ناحیه ۳ منطقه ۷ سه محله طرق، رباط و ایوان را شامل میشود که تا قبل از راهاندازی «خانه کتاب» در هیچکدام از این محلات، فروشگاه کتاب یا حتی کتابفروشی کوچکی وجود نداشت تا اینکه آزاده فرزامنیا، یکی از جوانان خوشفکر و بومی طرق، تنها فروشگاه کتاب را در این محله راهاندازی کرد.
او نام این مکان فرهنگی را «خانه کتاب» برگزیده است، زیرا چشمداشتی به فروش کتابهایش ندارد و درواقع میخواهد فضای محدود و اجارهای را که در اختیار گرفته است، تبدیل به پاتوقی فرهنگی کند تا کودکان و نوجوانان این بخش از منطقه که برای او حکم بچههای ایران را دارند، با کتاب و کتابخوانی بیشتر آشنا شوند.
فرزامنیا، فارغالتحصیل رشته آمار از دانشگاه بیرجند است و تاکنون فعالیتهای فرهنگی پذیرفتهشدهای داشته است.
او مدتی در فرهنگسرای بهشت و حدود پنجسال نیز بهعنوان کارشناس محتوایی واحد تولید چندرسانهای، در موسسه خدمات مشاورهای، جوانان و پژوهشهای اجتماعی آستان قدس رضوی فعالیت کرده است.
شهرآرامحله در هفته کتاب و کتابخوانی، سری به خانه کتاب زده است تا هم از برنامههای متفاوتی که در آن برگزار میشود، مطلع شود و هم از تاثیر مثبت این مکان فرهنگی در سه محله حاشیهای منطقه ۷ بداند.
برادر بزرگم در دانشگاه شیراز درس میخواند. هر ترم وقتی به مشهد میآمد، امکان نداشت سوغات همیشگی من که یک بسته بزرگ کتاب بود، از یادش برود. برادر دیگرم هم، همیشه مرا به خواندن کتاب تشویق میکرد.
این فضا در خانه ما باعث شد تا از کودکی، شیرینترین و جدیترین کار زندگیام خواندن کتاب باشد.
زمانی که در دفتر جبهه فرهنگیِ انقلاب اسلامی واحد مشهد درگیر یک کار تاریخ شفاهی بودم، از راهاندازی «کتابخانه امیرحسین فردی» در طبرسی باخبر شدم و جرقه راهاندازی «خانه کتاب» در طرق به ذهنم زده شد؛ کاری که با وجود مشکلات مالی، انجامش را بر خودم واجب میدانستم و از اینجا بود که ماجرای خانه کتاب آغاز شد.
کتابخانه فرزانه جامع، کتابخانهای خوب و کامل است، اما با توجه به وسعت طرق، دسترسی دانشآموزان مدارس میراب، تقوا و حکیم به آنجا کمی مشکل بود و خلأ چنین مکانی در خیابان ولیعصر (عج) احساس میشد. میخواستم تلنگری به فضای فکری بچهها بزنم و آنها را با فضای کتابخوانی که خودم اثرش را در زندگیام دیدهام، آشنا کنم.
پس از مشورتهایی که با مسئولان کتابخانه امیرحسین فردی داشتم، قرار شد آنها هم در مسیر راهاندازی کتابخانه با من همکاری کنند، اما من که از هزینه کتابها مطلع بودم، تصمیم گرفتم کار کتابفروشی را آغاز کنم، ضمن اینکه هدف من از این کار، این بود که بچههای طرق را با کتابها و نویسندههای خوب آشنا کنم و خانه کتاب، چراغی باشد برای آشنا شدن آنها با مسیر و تفکر مناسبشان.
نمیخواستم مغازهای برای کار کتابفروشی داشته باشم؛ میخواستم جایی باشد که بچهها آسودهخاطر در آن بنشینند، کتاب بخوانند و در کنار آن فعالیتهای فرهنگی و کلاسهای مختلف هم برگزار کنم. فکرهای زیادی در ذهن داشتم، تا اینکه بالاخره به آنچه در ذهن داشتم، دست یافتم.
نمیخواستم مغازهای برای کتابفروشی داشته باشم؛ میخواستم جایی باشد که بچهها آسودهخاطر کتاب بخوانند
خانه قبل از ما به افراد مختلفی اجاره داده میشد و مستاجران، حسابی تمیزی آن را از بین برده بودند، اما یک کار کاملا زنانه را با همراهی دوستم راضیه مهری شروع کردم.
غیر سیمانکاری و گچ کردن، تمام کارها را خودمان انجام دادیم؛ از جمعآوری مصالح کف حیاط بگیر تا رنگآمیزی و تزیین خانه و نظافت آن و همچنین تمیز کردن سیاهی آهنهای زیرزمین. یک ماه، شبانهروزی کار کردیم تا بالاخره این خانه را خانه کتاب کردیم.
در انتخاب کتابها وسواس زیادی داشتم. کتاب، خوراک فکری بچههاست، پس بهدنبال بهترین کتابها از بهترین انتشارات و نویسندهها بودم. کتابهایی که بهقولمعروف کتاب زرد نباشند، ضمن اینکه قیمتشان هم کم باشد؛ از کتابی که ۵۰۰ تومان است و قیمت آن با یک کلوچه برابری میکند تا کتاب ۸۰۰ تومانی و هزارتومانی که خرید آن برای همه امکانپذیر است.
با وجود تمام مشکلات که بیشتر زمینه مالی داشتند، خانه کتاب بعد از یکماه آمادهسازی، در ۶ دی۹۳ کار خود را آغاز کرد. زیرزمین را برای کتابهای رده سنی نوجوان و طبقه بالا را برای کتابهای رده سنی خردسال و کودک آماده کردیم.
مهمتر از خوب خوردن و خوب پوشیدن، دادن فکر خوب به بچههاست. کودکان زیادی به همراه والدینشان به اینجا میآیند که در خرید یک کتاب ۵۰۰ تومانی هم مردد هستند و نمیدانند آیا این کتاب خوب است یا نه، اما در دستشان گوشیها یا تبلتهایی بسیار گرانقیمتتر از این کتابهاست.
خیلی از اتفاقهای مهم زندگی انسان بهوسیله خانواده رقم میخورد. این والدین هستند که تصمیم میگیرند بچهها از خردسالی وارد فضای مجازی شوند یا با خواندن کتابهای خوب، هزاران درس زندگی بیاموزند.
بارها شده کودکی را دیدهام که با علاقه میخواهد وارد خانه کتاب شود، اما والدین او، بدون توجه به تابلوی خانه کتاب و نوشته روی دیوار که درمورد کتاب است، میگویند اینجا مهدکودک است و بچه را از اینجا دور میکنند.
بهمنماه و دهه فجر بهانهای شد تا اولین مسابقه کتابخوانی با محوریت کتاب «زندانی کوچک»، اثر سیدحسین حسینیارسنجانی را در خانه کتاب برگزار کنم. با اینکه طرح را برای بچههای دوره متوسطه اول و دوم برگزار کرده بودیم، بچهها از ردههای سنی دیگر هم شور و شوق شرکت در این مسابقه را داشتند.
با همکاری مدرسه پسرانه حکیم و دخترانه تقوا، ۱۲۰ نفر در این مسابقه شرکت کردند که در پایان، شهرداری منطقه ۷ به ۳۰ نفر از برگزیدگان که ۵ نفر از آنها دبستانی بودند، جوایزی اهدا کرد. شهرداری منطقه و خانم علیپور در این طرح، هزینه تهیه کتابها و اهدای جوایز را برعهده داشتند.
بهمنظور برقراری ارتباط بیشتر با بچهها در ماه رمضان امسال، برای برگزیدگان دختر مسابقه زندانی کوچک، جلسات قرآنخوانی برگزار کردم. دوست داشتم مطالب مفید را در این مدت به بچهها بیاموزم.
با توجه به سابقه کاری چندینسالهام در موسسه خدمات مشاورهای آستان قدس، میدانستم که روشهای برخورد با یک نوجوان چگونه باید باشد تا از مطالب، خسته و دلزده نشود، بنابراین بهوسیله فیلم کوتاه یا پاورپوینت سعی در آموزش مفاهیم اصیل ایرانی و اسلامی و تفسیر قرآن با استفاده از نوشتههای آقای قرائتی در این جلسات داشتم.
یکی از دوستانم خبر این جلسات را به یکی از افراد دغدغهمند فرهنگی رسانده بود و او به برکت همین جلسات که در گرمای تابستان برگزار میشد، برای راحتی بچهها کولر نویی را به خانه کتاب اهدا کرد.
از طریق ارتباطاتی که با مسئول کتابخانه فردی داشتم، متوجه شدم طرحی را آغاز کرده است که طی آن هر فرد بعد از خواندن کتاب باید آن را به سهنفر دیگر هم بدهد تا بخوانند و شبکهای از کتابخوانان ایجاد شود. با اینکه طرق در منطقه تحت پوشش این طرح و کتابخانه امیرحسین فردی نبود، ازآنجا درخواست کردم که این طرح را ازطریق خانه کتاب اجرا کنم.
در این طرح ۱۶۰ دختر نوجوان با اشتیاق زیاد شرکت کردند که چندین نفر از آنها در این برنامه جزو برگزیدگان بودند. یکی از مسئولان اجرایی این طرح در کتابخانه امیرحسین فردی که دیدگاههای بچهها را خوانده بود، میگفت: دیدگاههای دختران نوجوان طرق، خیلی خوب بود. چه استعدادهایی در طرق نهفته است و نیازمند توجه است.
دوستان دغدغهمند و استادانم همچون آقایان هادی همایونی و سیدسعید موسوی و دیگر دوستان، کتابهای زیادی به خانه کتاب اهدا کردند. برخی بچههایی که به خانه کتاب میآیند، هم کتابهایی داشتند که به اینجا اهدا کردند و هزارجلد کتاب اهدایی، زمینه ایجاد کتابخانه برای امانت کتاب را در قسمت نوجوانان یا زیرزمین خانه کتاب برای ما فراهم کرد؛ زیرزمینی که اکنون دیوار نمکشیده آن را با پلاستیک پوشاندهایم تا به کتابها آسیبی نرسد.
کتابهای اهدایی بچهها، زمینه ایجاد کتابخانه برای امانت در قسمت نوجوانان را فراهم کرد
در هر طرح و برنامهای که در خانه کتاب اجرا کردم، مدیران مدارس طرق همکاری خوبی با من داشتند. مدرسه دخترانه تقوا و مدارس پسرانه میراب و حکیم همیشه در این راه فرهنگی همراه من بودند.
به علاوه مسئول کتابخانه امیرحسین فردی، آقای سلطانی، همیشه در اجرای طرحها در طرق با من همکاری میکردند و شهرداری منطقه ۷ نیز ضمن همکاری در مسابقات، با اهدای بخاری و ۱۲۰ جلد کتاب، به خانه کتاب کمک کردند که از آنها سپاسگزارم.
اول آذرماه قرارداد یکساله اجاره ما در این مکان به اتمام میرسد و متأسفانه مبلغ رهن اینجا برای سال آینده از آنچه من میتوانم پرداخت کنم، بیشتر است. همه میدانند که کار فرهنگی کار دل است و درآمدی ندارد.
در مدت این یکسال درآمدم به اندازهای بود که حتی پسانداز نداشتم؛ بنابراین از افراد دغدغهمند میخواهم به کمک خانه کتاب بیایند؛ جایی که باعث کمک به فرزندان این منطقه میشود و ذهن و روح آنها را پرورش میدهد؛ جایی که در همین مدت کوتاه، شاهد استقبال زیاد بچهها بوده و زمینه شرکت نوجوانان طرق در طرحهای مختلف را فراهم کرده است.
* این گزارش سه شنبه، ۲۶ آبان ۹۴ در شماره ۱۷۰ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.