۳ دقیقه سرنوشتساز ساناز فیروزی
در یکی از محلات مشهد، دختری بیستساله زندگی میکند که آرزویش از کودکی و نوجوانی، افتخار آفرینی برای ایران بوده است، اینکه دختری از محله ثامن در کودکی پدر و مادرش را، مهمترین حامیان زندگیاش را، به فاصله دو سال از دست بدهد و از نوجوانی، به سمت رشته کیکبوکسینگ برود و از شانزدهسالگی، شروع پرقدرتی داشته باشد و تلاش کند تا خود را روی سکوی قهرمانی ببیند، ارزشمند است.
بالاخره درخت آرزوی ساناز فیروزی در بیستسالگی و بعداز چهارسال تلاش مداوم به بار نشسته است و او آبان ماه امسال در مسابقات کشوری کیکبوکسینگ انتخابی آسیایی در رده سنی جوانان، مقام دوم را کسب کرده است و مدال نقره بر گردنش جلوهگری میکند.
رؤیایی که خواهران منصوریان ساختند
ساناز وقتی هنوز کوچک بود با هزار ذوقوشوق، در فضای مجازی، ورزش کیکبوکسینگ و مسابقاتی را که خانمها در داخل و خارج کشور شرکت میکردند رصد میکرد؛ ازجمله همه مسابقات خواهران منصوریان را از همان دوازدهسیزدهسالگی دنبال میکرد. همین موضوع باعث شده بود به این ورزش علاقهمند شود و آن را از شانزدهسالگی بهطورجدی دنبال کند.
خودش تعریف میکند: قبل از اینکه وارد این رشته شوم، هیچ سابقه ورزشی حتی در مدرسه نداشتم؛ اما دیدن خواهران منصوریان به من انگیزه داد تا این رشته را شروع کنم.»
او بهقدری این سه خواهر را دوست دارد که یکی از آرزوهایش دیدن آنهاست. وقتی از او میپرسم: اگر روزی آنها را ببینی چه میکنی؟ حتی تصور این آرزو هم او را به وجد میآورد. وقتی میخواهد پاسخ دهد چشمانش درشتتر میشود و بیمعطلی میگوید: اگر آنها را ببینم حتما میگویم شما باعث افتخار ما ایرانیها هستید. خیلی خوب است که ایران شیرزنانی مثل شما دارد که میتوانند پرچم کشورمان را در جهان بالا ببرند.
پیروزی غافلگیر کننده
کیکبوکسینگ از آن ورزشهای رزمی است که هم سرعت میخواهد، هم دقت و هم جسارت؛ ویژگیهایی که ساناز آنها را دارد و به همین دلیل از عهده این رشته ورزشی بهخوبی برآمده و در همان گامهای نخست، مهارتش را به مربی نشان داده است؛ «من وقتی وارد باشگاه شدم هنوز ۱۰جلسه بیشتر نگذرانده بودم که مربی، من را برای شرکت در مسابقات معرفی کرد.»
او هنوز کمربندش را نگرفته بود که در نخستین رقابت توانست حریف خود را شکست دهد و مقام دوم استانی را کسب و همه را شگفتزده کند؛ «وقتی مقام آوردم، حتی مربیام هم ابتدا باورش نمیشد.» همین موضوع باعث شد استعداد و مهارت ذاتی ساناز برای خانم مربی کشف شود.
هرچه دارم از استاد درویش دارم
«من هرچه دارم از استاد درویش دارم.» این جملهای است که ساناز بارها در میان صحبتهایش تکرار میکند. او نقش مربی را در موفقیتهای امروزش بسیار مهم و اثرگذار میداند. به همین دلیل از همان ابتدا وقتی با خانم درویش آشنا میشود، همچنان این مسیر را با او ادامه میدهد و با هدایت و مشورتهای مربی به اینجا رسیده است.
او نقش مربی را در موفقیتهای امروزش بسیار مهم و اثرگذار میداند و میگوید هرچه دارم از استاد درویش دارم
ساناز علاوه بر تمرینهای باشگاهی، بهصورت انفرادی هم تمرین هوازی میکند؛ چون به گفته او، هوازی، بخش مکمل کیکبوکسینگ است؛ «کیکبوکسینگ به نفس زیاد نیاز دارد. من هر روز با تمرینهایی که خانم درویش میدهد در پارک ملت یا پارک نزدیک منزلمان هوازی تمرین میکنم.»
وقتی میپرسم اینکه تنهایی هر روز ورزش هوازی را انجام بدهی سخت نیست، با صراحت میگوید: آدم باید برای انتخاب هدفی که دارد همت و غیرت داشته باشد. من نتیجه این تمرینهای انفرادی را در مسابقهای که برنده شدم دیدم. اگر توی رینگ نفس کم بیاوری، میبازی؛ اما من هیچ مشکلی در این زمینه نداشتم.
شکستی که به پیروزی تبدیل شد
ساناز وقتی در شانزدهسالگی تصمیم گرفت خود را به رؤیایش نزدیک کند، آهستهآهسته، اما پرتلاش قدم برداشت؛ «من مدرسه هم که میرفتم هر روز تمرین میکردم. ساعت ۱۲ که تعطیل میشدیم، یکراست میرفتم باشگاه امید که نزدیک منزلمان بود، ساعت ۲ بعدازظهر برمیگشتم و بعد از استراحتی کوتاه، توی حیاط خانه تمرین هوازی انجام میدادم.»
ساناز این تمرینها را ادامه داد تا اینکه در هفدهسالگی در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کرد؛ اما به دلیل تجربه کمی که داشت نفر سوم شد و از اعزام به تیم ملی جا ماند. این شکست، آغاز حرکتی جدید برای ساناز بود؛ «امسال که در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کردم و موفق شدم روی سکوی دوم بایستم دلیلش شکستها و تجربههایی بوده است که در رقابتهای قبلی به دست آوردهام.»
او هر بار شکست میخورد برخلاف خیلی از آدمها که ناامید میشوند با خودش میگفت هر بازی، بردوباخت دارد. ضعفهای خودش را بررسی میکرد و انگیزه بیشتری برای مسابقه بعدی پیدا میکرد.

یکی از ۲۵ نفر
من هر روز به عشق مدالهایم بیدار میشوم و شبها خواب مسابقات میبینم. این رشته را رها نمیکنم
بالاخره آبانماه ۱۴۰۴ فرارسید و ساناز به همراه ۲۵نفر از دیگر ورزشکاران استان خراسان رضوی راهی کرمانشاه شدند که میزبان مسابقات بود شدند؛ «استرس نداشتم؛ چون بهخاطر تمریناتم و تجربههایی که داشتم میدانستم برندهام.»
بعد از آنکه طی دو روز پرهیجان، مقابل حریفان خود توی رینگ ایستاد تا در سه دقیقه زمانی که برای مبارزه داشت، سرنوشت خود را رقم بزند در نهایت مقابل حریف کرمانشاهی، تسلیم شد و به مدال نقره رضایت داد؛ «دوست داشتم نفر اول شوم؛ ولی با اینکه روی پله دوم ایستادم و جای شکر دارد، حریفم را بغل کردم و به او تبریک گفتم.»
بعد از اعلام نتایج، ساناز به یکی از آرزوهایش رسیده و خوشحال بود از اینکه یکقدم دیگر به آنچه میخواهد نزدیک شده است. ساناز هر روز با دیدن مدالهایش از خواب بیدار میشود و یک روز ورزشی دیگر را شروع میکند؛ «من هر روز به عشق مدالهایم بیدار میشوم و شبها خواب مسابقات میبینم. این رشته را رها نمیکنم. تا مدرک مربیگریام را نگیرم، تا باشگاه خودم را نزنم، در مسابقات جهانی، قهرمان نشوم، کیکبوکسینگ را کنار نمیگذارم.»
حرکت در مسیر موفقیت
فرشته یاوری که ارشد ورزشی ساناز و چندسالی است که او را میشناسد؛ میگوید: ساناز نسبت به قبلش خیلی بهتر شده است. هر آدمی نیاز به انگیزه و هدف دارد و ساناز نسبت به دو سال گذشته از اراده و انگیزه بهتری برخوردار است و برای رسیدن به هدفش بیشتر تلاش میکند. او اعتمادبهنفس فوقالعادهای دارد؛ اما به نظرم هنوز هم نیاز بهدقت و تمرکز بیشتری در کارش دارد.»
یاوری که خودش هم در همین مسابقات انتخابی تیم ملی، سهمیه آسیایی را به دست آورده است میگوید: ساناز به دنبال این است که خودش را محک بزند و در معرض مسابقات بیشتری قرار دهد. او ابتدای مسیر موفقیت است.
* این گزارش دوشنبه یکم دیماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۵۲ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.
