کد خبر: ۱۳۳۱۶
۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
مریم پاسبان، هنر بافتنی‌اش را مدیون سکونتش در محله نیزه می‌داند

مریم پاسبان، هنر بافتنی‌اش را مدیون سکونتش در محله نیزه می‌داند

مریم پاسبان مدار زندگی‌اش بر چرخش هنرمندانه چند نخ با میل قلاب‌بافی و میله‌های بافتنی چرخید تا به امروز که به استادی ماهر در هنر بافتنی تبدیل شده و حالا شاگردانی را آموزش داده و آنها هم از این هنر نان می‌خورند.

برای ساختن زندگی مشترکش، بار سفر از کاشمر بسته و تازه به مشهد آمده بود. مدار زندگی‌اش بر چرخش هنرمندانه چند نخ با میل قلاب‌بافی و میله‌های بافتنی چرخید و چرخید تا رسید به امروز که به استادی ماهر در هنر بافتنی تبدیل شده است. حالا شاگردانی را آموزش داده و آنها هم از این سفره‌ای که پهن شده است، نان می‌خورند.

مریم پاسبان، بانوی کارآفرین ساکن محله نیزه، شروع جدی هنر کیف و کفش‌بافی امروزش را مدیون سکونت در این محله می‌داند.

 

ره‌آورد دورهمی همسایه‌ها

چند‌سالی از ازدواج مریم‌خانم گذشته بود که حدود سال ۸۷ پا به محله نیزه گذاشت. در رفت‌و‌آمدهایش با همسایگان و دورهمی‌هایی که با هم داشتند، خانم‌هایی را دید که در اوقات فراغتشان، کنار چای عصرانه و حرف‌های دوستانه، میله‌های بافتنی و نخ همراهشان بود و هر‌کس برای خودش، ژاکت یا پلیور یا کلاه‌شال گردنی می‌بافت.

یکی از آن خانم‌ها، او را تشویق به بافتن کرد، هنری که عشق و علاقه آن در دوره راهنمایی ایجاد شده بود؛ «بافتنی را از دوره راهنمایی که درس حرفه‌و‌فن داشتیم، یاد گرفتم. مادرم هم بلد بود و با دو میل، کلاه و شال‌گردن بافتم و همان زمان این هنر را خیلی خوب یاد گرفتم.»

با پیشنهاد خانم همسایه، همه خاطرات این علاقه در ذهن مریم پاسبان مرور شد و قبول کرد که خود را در مسیر یادگیری این هنر قرار دهد.

 

مریم پاسبان، هنر بافتنی‌اش را مدیون سکونتش در محله نیزه می‌داند

 

از بافت نخستین ژاکت تا عروسک‌بافی

بعد از این پیشنهادی که به دل مریم نشست، نخستین ژاکت عمرش را در بیست‌و‌هفت‌سالگی با ظرافت تمام بافت و برای اینکه کارش خوب از آب درآید، چندین‌بار آن را باز کرد و بافت تا زمانی‌که وقتی نتیجه کار را به مربی‌اش نشان داد، آن را تحسین کرد.

همین تشویق باعث شد پای او به دنیای رنگارنگ نخ‌های پنبه‌ای باز شود؛ «بعد از اولین ژاکتی که برای خودم بافتم، برای همسر و پسر پنج‌ساله‌ام، مادرم، خواهرم و اعضای نزدیک خانواده‌ام، بدون هیچ دستمزدی، پلیور و ژاکت و جوراب و کلاه شال‌گردن و‌... بافتم.»

یک سال بیشتر از این شروع جذاب نگذشته بود که پای این بانوی هنرمند به فرهنگ‌سرای انقلاب و کلاس عروسک بافی باز شد و این قله را هم به گفته خودش درنوردید و نقطه جدیدی برایش آغاز شد؛ «خانم کرمانی، مربی کلاسمان بود. کمی که جلوتر رفتیم و کارم را دید، گفت تو خیلی تمیز می‌بافی؛ اگر سفارش کاری بگیرم، می‌توانی کمکم کنی؟»

پاسبان همان لبخند شیرین امروزش را با کمی تأمل به خانم مربی تحویل داد و با کمال میل قبول کرد؛ «تا پیش از آن، به هیچ عنوان به چشم کسب درآمد به این هنر نگاه نمی‌کردم، اما این پیشنهاد باعث شد برای کسب درآمد، انگیزه بگیرم. همسرم هم در این مسیر پشتیبانم بود و همراهی‌ام می‌کرد.»

 

اولین کیف، هدیه به مادرم

تمیزبافی و تنوع در محصولات برای پاسبان مهم است و دلش نمی‌خواهد فقط از یک مدل ببافد؛ «وقتی عروسک‌بافی یاد گرفتم، سعی کردم مدل‌های مختلف را یاد بگیرم. بعد‌از پیشنهاد خانم کرمانی، عروسک‌هایی را که می‎بافتم، گوشه‌وکنار منزلم گذاشتم. میهمان که می‌آمد و عروسک‌ها را می‌دید، خوشش می‌آمد و می‌خرید.»

مریم هنر بافتنی را به قدری دوست دارد که هر لحظه به‌دنبال آموختن است؛ «در کلاس عروسک‌بافی، یکی از خانم‌ها یک کیف بافتنی همراهش داشت که تا آن زمان چنین کیفی ندیده بودم و برایم جالب بود. با آن خانم دوست شدم و از او خواستم کیف‌بافی را به من یاد بدهد. او هم قبول کرد. چند‌روز بعد، با نخ‌های مکرومه‌ای که خریده بودم، برای آموزش به خانه‌اش رفتم.»

به چشم کسب درآمد به این هنر نگاه نمی‌کردم اما یک پیشنهاد باعث شد برای کسب درآمد، انگیزه بگیرم

همان روز، کیف‌بافی را یاد گرفت و از شدت شوق، بافتن کیف را همان روز شروع کرد؛ «همان روز وقتی برگشتم خانه، بافتن کیف را شروع کردم و تا تمامش نکردم نخوابیدم. حتی شام را هم، حاضری و سبک آماده کردم و با خودم گفتم فقط ببافم. ساعت حدود ۳ و ۴ صبح بود که دیگر توانستم چشم روی هم بگذارم.»

او اولین کیفش را به اصرار مادرش، به او فروخت تا پولش نشانه‌ای برای برکت مالش باشد و آنچه را از دنیای هنر بافتنی می‌خواهد، رونق بدهد.

 

بالاخره راضی شدم

مریم پاسبان بعد‌از آموختن کیف‌بافی، به پیشنهاد خواهرشوهرش و حمایت همسرش، کفش‌بافی را هم یاد گرفت و با هنر قلاب‌بافی، رنگ و لعابی هنرمندانه به زیره‌های طبی ساده داد. وقتی نخستین دسترنج خود را دید، با خودش گفت این چیزی است که مرا راضی می‌کند.

همین رویه را پی گرفت و به‌صورت تخصصی، کیف و کفش‌بافی را دنبال کرد. تا سال ۹۹ پاسبان محصولاتش را به خانواده، دوستان و کارفرمایانی می‌فروخت که به او سفارش محصول می‌دادند، اما آن سال به‌صورت اتفاقی به‌واسطه یکی از همکارانش، با میز‌های فروش در بازارچه مشاغل خانگی که در شهر و فضا‌های مختلف برگزار می‌شد، آشنا شد و پس‌از آن، هنرش را در شهر عرضه کرد و مشتری‌هایش روز‌به‌روز بیشتر شدند.

 

مریم پاسبان، هنر بافتنی‌اش را مدیون سکونتش در محله نیزه می‌داند

 

تشکیل تیم هنری

بعد‌از سال ۹۹، پاسبان در بازارچه‌های مختلف حضور یافت؛ «ابتدا در سه‌شنبه‌بازار که هفته‌ای یک روز بود، میز اجاره می‌کردم، اما به پیشنهاد یکی از دوستان، بازارچه مشاغل خانگی پارک لاله را که هر پنجشنبه برپا می‌شود، امتحان کردم. آنجا از کارهایم به‌خوبی استقبال شد و همان روز، همه کارهایم به فروش رفت. هنوز هم به این بازارچه می‌روم.»

نخستین تجربه‌های اشتغال مستقیم پاسبان با خاطرات خوبی همراه بود و کارش روز‌به‌روز رونق گرفت تا آنکه از یک سال پیش تصمیم جدیدی گرفت؛ «فرایند سوراخ‌کردن زیره‌های کفش زمان‌بر بود؛ به‌همین‌دلیل از دختر نوجوانم که پانزده‌ساله است خواستم کمکم کند. بعد‌از مدتی، برادرم خواست این هنر را به همسرش یاد بدهم و او هم وارد تیم من شد.»

بعد از این ماجرا، عروس خانم پاسبان و یکی از دوستانش هم به این تیم هنری ملحق شدند تا امروز در‌کنار یکدیگر، با هنر بافتنی، یک مجموعه کاری هنرمندانه را تشکیل دهند.

 

فرصت خوب همکاری

فاطمه درویشی یکی از اعضای این تیم هنری است. او سه‌چهار‌سالی است که به واسطه یکی از دوستان مشترکشان، با مریم‌خانم آشنا شده است و برایش کیف و کفش می‌دوزد. یک‌سال اخیر به‌خاطر حضور بیشتر پاسبان در بازارچه‌های مشاغل خانگی، حجم کاری‌اش بیشتر شده و درآمدش هم به همان میزان رضایت‌بخش‌تر؛ «برای من که سواد دانشگاهی ندارم و دوست ندارم بیرون از خانه کار کنم، همکاری با مریم‌خانم که حالا یکی از دوستان خوبم است، فرصت خوبی است.»

فاطمه از اخلاق خوب و دوستانه مریم تعریف می‌کند؛ «مریم‌خانم شرایط زندگی‌ام را به‌خوبی درک می‌کند. من با این کار، هم به زندگی‌ام می‌رسم و هم در خانه، مشغول کاری هستم که دوستش دارم و از عهده‌اش برمی‌آیم.»

 

خوش‌اخلاقی با بافتنی

یکی دیگر از همکاران پاسبان، بهاره شاکری یعنی همسر برادرش است؛ «وقتی از مریم‌خانم خواستم به من هم بافتنی یاد بدهد با صبر و حوصله، مراحل بافت روی کفش را یادم داد. اوایل فقط دوربافی کفش‌ها را انجام می‌دادم، بعد که در کارم پیشرفت کردم، بقیه مراحل را هم آموزش دیدم.»

آنچه در این مسیر بیش از همه به چشم شاکری آمده، دقت و حوصله پاسبان در آموزش است؛ «مریم بر‌خلاف بعضی مربی‌ها، برای آموزش بافتنی، خیلی دل می‌دهد و برای این کار، صبر و حوصله دارد.»

بهاره نتیجه این شغل را تنها کسب درآمد نمی‌داند؛ «از وقتی این کار را شروع کرده‌ام، صبر و حوصله‌ام هم بیشتر شده است و دیگر کمتر عصبی می‌شوم. احساس بهتری دارم و به نظرم خوش‌اخلاق‌تر شده‌ام و این موضوع، روی زندگی مشترکم هم اثر گذاشته است.»

 

* این گزارش دوشنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۶ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44