نیاز داشتند. بحث آگاهسازی و مدیریت استرس بعد از حادثه را به بیماران آموزش میدهیم تا راحت با موضوع کنار بیایند.»
تا مدتها خانواده و همکارانش از این تصمیم استقبال نمیکنند، ولی با دیدن شرایط تحمیل شده بر جامعه بر اثر بیماری آنها هم میپذیرند که نباید بیتفاوت نشست.
رحیمی که از نیروهای درمانی نقاهتگاه است برای چند روزی مأمور به خدمت میشود، اما پس از آن خودش خواستار ماندگاری در مرکز میشود و حالا داوطلبانه مانده است. میگوید: «ما مأموریتهای مختلف داشتیم. برای سیل و زلزله رفتهایم، ولی این مأموریت ناشناخته بود. زمان جنگ هم حضور نداشتیم که بدانیم چه خبر بوده است.
روزهای اول برایمان سخت بود. تجربیات و اطلاعات کم بود. حتی کسانی که به ما اطلاعات میدادند خودشان آگاهی کامل نداشتند. چند روزی که اینجا بودیم یکدیگر را شناختیم و روال کار دستمان آمد.»
این افراد خانوادهشان همراهشان نیستند و نیاز دارند که گفتگو کنند. میخواهند از خودشان و سابقهشان بگویند. اینکه بودهاند و چه بودهاند. ما هم میشنویم
تعطیلات عیدش را اینجا سپری کرده و هراس بیماری در طول مدت همراهش بوده است. اوایل کوچکترین علائمی او را به این فکر وا میداشت که نکند بیمار شده باشد: «من چند روز اول به خانواده نگفتم که اینجا بیمار پذیرش میکنیم. همسرم پرستار است، ولی به او میگفتم که در حال راهاندازی هستیم.»
وقتی که تعداد پذیرش بیشتر میشود همسر و کودکش را به ملایر میفرستند تا از بیماری در امان بمانند. میگوید: «اولین سالی بود که مدت زیادی دیدن پدر و مادرمان نرفتیم. فقط از پشت پنجره برایشان دست تکان دادم.» بیماران به همدلی و همصحبتی نیاز دارند: «این افراد خانوادهشان همراهشان نیستند و نیاز دارند که گفتگو کنند. میخواهند از خودشان و سابقهشان بگویند. اینکه بودهاند و چه بودهاند. ما هم میشنویم.»
مجتبی جعفرخانی، جانشین مسئول مرکز نگهداری امام رضا (ع)، است که ۲۶ سال سابقه کار دارد و از زمان شروع به کار نقاهتگاه مأموریت خدمت در اینجا را دارد.
وی درباره شرایط پذیرش نقاهتگاه میگوید: «کسانی که امکانات ایزوله و جداسازی از دیگران را ندارند به اینجا میآیند. به طور مثال افرادی که خانواده دارای بیماری زمینهای هستند یا مسن دارند و نمیتوانند از بیمارشان نگهداری کنند یا کسانی که فضای کافی برای قرنطینه در منزل ندارند به دنبال جایی هستند که دوران ایزوله را بگذرانند. مددکاران بیمارستان این مرکز را به بیماران معرفی میکنند تا از خدمات مرکز به صورت رایگان بهرهمند شوند. به طور معمول ۲۰ بیمار در مرکز بستری هستند که اکنون ۱۳ آقا و ۷ خانم مستقر هستند.»
فضای نقاهتگاه سرسبز و شبیه بوستان است و همین امر در روحیهدهی بیماران تأثیر داشته است. وی در این باره میگوید: «این مکان فضای فیزیکی لازم برای رعایت پروتکلها را دارد. فضای سبز مجموعه مورد استقبال بیماران بوده است.
گاهی حتی بیماران درخواست میکنند که تعداد روزهای بیشتری اینجا بمانندیا حتی بعضی اوقات خانواده از پذیرش بیمار به دلیل ترس از بیماری سرباز میزنند. ما بیماری داشتیم که ۸ فروردین ترخیص بود، ولی تا الان همراه ما بود تا بالاخره برایش بلیت هواپیما به یزد گرفتیم تا پیش خانوادهاش بازگردد. اگر کسانی هم هیچ جایی برای مراجعه نداشته باشند به بهزیستی معرفی میشوند.»
در بدو ورود شرح حال کامل از بیمار و پرونده پزشکی که همراه اوست، استخراج میشود و تا تکمیل دوره درمان بیماری با احتساب مدت زمانی که در بیمارستان بستری بوده است به سوئیتهای نگهداری منتقل میشود. جعفرخانی میگوید: «شاید تصور درستی از نقاهتگاه در ابتدا نبود و افراد برای حضور در اینجا واهمه داشتند.
در بحث خدمات پشتیبانی و نظافتی نیروهای جهادی به ما کمک میکنند. ما بیماران بیخانمان را اولین بار تجربه کردیم که در ترخیص این افراد مشکل داشتیم
ما فیلم تهیه کردیم تا بیماران پیش از ورود فضا را ببینند و با آگاهی بیشتری به اینجا ارجاع داده شوند. پس از بهبود با خانواده تماس گرفته میشود که بیمار را به منزل منتقل کنند.»
وی درباره مأموریتهای دیگری که بهداری شمال شرق در این مدت بر عهده داشته است، توضیح میدهد: «ما همزمان با این نقاهتگاه در سه جبهه دیگر هم فعال بودیم. مأموریت تأسیس بیمارستان صحرایی و مرکز نقاهتگاهی در گرگان بر عهده ما بود. افزون بر این مانور غربالگری در مشهد برگزار کردیم و در بیمارستان امام حسین به عنوان بیمارستان معین کرونا خدمات به بیماران ارائه میکنیم.»
جانشین مسئول مرکز نگهداری درباره این تجربه تازه که تا به حال سابقه نداشته است، میگوید: «این اولین تجربه نقاهتگاهی ما بوده است. کارکنان مرکز بهداری شمال شرق، بسیج جامعه پزشکی با کمک نیروهای جهادی در این مرکز با هم همکاری میکنند. تجربه کار کردن نیروهای جهادی برای اولین بار به دست آوردیم.
در تهیه ماسک و لباس حفاظتی کمبود داشتیم که از سوی خیران تأمین شد. مردم در مساجد به صورت خودجوش آبمیوه طبیعی برای بیماران و کارکنان تهیه میکنند. در بحث خدمات پشتیبانی و نظافتی نیروهای جهادی به ما کمک میکنند. ما بیماران بیخانمان را اولین بار تجربه کردیم که در ترخیص این افراد مشکل داشتیم.»
حضور در این مرکز خاطرات زیادی را برای کارکنان آن به یادگار گذاشته است. جعفرخانی در این باره میگوید: «شروع اینجا برای ما ناشناخته بود، اما به تدریج با همت دوستان این قضیه رفع شد و مدیریت کار را به دست گرفتیم. ما یک بیماری داشتیم که روز اول با پرخاش آمد و روز آخر با گریه میرفت که میخواهم بمانم.
مورد دیگری داشتیم که خانواده ناراحت بودند و نمایی از اینجا نشانش دادیم، گفتند نمیشود خودمان هم بیاییم اینجا بستری شویم. بیمارانی داریم با نگاه منفی وارد این فضا میشوند. شاید مرکز را شبیه بیمارستان تصور میکنند. ما حتی فضای ورزشی و تفریحی برایشان فراهم کردیم تا روحیه داشته باشند.
حتی بعد از ترخیص جویای احوالشان هستیم که برای بیماران مهم بود. رفاقت و همدلی بین ما بسیار زیاد است. مسئول اورژانس خودش سوییچ برمیدارد و دنبال بیمار میرود تا کار انجام شود و بیمار معطل نشود.»
سرهنگ سرگزی، فرماندهی مرکز بهداری رزمی شمال شرق را بر عهده دارد و گزارش عملکرد نقاهتگاه امام رضا (ع) در مأموریت پیشگیری و درمان ویروس کرونا در مرکز بهداری رزمی شمال شرق برای ما ارائه میکند. مرکز مراقبتی بیماران حاد تنفسی به همت بهداری شمال شرق در تاریخ ۲۶ اسفند ۹۸ افتتاح شده است.
سرهنگ سرگزی میگوید: «با رایزنیهای متعددی که در سطح علوم پزشکی و استانداری داشتیم مصوب شد که این مرکز با عنوان مرکز نقاهتی امام رضا (ع) مشغول به کار شود.»
وی با اشاره به اینکه تا کنون برای حدود ۱۰۸ نفر و ۶۲۷ تخت به بیماران خدمات نگهداری و پزشکی ارائه کردهاند، ادامه میدهد: «ما ۳۶ نفر کارمند داریم که متشکل از بسیج جامعه پزشکان، نیروهای پزشکی سپاه و نیروهای جهادی است. در هر شیفت ۱۱ نفر حضور دارند که نیروهای پزشک، پرستار، مراقب، خدمات، پشتیبانی و انبار و روانشناس مقیم را در برمیگیرد.»
فرمانده مرکز بهداری شمال شرق میافزاید: «ظرفیتی که برای هر سوئیت در نظر گرفته شده، ۲۰ تخت است. در مجموع ۱۰ ساختمان و حدود ۲۰۰ تخت برای خدماتدهی به بیماران در حال بهبود کرونایی آمادهسازی شده است. ما توان افزایش این مرکز تا ۳۰۰ تخت را در شرایط بحرانی داریم که تاکنون به آن نیاز پیدا نکردیم. به ازای هر سوئیت در هر شیفت ۳ پرستار مراقب و یک نیروی خدماتی داریم. برای نیروهای خدماتی از گروههای جهادی که از حوزه و بسیج جامعه پزشکی داوطلب هستند، استفاده میکنیم.»
ما هر روز عصر پذیرش بیمار را با هماهنگی بیمارستان داریم که تا بهبود کامل در مرکز نگهداری میشوند
وی درباره خدمات ارائه شده به بیماران در این نقاهتگاه ادامه میدهد: «این مکان پادگان آموزشی بوده که به نقاهتگاه تبدیل و تجهیز شده است. در مرحله بعد از میان فراگیران و دانشآموختگان دورههای پزشکیاری و بهیاری در حوزه سرزمینی قرارگاه ثامن الائمه (ع) برای کمک به کادر بهداشت و درمان فراخوان داده شد و با دانشگاه علوم پزشکی مشهد و جهادگران و خیران برای امور پشتیبانی و اقلام مصرفی هماهنگی شد.»
این پایگاه امکان تبدیل شدن به بیمارستان را در شرایط بحرانی هم دارد. سرهنگ سرگزی با اشاره به این نکته میافزاید: «سامانه رادیولوژی کانکسی، کانکس جراحی و تجهیزات پزشکی مورد نیاز مانند وسایل کامل احیای قلبی و ریوی، داروخانه سیار، آزمایشگاه، آمبولانس و خودروهای پشتیبانی در این مکان مستقر شدهاند تا در صورت نیاز بخشی از این ساختمان به محل درمان بیماران کرونایی تبدیل شود.»
وی درباره روال نگهداری از بیماران در این مرکز ادامه میدهد: «بیمارانی که کووید ۱۹ هستند و دورههای درمانی را در بیمارستان طی کردهاند، میتوانند دوره نقاهت تا ۱۴ روز را طبق پروتکل وزارت علوم و بهداشت به صورت ایزوله در این مرکز سپری کند. ما هر روز عصر پذیرش بیمار را با هماهنگی بیمارستان داریم که تا بهبود کامل در مرکز نگهداری میشوند.»