کد خبر: ۱۳۴۱۵
۲۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

خانم حیاتی با اعتقاد به تفکرِ «رهبر باش، نه دنباله‌رو» نخستین پروژه هنری خود را با استفاده از مواد زائد کارخانه رنگ‌سازی آغاز کرد. او با تأسیس شرکت تعاونی «هنرمندان کارآفرین گلبهار» بدنبال ایجاد زمینه مناسب برای فعالیت اقتصادی بانوان بود.

راهله سرادار| روی دیوار‌های آموزشگاهی در خیابان سناباد مشهد، هر کدام از آثار هنری و لوح‌های افتخار، داستان و شناسنامه‌ای دارند. اغلب تابلو‌ها چندبعدی به نظر می‌رسند، گویی جان دارند، اما نزدیک‌تر که می‌شوی، می‌بینی تنها از کلاژِ ظریفِ تکه‌های پارچه ساخته شده‌اند.

نمی‌دانم رامبـــراند هنــگام طراحی تابلوی «نگهبانان شب» چند بار قلم‌مو را به رنگ آغشته کرده و روی بوم کشیده است، اما اینجا یک‌میلیون و سیصد‌هزار تکه پارچه بسیار ریز و با ظرافت کنار هم قرار گرفته‌اند تا شما را همراه جمعیت تابلوی نگهبانان شب کنند و به جهانی دیگر ببرند.

سر‌که برمی‌گردانم، نگاهم به «طلوع خورشید» می‌افتد؛ تابلویی که با ظرافت، انعکاس گنبدِ حرمِ امام‌رضا (ع) را در حوضی که دیگر وجود ندارد به تصویر کشیده است. کمی آن‌سوتر، «مسجد جامع خرمشهر»، پابرجایی یک بنای تاریخی را میان خرابه‌های جنگ روایت می‌کند.

اینها همه حاصل دست‌های آفرینشگرِ بانویی است که خالق هنری شد با عنوان «قطاعی»؛ هنری که در مجموعه هنر‌های جهان ثبت شده است. به‌قول خود خالقش، این هنر در جهان امروز به‌عنوان بخشی از کسب‌وکار و اقتصاد شناخته می‌شود و می‌تواند بار سنگین زندگی را از دوش زنان، به‌ویژه سرپرستان خانوار بردارد و نان‌رسان سفره آنان باشد.

 

از آبادان تا مشهد

گلبهار حیاتی با بغضی در گلو و ته‌لهجه گرم جنوبی‌اش از خاطرات سال‌های جوانی می‌گوید؛ روز‌هایی که جنگ و از دست‌دادن عزیزان در آبادان به او آموخت که زندگی آسان نیست و باید پابرجا ماند. «شما فکر نکنید که همه‌چیز آماده بود. من سی‌سال زحمت کشیدم. سال پنجاه‌وهشت تا روز قبل از سقوط خرمشهر، در آن شهر بودیم. آن زمان شانزده‌ساله بودم و پدرم در شرکت نفت کار می‌کرد. مجبور شدیم شهرمان را ترک کنیم و راهی شیراز و اصفهان شدیم. زخم‌های زیادی از جنگ در خاطرم هست؛ برادرم نابینا شد و دو دخترعمویم مفقودالاثر و بسیاری از اقوامم شهید شدند. در اصفهان با استاد سیار آشنا شدم و ازدواجی کاملا سنتی داشتم. پس از آن به مشهد آمدم.»

گلبهار که دیپلم اقتصاد دارد و علاقه‌مند به کار در بانک بود، از نخستین گام‌هایش در مسیر متفاوتی که زندگی برایش رقم زد می‌گوید: «من حتی نمی‌توانستم یک خط صاف بکشم. وقتی می‌دیدم در کلاس‌های همسرم همه در حال یادگیری هنر هستند و درباره‌اش صحبت می‌کنند، اما من هیچ حرفی برای گفتن نداشتم، تصمیم گرفتم از همسرم یاد بگیرم.

وقتی موضوع را با او مطرح کردم، گفت: "پس خانه و بچه‌ها چه می‌شود؟ " و من پاسخ دادم: "باید یاد بگیرم، وگرنه جایِ دیگری آموزش می‌گیرم. " در نهایت، در حالی‌که وظایف مادری دو بچه را برعهده داشتم، نقاشی را از همسرم یاد گرفتم تا جایی‌که بعد از مدت‌ها یک آموزشگاه زیر نظر ارشاد راه‌اندازی کردیم.»

 

گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

 

از دانه‌های پلاستیکی تا پارچه‌های جان‌دار

خانم حیاتی با اعتقاد به تفکرِ «رهبر باش، نه دنباله‌رو» نخستین پروژه هنری خود را با استفاده از مواد زائد کارخانه رنگ‌سازی آغاز کرد. «از همان زمان اعتقاد داشتم که همه می‌توانند نقاش شوند، اگر بخواهند؛ اما باید کاری کنم که کمتر کسی انجام داده باشد؛ بنابراین وارد کار کلاژ شدم. اولین کاری که انجام دادم با دانه‌های اینِر «ener» بود؛ دانه‌های پلاستیکی که شبیه منجوق هستند. وقتی آنها را در نمایشگاه رنگ‌سازی دیدم، گفتم باید با اینها کار کنم.»

همه می‌توانند نقاش شوند، اگر بخواهند؛ اما باید کاری کنم که کمتر کسی انجام داده باشد

او با نشان‌دادن یکی از آثار هنری‌اش _ پاراوانی با تصویری حک‌شده به‌وسیله همین دانه‌های پلاستیکی_ به موضوعی اشاره می‌کند که مسیر هنری‌اش را تغییر داد. «یونسکو از من دعوت کرد و یک نمایشگاه اختصاصی سه‌روزه در گالری ملی یونسکو در خیابان میرداماد تهران برگزار شد. آنجا بود که متوجه شدم این مواد پلاستیکی با محیط زیست سازگار نیستند و به فکر استفاده از پارچه افتادم.»

 

جادوگری با یک پنس و قیچی

این شروع خلاقانه، زمینه‌ساز ورود گلبهار حیاتی به حوزه‌های متفاوت هنری شد؛ از کلاژ با کاغذ تا قطاعی پارچه که بعد‌ها یکی از شاخه‌های ویژه خلق آثار او شد. «قطاعی، یا همان قطعه‌قطعه‌کردن پارچه، را با دورریز‌های خیاط‌خانه‌ها آغاز کردم. به حدود شانزده کشور دعوت شدم و در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی، شرکت و افتخارات زیادی کسب کردم. همچنین با برگزاری کارگاه‌های متعدد، هنر خود را به نمایش گذاشتم.

در سال ۲۰۰۷ در مادرید اسپانیا، بسیاری از تماشاگران می‌گفتند: "این زن ایرانی با یک پنس جراحی، یک قیچی و چسبی که خودش می‌سازد، جادو می‌کند. " آنها می‌گفتند: "ما فکر می‌کردیم زن ایرانی تنها در خانه و آشپزخانه کار می‌کند. "، اما من به آنها نشان دادم که زن ایرانی توانمند است و می‌تواند کارآفرین باشد.»

 

گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

 

تابلویی پارچه‌ای از ۲۶ چهره

در میان آثار خانم حیاتی، تابلویی که در نگاه اول برای هر بازدیدکننده‌ای چند‌بُعدی به نظر می‌رسید، حاکی از هنری بود که فراتر از مرز‌ها عمل کرده است. «در مسابقات جهانی "رامبراند" که متولی برگزاری آن موزه سلطنتی هلند بود شرکت کردم و با استفاده از صد‌هزار قطعه میلی‌متری پارچه از دورریز‌های خیاط‌خانه‌ها، اثری به نام "نگهبانان شب" از خودِ رامبراند را کار کردم؛ در آن تابلو تقریبا ۲۶ چهره مختلف به‌کار رفته است که هیچ‌کدام شبیه دیگری نیست و میان ۸۳۰۰ نفر از سراسر جهان، از آسیا و ایران، کار من انتخاب شد.

جالب اینکه فردی از انگلستان با استفاده از جواهرات، همین اثر را بازآفرینی کرده بود، اما حتی به مرحله نهایی راه نیافت؛ ولی کار من که از ضایعات بود، به‌عنوان حافظ محیط زیست برگزیده شد و به‌مدت چهار‌ماه در موزه سلطنتی هلند به نمایش گذاشته شد که این افتخاری برای من و زنان سرزمینم بود.»

او که سابقه فعالیت به‌عنوان بازرس اتاق تعاون خراسان و عضویت و ریاست هیئت مدیره در اتحادیه تعاونی‌های بانوان خراسان رضوی را دارد، معتقد است این موفقیت‌ها حاصل سال‌ها تلاش و پشتکار است. «در سه دوره متوالی، برتر کشور در جشنواره‌های اصفهان، مشهد و شیراز شدم. در جشنواره بین‌المللی امام‌رضا (ع) شرکت کردم و کارم در گنجینه رضوی است. یکی از آثارم را وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی خریداری کرد و به قالیباف، رئیس مجلس وقت، اهدا شد.»

 

گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

 

هنری که مادر و دختری شد

می‌گفتند: فکر می‌کردیم زن ایرانی تنها در خانه و آشپزخانه کار می‌کند اما من به آنها نشان دادم که زن ایرانی می‌تواند کارآفرین باشد

در صحبت‌های گلبهار، ارتباط عمیق میان او و دخترش نیلوفر_ نگارگر و پژوهشگر دوره دکتری هنر _ برجسته بود. نیلوفر همراه مادرش در جشنواره‌های مختلف در کشور‌های متعدد حضور پیدا کرده است و با پوشیدن لباس‌های سوزن‌دوزی محلی، مانند لباس خراسانی و قشقایی، نشان ایرانی‌بودن خود را همیشه همراه دارد. «درست است که من در خانواده‌ای هنری بزرگ شده‌ام؛ اما به‌جز نگارگری، چون کسی که در رشته هنر تحصیل می‌کند باید تمامی هنر‌ها را بلد باشد، نقاشی، کلاژ و هنر‌های تجسمی را نیز آموخته‌ام و در همه این حوزه‌ها با کار‌های پدر و مادرم آشنا هستم.»

او در جشنواره جهانی الجزایر شرکت کرده و به‌عنوان جوان‌ترین نگارگر، تقدیر شده است. «به‌جز این، در جشنواره بین‌المللی امام‌رضا (ع)، در بخش جوانان برگزیده شدم. همچنین اثرم با عنوان "دخیل" از سوی وزارت کار و تعاون خریداری شد. طرحی نیز برای زیباسازی شهر تهران با تلفیق خوش‌نویسی و نقاشی، با همکاری مادرم اجرا کردیم.»

این نگارگر جوان در پژوهش‌های هنری‌اش نیز مسیر متفاوتی را دنبال کرده است. او با موضوع «نفوذ فرهنگ و هنر ایرانی در کلیسا‌های کاتولیک و ارامنه» فعالیت کرده و به‌دلیل خاص‌بودن این موضوع، برای دوره دکتری درخواست‌های پذیرش زیادی دریافت کرده است. «من به زبان‌های آلمانی، ایتالیایی و انگلیسی کاملا مسلط هستم و از همان روز‌های آغاز تحصیل در کارشناسی ارشد، پژوهش‌های تخصصی خود را شروع کرده‌ام.»

 

گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

 

در سکون پیشرفت نیست

هنرمندی که هزاران ساعت پشت میزش کار می‌کند، از آسیب‌های جسمی در امان نیست؛ انگشتان دست این استاد هنر که به‌طور کامل خم نمی‌شوند، مؤید همین واقعیت‌اند. «به‌خاطر کار مستمر، انگشتان دستم کج شده‌اند و دچار دیسک گردن شده‌ام. من روزانه هشت تا ده ساعت پشت میز کار می‌نشینم و استخوان ران و کشاله‌رانم نیز آسیب دیده‌اند.»

هرچند جسم او آسیب دیده است، اما شور زندگی را عامل ادامه راه و تداوم مسیر هنری‌اش می‌داند. «من کم آوردم، خرد شدم و زمین خوردم؛ اما هر بار بلند شدم و به خودم می‌گفتم که در سکون نمی‌توان به پیشرفت رسید. سکون برای خانواده من به‌منزله مرگ است».

 

گلبهار حیاتی به بازیافتی‌ها جانی دوباره بخشیده است

 

شکستن مرز‌ها برای یادگیری

در سال ۹۴، خانم حیاتی شرکت تعاونی «هنرمندان کارآفرین گلبهار» را تأسیس کرد؛ شرکتی که در حوزه صنایع خلاق، به‌عنوان شرکت برتر ملی ایران شناخته شد. انگیزه راه‌اندازی این مجموعه، ایجاد زمینه مناسب برای فعالیت اقتصادی بانوانی بود که می‌خواهند از راه هنر به درآمد برسند. «ما بر کارآفرینی اجتماعی تمرکز داریم و آموزش رایگان برای بانوان کم‌برخوردار_ به‌شرط اشتغال پس از دوره _ ارائه می‌دهیم.

بانوان پس از آموزش، کار‌ها را در خانه انجام می‌دهند و ما خرید آن را تضمین می‌کنیم. به‌تازگی هم ۳۵ نفر از زنان سرپرست‌خانوار، هنر‌هایی را که منسوخ شده بود و به نسل مادربزرگ‌ها تعلق داشت دوباره یاد گرفته‌اند؛ هنر‌هایی مثل ابریشم‌بافی، گلابتون‌دوزی و قیطون‌دوزی که حالا برایشان منبع درآمد است.»

خاطره‌ای از زبان این هنرمند نشان می‌دهد که یادگیری هنر هیچ مرزی نمی‌شناسد، حتی سن‌وسال. «یکی از شاگردانم خانمی هفتاد‌ساله بود؛ اکنون مهاجرت کرده و همان هنر را به منبع درآمدزایی برای خودش تبدیل کرده است. در تمام مصاحبه‌های خارجی گفته‌ام که زن ایرانی توانمند است و هنرمند؛ او حتی می‌تواند به مقام کارآفرین برتر ملی دست یابد، زمانی که خودش را باور داشته باشد، دستش را روی زانوی خودش بگذارد و با عزم و اراده، یا‌علی بگوید و توانمندی‌هایش را شکوفا کند.»

 

* این گزارش سه‌شنبه ۲۰ آبان‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۱۶۴ ضمیمه «شهربانو» روزنامه شهرآرا چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44