معلمی شغل انبیاست، شاید این جمله را بارها و بارها شنیده باشید. پیامبر اکرم(ص) درباره مقام معلم میفرماید:« بخشندهترین شماها پس از من کسی است که دانشی بیاموزد، آنگاه دانش خود را بپراکند.»
گفتوگویی با زهرا اشرف، یکی از معلمان قدیمی منطقه آموزشی تبادکان، انجام دادهایم که در ادامه به آن میپردازیم.
زهرا اشرف در ابتدا با اشاره به اینکه فرزند شهید است، میگوید: «پدرم حاج علی اشرف به عنوان پاسدار در جبههها حضور داشتند و سرانجام در 22اردیبهشت سال 1366، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پشت و گردن به مقام رفیع شهادت رسیده و در گلزار بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شد. فقدان پدر برای مادرم، من، خواهر و برادرهایم خیلی سخت و غمانگیز بود. بهعنوان دختر بزرگ خانواده در زمانی که مادرم از اوضاع روحی مناسبی برخوردار نبود، نقش حامی و به عبارتی بزرگتر خانواده را برعهده گرفته و توانستیم به کمک مادر همه بچهها را عروس و داماد کنیم.»
زهرا اشرف با بیان اینکه 20سال از خدمت خود را در مناطق محروم گذرانده و از این مدت 13سال را به عنوان معلم پرورشی در منطقه آموزشی تبادکان سپری کرده است، میگوید: «با وجودی که شرایط طوری بود که از ابتدای استخدام در آموزش و پرورش میتوانستم در مدارس داخل شهر مشهد حرفه معلمی را ادامه دهم، اما به درخواست خودم، از همان ابتدا کار در دورترین روستاهای منطقه آموزشی تبادکان، یعنی روستای فارمد را برگزیدم و چون رشته تحصیلی من در دانشگاه مشاوره بود به عنوان معلم پرورشی فعالیتم را در نظام آموزشی آغاز کردم.»
به درخواست خودم، از همان ابتدا کار در دورترین روستاهای منطقه آموزشی تبادکان، یعنی روستای فارمد را برگزیدم
وی میافزاید: «تقریبا با همه دانشآموزان مدرسه در ارتباط بودم. برای اینکه این ارتباط بیش از پیش مستحکم باشد، با اجرای برنامههای پرورشی، تفریحی، مشاورهای و برگزاری دورههای تربیت فرزندان کم کم به دانشآموزان نزدیک و در جریان اوضاع و احوال خانوادگی، روحی و اقتصادی آنها قرار گرفتم. زمانی که یکی از دانشآموزان مدرسه با مشکلی برخورد میکرد، با نزدیکشدن و گفتوگو با او درجریان موضوع قرار میگرفتم و به کمک دیگر معلمان تمام تلاش خود را برای برطرفکردن مشکل این دانشآموز به کار میبردم. دانشآموزان نیز چون به این رابطه اعتماد داشتند، گاهی اوقات به دفتر کارم میآمدند و همانند دختری که با مادر خود درددل میکند، مشکل را با من در میان میگذاشتند، بعد از آن با همفکری همدیگر یا از طریق ارتباط و گفتوگوی دوستانه با والدین دانشآموز، مشکل را برطرف میکردیم.»
معلم پرورشی منطقه آموزشی تبادکان ادامه میدهد: « بیشتر خانوادههای مناطق حاشیهای و روستایی با مشکلات اقتصادی و اجتماعی متعددی روبهرو هستند. برخی خانوادهها بهدلیل فوت و اعتیاد یکی از والدین، بیکاری و فقر اقتصادی از لحاظ ساختار خانوادگی دچار مشکلات زیادی بودند. اگر کاری برای این خانوادهها انجام نمیشد، کانون این خانواده دچار از هم پاشیدگی شده و سرنوشت نامعلومی در انتظار دانشآموز بود، به همین دلیل از طریق ارتباطی که با چند نفر از خیران داشتم، توانستیم برای تعدادی از پدران بیکار دانشآموزان اشتغالآفرینی کنیم، حتی برخی مادران دانشآموزان را که سرپرست خانوار بودند، به کارگاههای آموزش خیاطی و گلدوزی معرفی و آنها بعد از گذراندن دوره آموزشی، جذب کارگاههای تولیدی شدند و توانستند با کسب درآمد ثابت به زندگی خود سر و سامانی دهند.»
اشرف در ادامه به نقش مادری خود اشاره کرده و میگوید: «همانگونه که بهعنوان یک معلم موفق در تربیت و آموزش دانشآموزان زیادی نقش معلمی ایفا کردم، در خانه نیز اول بهعنوان یک مادر و سپس یک آموزگار، فرزندان موفقی را تربیت و تحویل اجتماع دادهام. دارای چهارفرزند دو پسر به نامهای مصطفی و حمید و دو دختر به نامهای هدی و فاطمه هستم. با وجود مشغلهکاری فراوانی (معلمی، فعالیت خیریه و مشاوره ) که داشتم و دارم، در تربیت و آموزش فرزندانم همواره کوشا و در تمام مراحل زندگی درکنار و همراه آنها بودهام. چند سال قبل که یکی از دخترانم(فاطمه اکبرزاده اسلامی) برای حضور در مسابقات بینالمللی کاراته کیوکشین، راهی اروپا بود، برای تشویق و حمایت از دخترم با او همراه شدم.
معلمی شغل نیست، عشق است، اگر به عنوان شغل انتخابش کردهای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد
او نیز توانست مدال برنز این مسابقات را که در آن جمع زیادی از قهرمانان اروپایی حضور داشتند کسب کند. پسرم، حمید یک فوتبالیست حرفهای است و در قالب تیمهای لیگ برتر استان در مسابقات زیادی شرکت داشته است. هدی، دختر دیگرم نیز فوقلیسانس کشاورزی دارد و در حال حاضر به عنوان معلم در مدارس دوره متوسطه اول در مشهد تدریس میکند. مصطفی دیگر فرزندم، متخصص رشته کامپیوتر است و به عنوان متخصص کامپیوتر در بازار محصولات کامپیوتری فعالیت دارد.»
وی در پایان افرادی که تصمیم دارند معلمی را به عنوان حرفه آینده خود انتخاب کنند، خطاب قرار داده و این جمله معروف را میگوید:«معلمی شغل نیست، عشق است، اگر به عنوان شغل انتخابش کردهای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.»