کد خبر: ۱۳۵۲۲
۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
زهرا عباسی هزار جلد کتاب به امانت گرفته است

زهرا عباسی هزار جلد کتاب به امانت گرفته است

زهراخانم بعد از پرداختن به امور خانه و مادری، فرصت‌های کوتاه را برای مطالعه غنیمت می‌شمارد. از سال‌۹۰ تا امروز نزدیک به هزار‌کتاب را از کتابخانه فرزانه جامع به امانت گرفته؛ کتاب‌هایی که گاهی چندبار خوانده است.

در سکوت آرام‌بخش کتابخانه، بانویی میان‌سال گوشه‌ای را انتخاب کرده است و کتابی را آهسته ورق می‌زند؛ گویی سال‌هاست این صندلی، پناهگاه بی‌هیاهوی اوست. زهرا عباسی‌سلطان‌آبادی آرام کنار قفسه‌ها نشسته است و در سکوت کتاب می‌خواند. نزدیکش که می‌شوم، لبخندش پیش‌قدم صحبتمان می‌شود.

زهراخانم حدود چهل سال است در محله طرق زندگی می‌کند؛ مادری که میان همه کار‌های خانه، فرصت‌های کوتاه را برای مطالعه غنیمت می‌شمارد. از سال‌۹۰ تا امروز نزدیک به هزار‌کتاب را از کتابخانه فرزانه جامع به امانت گرفته است؛ کتاب‌هایی که گاهی چندبار خوانده است و هنوز هم برای مطالعه دوباره آن شوق دارد.

از همان روز‌هایی که پول‌توجیبی‌اش را جمع می‌کرد تا «کیهان بچه‌ها» بخرد، فهمید خواندن برایش فقط سرگرمی نیست؛ بخشی از زندگی است. هنوز هم هر‌شب، قبل از خواب یا پس‌از ناهار، چراغ مطالعه‌اش را روشن می‌کند و با کتاب‌ها به دنیایی آرام‌تر پناه می‌برد.

اینها همه روایت بانوی کتاب‌خوان محله طرق است؛ زنی دیپلمه که ساده زندگی می‌کند، اما جهانش با کلمات گره خورده است.

 

هیجان مطالعه

زهراخانم که شصت‌بهار از زندگی‌اش را پشت سر گذاشته، از دوران کودکی، علاقه خاصی به کتاب و مجله خواندن داشته است. پول‌توجیبی‌هایش را جمع می‌کرد و آخرین شماره مجله‌ها و کتاب‌ها را در پایان هفته برای خودش می‌خرید.

یادش می‌آید اولین مجله‌ای که می‌خرید «کیهان بچه‌ها» بوده است؛ ذوق و شوقش برای خواندن داستان‌ها و حکایت‌های این مجله را به‌خوبی به یاد دارد. در دوران نوجوانی هم خرید مجله‌ها ادامه داشت. او هنوز بخشی از آنها را نگه داشته است و گاهی دوباره ورق می‌زند و خاطراتش را مرور می‌کند.

زهرای نوجوان آن‌قدر به خواندن علاقه داشت که حتی سر کلاس درس هم از مطالعه غافل نمی‌ماند. خودش آن را شیطنت دوران نوجوانی می‌داند و حالا که به آن روز‌ها فکر می‌کند، تنها اسمش را «هیجان خواندن» می‌گذارد و می‌گوید: از روزی که خواندن و نوشتن را یاد گرفتم، به داستان خواندن علاقه داشتم. در طول تحصیل، عضو کتابخانه مدرسه بودم. کتاب که می‌گرفتم، پنهانی و به‌دور از چشم معلم‌ها آن را سر کلاس می‌خواندم. لذتی را که در این نوع خواندن کتاب بود، نمی‌توانم توصیف کنم.

 

زهرا عباسی بیش از هزار جلد کتاب از کتابخانه محله به امانت گرفته است

 

کتاب کرایه می‌کردم

زهراخانم بخشی از کتاب‌هایی را که می‌خواند، از کتاب‌فروشی محله‌شان کرایه می‌کرد. «کتاب کرایه‌کردن» شاید برای نسل جدید واژه‌ای غیرقابل تصور باشد، اما تا دهه‌۷۰ که تعداد کتابخانه‌های محلی کم بود، برخی کتاب‌فروشی‌ها کتاب را با مبلغ اندکی کرایه می‌دادند.

او می‌گوید: در محله‌مان در خیابان هدایت منطقه ۵ کتابخانه نبود. تقریبا همه کتاب‌های کتابخانه مدرسه را خوانده بودم. به‌دنبال منابع جدید می‌گشتم که با کتاب‌فروشی محله‌مان، که نامش را به یاد ندارم، آشنا شدم. کرایه کتاب، شبی دو تومان (بیست‌ریال) بود. همدم روز‌های طولانی تابستان و شب‌های سرد زمستانم همین کتاب‌ها بودند. برخی از کتاب‌ها را بعد از آنکه می‌خواندم، به برادرم می‌دادم که او هم بخواند.

علاقه‌اش به مطالعه باعث شد کتابخانه کوچکی در خانه‌اش داشته باشد؛ در این سال‌ها بیشتر کتاب امانت گرفت تا اینکه بخواهد کتاب بخرد. اطرافیانش هم، چون می‌دانند کتاب دوست دارد، در مناسبت‌ها به او کتاب هدیه می‌دهند؛ هدیه‌ای که او را بیشتر از هر چیزی خوشحال می‌کند.

هر‌کدام از اعضای خانواده حتی فامیل و دوستان بخواهند، می‌توانند از کتاب‌های زهرا‌خانم استفاده کنند. اما یک شرط برایشان دارد و آن هم اینکه کتاب‌هایش را مثل روز اول تمیز و سالم به او برگردانند.

 

کتاب‌های شیرین کارخانه قند

بعد ازدواج در سال‌۱۳۶۵ و آمدن به محله طرق، نه خبری از کتاب کرایه‌ای بود و نه کتابخانه. او راه تازه‌ای برای خواندن پیدا کرد. همسرش که در کارخانه قند شیرین کار می‌کرد، از کتابخانه کارخانه برایش کتاب امانت می‌گرفت. زهراخانم می‌گوید: نمی‌دانستم چه کتاب‌هایی دارد. به همسرم گفته بودم کتاب‌های رمان و تاریخی برایم بگیرد و کتابدار هم بر همین اساس، برایم کتاب می‌فرستاد.

کتاب‌ها گران شده‌ و کتابخانه‌ها باید منابع به‌روز داشته باشند تا افرادی مثل ما بتوانیم به کتاب دسترسی داشته باشیم

سال‌۹۰ که کتابخانه «فرزانه جامع» از قرائت‌خانه به کتابخانه عمومی تبدیل شد، او نیز عضو آن شد. روان‌شناسی، کودک، تغذیه، آشپزی، تاریخی و البته داستان، از‌جمله کتاب‌هایی است که زهرا‌خانم در این سال‌ها به امانت گرفته است.

او یک درخواست از مسئولان دارد: کتاب‌ها برایم تکراری شده است و بیشترشان را خوانده‌ام. از‌طرفی کتابخانه دیگری که دارای منابع خوب باشد، از خانه ما دور است و رفت‌وآمد برایم سخت. از سوی دیگر، برخی کتاب‌ها بار‌ها به امانت گرفته شده‌اند و با اینکه کتابخانه آنها را جلد می‌کند، بهتر است تعویض شوند. ما در طرق، یک کتابخانه با همین بضاعت محدود داریم؛ از مسئولان می‌خواهم به این کتابخانه توجه کنند و کتاب‌هایش را به‌روز کنند تا رغبت نسل جوان به مطالعه بیشتر شود.

 

لذت لمس کتاب

زهرا‌خانم مانند همه مادران، مشغله‌های خودش را دارد. با وجود کار‌های روزمره، ماهی دو بار کتاب امانت می‌گیرد؛ «زمان مطالعه‌ام وقتی است که همسر و فرزندانم استراحت می‌کنند؛ مثلا بعداز ناهار یا شب قبل از خواب. سرعت مطالعه‌ام بالاست و همین باعث شده است کتاب‌های زیادی بخوانم.»

مطالعه باعث شده است دایره واژگانش گسترده شود. همچنین برای تربیت فرزند یا هر موضوع خاص دیگر، نیاز به راهنمایی داشته باشد، به‌سراغ کتاب می‌رود و هر‌بار نتیجه خوبی گرفته است؛ حتی توانسته به دیگران هم راهنمایی بدهد.

کتاب الکترونیکی را دوست ندارد و می‌گوید حس ورق‌زدن کتاب و خواندن با چراغ مطالعه، لذتی وصف‌ناشدنی دارد.

او روزانه دو تا سه‌ساعت، بسته به فرصتش، مطالعه می‌کند. می‌گوید: کتاب‌ها گران شده‌اند و کتابخانه‌ها باید منابع به‌روز داشته باشند تا افرادی مثل ما که در محله دور از کتاب‌فروشی هستیم، بتوانیم به کتاب دسترسی داشته باشیم.

 

خیران وارد گود شوند

علی‌اکبر ناصری، مسئول کتابخانه فرزانه جامع که از سال‌۹۰ در این مکان حضور دارد و روز‌های بعد از بازنشستگی‌اش را می‌گذراند، خانم عباسی را سال‌هاست می‌شناسد. او می‌گوید: عشق و علاقه این بانو به مطالعه برای همه ما ستودنی است. او بیش از هزار جلد از ۳۲‌هزار کتاب کتابخانه را امانت گرفته‌است.

ناصری ادامه می‌دهد: می‌دانیم برای این افراد عاشق کتاب، کمبود‌هایی وجود دارد. امیدواریم خیران به سمت ساخت و تجهیز کتابخانه‌ها قدم بردارند. خانم عباسی فقط یک نمونه از بانوان کتابخوان محله ماست که با گسترده‌شدن منابع می‌توان بیشتر به آنها کمک کرد.

زهرا‌خانم غرق مطالعه است، با لبخند بدرقه‌ام می‌کند و دوباره سرگرم خواندن می‌شود.

 

* این گزارش سه‌شنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44