کد خبر: ۱۲۵۳
۰۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

اسطوره‌سازان کوچک

مریم مصدقی معتقد است در نقاشی باید ذهن فرد آزاد باشد تا هرآنچه دوست دارد، به تصویر بکشد بنابراین با دادن الگو به کودکان به شدت مخالف است و هیچ وقت در کلاسش این کار را نمی‌کند. برای همه ساخته‌ها و تصاویر خیالی ذهن کودکان ارزش قائل است و به عنوان مثال نمی‌خواهد این موضوع در ذهن کودک قرار گیرد که باید گل را حتما در گلدان به تصویر بکشد. اگر کودکان آزاد باشند، به صورت خلاقانه ایده‌های جدیدی برای کشیدن گل در غیر از گلدان دارند.

واژه هنر از گذشته تاکنون تحول معنایی زیادی داشته است و امروز به هنرهای ظریف و هنرپیشگی اطلاق می‌شود اما فردوسی، شاعر پرآوازه حماسه سرای کشورمان معنایی وسیع از هنر ارائه کرده است و در شاهنامه‌اش، هنر معنای جنگاوری، شجاعت، قدرت، عفت و پاکدامنی، خیـر و برکـت، راستی، حرفه، پیشه، پیش‌بینی، سخنوری و ... را در بر می‌گیرد. فردوسی همچنین هنر را به مفهوم فعلیـت یـافتن قوة وراثت و نژادی می‌داند و هنر به فعل درآوردن استعدادهای موروثی را ستایش می‌کند. مفهـوم خاص‌تری کـه هنر در شـاهنامه دارد، «مردانگی» است. 

در واقع فردوسی هنر و اخلاق را با یکدیگر آمیخته است و در بسیاری مواقع هنرمند را کسی می‌داند که بر دیوها (شیاطین) غلبه می‌کند. در حالی‌که زندگی امروز بشر به شدت نیازمند مفاهیم اخلاقی شاهنامه است، فرد ادب دوستی چون مریم مصدقی، هنرمند 33 ساله محله فارغ التحصیلان، دغدغه نزدیک کردن هنر به معنای مورد نظر فردوسی را دارد. او که از کودکی دل در شاهنامه داشت، اکنون کلاس‌هایی برای کودکان برگزار می‌کند که در آن به زبانی ساده، داستان‌های شاهنامه را برای کودکان تعریف می‌کند و سپس از آن‌ها می‌خواهد مفاهیم یاد گرفته شده را در قالب نقاشی یا دیگر فعالیت‌های خلاقانه ترسیم کنند. 

نقاشی‌های هنرجویان این کلاس سال گذشته در قالب نمایشگاهی به نمایش گذاشته شد که با استقبال پر شوری مواجه شد و رتبه برتر را بین نمایشگاه‌های کودک و نوجوان سال 98 مشهد کسب کرده است. به سراغ این شهروند ادب دوست رفتیم تا بیشتر با او آشنا شویم.

برای مریم مصدقی همه چیز از خانه مادربزرگ شروع شد. همان زمان که دختر بچه‌ای ۱۰ ساله بود و وقتی در خانه مادربزرگ وارد اتاق دایی علی می‌شد، او برایش با زبانی شیوا و جذاب، داستان‌های شاهنامه را می‌خواند. مریم از همان زمان لذت کتاب‌خوانی را حس کرد و ابیات شاهنامه بر دلش نشست. دایی علی هر سال عید به جای پول، کتاب به بچه‌ها عیدی می‌داد و بدین طریق اشتیاق کتاب‌خوانی در مریم بیشتر و بیشتر شد. خاطرات کتاب‌خوانی‌های شیرین با دایی علی، مریم را عضو ثابت کتابخانه‌ها کرد تا از همان کودکی مطالعاتی فراتر از درس داشته باشد. دوران تحصیل را به همین منوال طی کرد تا اینکه هنگام انتخاب رشته فرا رسید.


دور مهندسی را خط قرمز کشیدم

استعداد هنری مریم بر خودش و دیگران نمایان بود اما در دوران او کمتر به هنر بها داده می‌شد و تصور اشتباه عموم مردم بر این بود که دانش‌آموزان ضعیف و تنبل به رشته‌های هنر می‌روند. از طرفی مریم شاگرد زرنگ کلاس بود و نمره ریاضی‌اش در بیشتر مواقع 20 می‌شد بنابراین رشته ریاضی را انتخاب کرد و در دانشگاه هم کارشناسی رشته مهندسی کامپیوتر را فرا گرفت. 

او پس از ورود به دانشگاه بیش از هر زمانی احساس کرد علاقه‌ای به ریاضی و مهندسی ندارد و تمام دلبستگی‌های خود را در هنر دید. روزی که پایان‌نامه مهندسی‌اش را دفاع کرد، گفت «همین جا دور مهندسی را خط قرمز می‌کشم و اگر ۱۰ سال پشت کنکور بمانم صبر می‌کنم تا برای کارشناسی ارشد در رشته هنر قبول شوم.» پس از این تصمیم، با چند نفر مشورت کرد و رشته «پژوهش هنر» را مناسب خودش دید و مطالعاتش را برای ادامه تحصیل در این رشته را آغاز کرد. به دلیل علاقه و پشتکاری که داشت، در همان اولین سال قبول شد و تحصیلات کارشناسی ارشد را در رشته مورد علاقه خود ادامه داد. پس از حضور در کلاس‌های ارشد، کمی عرصه را بر خود تنگ ‌دید، مهندسی کجا و هنر کجا؟ ترم اول احساس کرد خیلی از دیگر دانشجویان عقب است چرا که بیشتر آن‌ها از هنرستان و رشته‌های هنری وارد رشته «پژوهش هنر» شده بودند. 

روزی که پایان‌نامه مهندسی‌اش را دفاع کرد، گفت همین جا دور مهندسی را خط قرمز می‌کشم و اگر ۱۰ سال پشت کنکور بمانم صبر می‌کنم تا برای کارشناسی ارشد در رشته هنر قبول شوم

با انگیزه بالایی که برای پیشرفت داشت به یکی از دانشگاه‌های هنر مشهد رفت، با مدیر گروه آنجا صحبت کرد و گفت حاضر است هزینه دانشگاه را بپردازد اما اجازه دهند او در کلاس‌های کارشناسی حضور یابد تا اطلاعاتش تکمیل شود. استادان به او می‌گویند نیازی به این کار نیست و با انگیزه و علاقه بالایی که دارد می‌تواند با مطالعه آزاد خودش را به کلاس‌های ارشد برساند. تصور آن‌ها درست بود و مصدقی آن‌قدر مطالعات آزاد خود را افزایش داد که در ترم‌های بعد از دیگر دانشجویان فراتر رفت. هنگام نوشتن پایان‌نامه، او دنبال موضوع‌ها و تحقیقات ساده نبود، برعکس موضوع‌هایی را پیشنهاد کرد که تاکنون در ایران کسی درباره آن‌ها تحقیق نکرده است. 

سرانجام به پیشنهاد استادان، موضوع سقاخانه را برای پایان‌نامه خود انتخاب کرد و با دید وسیعی که به هنر پیدا کرد جزو اولین نفراتی بود که پروپوزال نوشت و اولین نفر در دوره خودش بود که پایان‌نامه ارشدش را دفاع کرد. او پس از فارغ‌التحصیلی به عنوان نیروی آزاد در مدارس مشغول تدریس هنر می‌شود. تأثیراتی که دایی علی از دوران کودکی بر لوح وجود او حک کرده هنوز ماندگار است و مریم پس از فارغ‌التحصیلی همچنان خلأ فردوسی را حس می‌کند. او دوست دارد دانش‌آموزانش را با فردوسی آشنا کند اما مدرسه‌ها به طور معمول فضای بسته‌ای دارند و در چارچوب درسنامه باید تدریس کند. او در عین حال از فرصت‌های مناسب استفاده می‌کند و در کلاسش از تاریخ هنر و اینکه آثار هنرمندان بزرگ چه ویژگی‌هایی دارد، سخن می‌گوید.


مرگ خلاقیت در مدارس

مصدقی معتقد است در نقاشی باید ذهن فرد آزاد باشد تا هرآنچه دوست دارد، به تصویر بکشد بنابراین با دادن الگو به کودکان به شدت مخالف است و هیچ وقت در کلاسش این کار را نمی‌کند. برای همه ساخته‌ها و تصاویر خیالی ذهن کودکان ارزش قائل است و به عنوان مثال نمی‌خواهد این موضوع در ذهن کودک قرار گیرد که باید گل را حتما در گلدان به تصویر بکشد. 

به عقیده او اگر کودکان آزاد باشند، به صورت خلاقانه ایده‌های جدیدی برای کشیدن گل در غیر از گلدان دارند. اما این افکار او به راحتی در مدارس پذیرفته نمی‌شود و بیشتر مدیران توقع دارند در چارچوب خاصی کار کنند بنابراین مصدقی تصمیم دارد از امسال دیگر تدریس در مدارس نداشته باشد چرا که به گفته خودش برایش سخت است مطالبی را آموزش دهد و شیوه‌ای را برگزیند که به آن اعتقادی ندارد.کنار تدریس، از حدود 4سال پیش وارد خردسرای فردوسی می‌شود و به تدریس شاهنامه و هنر می‌پردازد. 

ابتدا مصدقی و 3 نفر دیگر که دو نفرشان دانشجوی دکترای ادبیات حماسی و یک نفرشان کارشناسی ارشد ادبیات کودک و نوجوان داشتند، به وسیله فردی که قصد تأسیس آموزشگاه داشت، کنار یکدیگر قرار گرفتند اما آن آموزشگاه تأسیس نشد. این 4 نفر به دنبال آشنایی که با یکدیگر پیدا می‌کنند روی دغدغه مشترکشان که فردوسی بود مدت‌ها صحبت می‌کنند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند در حد خودشان قدمی برای شناساندن فردوسی به کودکان و خانواده‌ها بردارند و برای این کار شب یلدا را انتخاب می‌کنند. 

حدود یک سال مطالعه می‌کنند تا ببینند در یک کارگاه یک روزه شب یلدا، چطور می‌توانند فردوسی را به کودکان و والدینشان معرفی کنند. تکنیک‌هایی که می‌توانستند از آن بهره ببرند، شناسایی و ابعاد هنری و روان‌شناختی این موضوع را بررسی می‌کنند. سرانجام ایده‌های به دست آمده را در قالب مراسمی در یکی از فرهنگ‌سراها اعمال می‌کنند که با استقبال پرشور کودکان و خانواده‌ها مواجه می‌شود. گرچه این برنامه منفعت اقتصادی برای مصدقی و دوستانش نداشته اما بازخوردهایی که می‌گیرند انرژی مضاعفی به آن‌ها می‌دهد. از این پس با به وجود آمدن یک سری تفاوت‌های فکری، گروه چهار نفره آن‌ها تبدیل به دو نفر می‌شود که شامل مصدقی و دوستش است. 

آن‌ها در ادامه کارشان، برگزاری کلاس‌های شاهنامه و هنر در خردسرای فردوسی را می‌گنجانند. برای این منظور مطالعات و برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام می‌دهند و قرار می‌شود دوست مصدقی داستان‌های شاهنامه را به زبان کودکانه بازآفرینی ‌کند و او از بعد هنری داستان‌ها با کودکان کار کند. دور اول با 5 کودک آغاز می‌شود و نتیجه خوبی می‌گیرند اما با پایان یافتن تابستان، دوست مصدقی در جای دیگری مشغول کار می‌شود و ادامه این آموزش‌ها را قبول نمی‌کند.


بازآفرینی داستان‌ها

بنابراین مصدقی تنها می‌ماند در عین حال به هیچ عنوان دوست نداشته کاری که شروع کرده است را نیمه کاره رها کند. از طرفی دل در شاهنامه و آرزوی آموزش آن به کودکان را داشته و از طرفی نگران بوده به تنهایی نتواند از عهده انجام این کار برآید. سرانجام با حمایت و کمک استادان تصمیم می‌گیرد کاری را که شروع کرده است، به سرانجام برساند بنابراین مطالعاتش را گسترش می‌دهد تا بتواند کار بازآفرینی داستان‌های شاهنامه را نیز خودش انجام دهد. استقبال بیشتر خانواده‌ها در دوره‌های بعد و شور و شوق کودکان برای حضور در کلاس، او را امیدوار می‌کند که راه را درست رفته است. بهمن‌ماه سال 96 در همایشی از او خواسته می‌شود درباره کلاس‌هایی که دایر کرده است، سخنرانی داشته باشد. او در این سخنرانی درباره چرایی تشکیل کلاس‌ها و اینکه چه تأثیرهای مثبتی بر بچه‌ها دارد، سخن می‌گوید که باز با استقبال خانواده‌ها مواجه می‌شود. 

مصدقی سال ۹8 نمایشگاهی از نقاشی‌های کودکان درباره داستان‌های شاهنامه دایر می‌کند تا ماحصل زحماتش دیده شود. در این نمایشگاه هر کودک کنار تابلوی نقاشی خودش می‌ایستد تا برای بازدیدکنندگان، داستان نقاشی را تعریف کند. استقبال از این نمایشگاه در حدی بود که شب آخر به دلیل ازدحام افراد در سالن، جمعیت زیادی در بیرون نمایشگاه در صف ایستاده بودند. 

دکتر محمد جعفر یاحقی، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه فردوسی، مدیر خردسرای فردوسی و از افراد شاخص و تأثیرگذاری که تلاش‌های زیادی را در حوزه پاسداشت زبان و ادبیات فارسی داشته است، از این نمایشگاه بازدید و نسبت به آن ابراز خرسندی می‌کند و بدین طریق شوق مصدقی دو چندان می‌شود. همچنین این نمایشگاه در نظرسنجی کارشناسان هنری نگارخانه‌های مشهد رتبه اول را به دست می‌آورد.کیفیت نقاشی‌ها و تصویرسازی‌ها نیز به حدی بود که پیشنهاد می‌دهند از تصاویر کتابی برای هنرآموزان هنرستان چاپ شود.


هنر و شاهنامه

مصدقی درباره شیوه‌ برگزاری کلاس‌های «هنر و شاهنامه» می‌گوید: کلاس‌ها به گونه‌ای نیست که بخشی از داستان‌ها را انتخاب و تعریف کنم. از ابتدای شاهنامه شروع می‌کنم و به ترتیب خود فردوسی جلو می‌رویم چرا که وقتی داستانی از شاهنامه به تنهایی بیان می‌شود خیلی مباحث و شخصیت‌ها در ذهن کودک گنگ و مبهم باقی می‌ماند و در نتیجه نمی‌تواند مفاهیم اصلی شاهنامه را درک کند. البته محتوای داستان‌ها را متناسب با سن کودکان تلطیف می‌کنم به عنوان مثال در داستان ضحاک چیزی از اینکه مغز آدم‌ها را در می‌آوردند و به مارها می‌دادند نمی‌گویم. 

محتوای داستان‌ها را متناسب با سن کودکان تلطیف می‌کنم به عنوان مثال در داستان ضحاک چیزی از اینکه مغز آدم‌ها را در می‌آوردند و به مارها می‌دادند نمی‌گویم

همچنین عنوان نمی‌کنم که ضحاک نقشه‌ کشید تا پدرش را بکشد اما داستان را به گونه‌ای تعریف می‌کنم که از ارزش حماسی آن کاسته نشود. بعد از بیان داستان، درباره آن کار عملی و هنری انجام می‌دهیم به عنوان مثال در جایی که فردوسی از کشف آتش سخن گفته، بچه‌ها را به حیاط می‌برم، آتش روشن می‌کنیم و روی آن سیب زمینی می‌پزیم. در داستان طهمورث، بچه‌ها با حروف فارسی نقاشی می‌کشند و یک زبان رمزی برای خودشان درست می‌کنند. داستان هفت‌خان رستم را هم به صورت طومار نقاشی می‌کنند. این‌ها باعث می‌شود که مفاهیم در ذهنشان ماندگار شود و لذت کتاب‌خوانی و شاهنامه‌خوانی را درک کنند.


جایگزینی رستم با قهرمانان کارتون‌های غربی

مصدقی در حین بیان داستان‌های شاهنامه، قبل از اینکه انتهای داستان را بگوید، از کودکان می‌پرسد اگر شما جای رستم، ضحاک، تهمینه و ... بودید چه کار می‌کردید و پس از شنیدن پاسخ‌های آن‌ها، در بین صحبت‌هایش کودکان را با ارزش‌های اخلاقی همچون احترام به بزرگ‌تر، فداکاری، غرور بجا و نابجا، انتخاب درست در شرایط حساس، رسم و رسوم پهلوانی، ادب و ... آشنا می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد همانند قهرمانان داستان، با دیگران رفتار کنند.

او وقت زیادی صرف پیدا کردن متدهای آموزش هنر می‌کند و با آمیختن این روش‌ها با خلاقیت‌های ذهنی خودش، کلاس‌هایی متفاوت را به وجود آورده است.آنچه در کلاس‌ها برای او بسیار اهمیت دارد این است که اهمیت شاهنامه را برای کودکان بازگو کند و آن‌ها را با فرهنگ و زبان فارسی آشتی دهد. او در کلاس‌هایش نه رابطه معلم و شاگردی بلکه رابطه‌ای دوستانه و دو سویه با بچه‌ها دارد همچنین پا به پای کودکان، کودکی می‌کند و فضای کلاس را شاد و سرگرم کننده نگه می‌دارد.

او درباره تأثیری که کلاس‌ها بر روی کودکان دارد، می‌گوید: چون از سن 4 سال پذیرش داریم، معمولا ابتدای شروع ترم، حداقل یک کودک هست که گریه می‌کند و می‌خواهد کنار مادرش باشد اما بعد از چند جلسه، آن‌قدر بچه‌ها به کلاس علاقه‌مند می‌شوند که انتهای کلاس باید از آن‌ها بخواهم همراه مادرانشان به خانه بروند.

به گفته او، کودکان در این کلاس‌ها با قهرمانان داستان همزادپنداری می‌کنند و یاد می‌گیرند که پهلوانی فقط به زور بازو نیست. آن‌ها همچنین متوجه می‌شوند که باید از حق دفاع کنند، در مقابل زور بایستند و در مواقع حساس، چه چیزهایی را به چه چیزهایی ترجیح دهند.

اگر امروزه کودکان ما با این شخصیت‌های غربی مأنوس هستند به دلیل این است که پهلوانان خودمان را به آن‌ها معرفی نکرده‌ایم

مصدقی به فاصله گرفتن کودکان شرکت‌کننده این کلاس از شخصیت‌های کارتونی غربی مانند مرد عنکوبی و بن تن و بت من و ... اشاره می‌کند و می‌افزاید: اگر امروزه کودکان ما با این شخصیت‌های غربی مأنوس هستند به دلیل این است که پهلوانان خودمان را به آن‌ها معرفی نکرده‌ایم ولی وقتی من در کلاس، از قهرمانی رستم و فداکاری‌ها، شجاعت و رشادت‌های او صحبت می‌کنم چنان با این شخصیت عجین می‌شوند که از شخصیت‌های کارتونی که در گذشته آن‌ها را دوست داشتند فاصله می‌گیرند و رستم را الگوی خود قرار می‌دهند.

او افزایش اعتماد به نفس و شیوایی بیان کودکان را مهم‌ترین ثمره کلاس‌هایش می‌داند و اظهار می‌کند: طی این سال‌ها بیشترین چیزی که از آن لذت بردم این است که می‌بینم پس از مدتی از شرکت در کلاس‌ها، کودکان اعتماد به نفسشان افزایش پیدا می‌کند و سبک بیانشان زیباتر و شیواتر از قبل می‌شود طوری که حتی خانواده‌ها ابراز شگفتی می‌کنند.

او در ادامه از ناآشنایی خانواده‌ها با شاهنامه سخن می‌گوید و تصریح می‌کند: متأسفانه بیشتر خانواده‌ها اطلاع کمی از فردوسی و شاهنامه دارند و حتی بعضی افراد اهل مطالعه با تصور اینکه شاهنامه کتاب سنگینی است سمت آن نمی‌روند این در حالی است که اگر حتی یک داستان شاهنامه با زبان دلنشین برایشان گفته شود، نظرشان تغییر می‌کند و به این کتاب حماسی علاقه‌مند می‌شوند کما اینکه اکنون می‌بینیم والدینی که فرزندانشان را به کلاس هنر و شاهنامه می‌آورند پس از چندی خودشان علاقه‌مند شرکت در کلاس‌های بزرگسالان می‌شوند و در آن‌ها ثبت نام می‌کنند.


مهجور ماندن هنر در دانشگاه‌ها

او در برنامه‌های آینده خود تصمیم دارد پس از کلاس‌های هنر و شاهنامه، کلاس هنر و سعدی یا عطار و حافظ را داشته باشد. همچنین امیدوار است روزی برسد که خودش یک آموزشگاه هنری داشته باشد تا بتواند تمام ایده‌های آموزشی خود را در آن پیاده کند. نا گفته نماند که به دلیل تأثیرگذاری زیاد و جذاب بودن شیوه‌های آموزشی‌اش، برخی استادانش از او خواسته‌اند روش‌های تدریسش را به صورت کتاب درآورد و مصدقی در حال آماده کردن این کتاب است.

تأثیرگذاری مصدقی بر کودکان، به کلاس‌هایش محدود نمی‌شود. او که روزی خودش تحت‌تأثیر دایی کوچکش به کتاب و شاهنامه علاقه‌مند شده، اکنون همانند دایی علی با زبانی شیوا برای فرزندان اطرافیانش کتاب می‌خواند و داستان‌های شاهنامه را برایشان تعریف می‌کند. او همچنین در بیشتر مواقع، به بچه‌ها کتاب هدیه می‌دهد تا لذت کتاب‌خوانی را درک کنند. این کارهایش بی‌تأثیر نبوده و به قول خودش اکنون برادرزاده‌هایش در کتاب‌خوانی رو دست او بلند شده‌اند. آن‌ها کتاب‌خوانی را به بازی‌های کامپیوتری ترجیح می‌دهند و بیشتر از لباس و هر چیز دیگری، پولشان را صرف خرید کتاب می‌کنند.

اگر کسی می‌خواهد هنرمند خوبی شود باید آثار هنری زیادی را ببیند و داستان خلق هر کدام را بداند

مصدقی در ادامه از مهجور ماندن هنر در ایران ابراز ناراحتی می‌کند و می‌افزاید: متأسفانه حتی دانش‌آموختگان هنرستان و دانشجویان هنر، شناخت لازم را نسبت به هنر و هنرمندان معاصر ندارند و به همان مطالبی که در کتاب‌های درسی خوانده‌اند اکتفا می‌کنند. این موضوع باعث می‌شود که هنر در ایران بسیار مهجور باشد و هنرمندان معاصرمان نه تنها برای عموم مردم ناشناخته باشند بلکه حتی دانشجویان هنر هم گاهی هیچ شناختی از آن‌ها نداشته باشند.

او تصریح می‌کند: همیشه می‌گویند برای اینکه یک نفر بتواند نویسنده خوبی بشود باید کتاب زیاد بخواند. به نظر من این ایده درباره هنرمند شدن هم صدق می‌کند و اگر کسی می‌خواهد هنرمند خوبی شود باید آثار هنری زیادی را ببیند و داستان خلق هر کدام را بداند. ولی در حال حاضر بیشتر دانشجویان هنر مطالعه آزاد ندارند و فقط زمانی رو به کتاب می‌آورند که استادی آن را معرفی کند. مجله‌های هنری هم که از همه مهجورتر هستند و هیچ توجهی به آن‌ها نمی‌شود. در نتیجه این روند، می‌بینیم که بیشتر کارهای هنری خلق شده کپی برداری هستند و حرف جدیدی برای گفتن ندارند. از طرفی نقد آثار هنری هم به‌ویژه در مشهد به خوبی انجام نمی‌شود. این در حالی است که وقتی آثار هنرمندان نقد شود، می‌توانند خودشان را ارتقا دهند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44