کد خبر: ۱۲۵۰۹
۲۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
بازار مسگران مشهد در خیابان سرخس

بازار مسگران مشهد در خیابان سرخس

زندگی ایرانی همه لطف و هنر و لعابش را از هنر مسگری دارد؛ هنری که هنوز در خیابان سرخس مشهدمشتری‌های خود را دارد‌. با حجره‌هایی که دود از دودکششان بالا می‌رود.

صدای ضربه چکش بر آهن به گوش می‌رسد. تنها حجره مسگری خیابان سرخس بین ردیف حجره‌ها گم شده‌ است؛ باید دقت کرد و مدام از این و آن نشانی گرفت تا بالاخره در چهارچوب یکی از درهای آهنی، چشم آدم به دیگ‌های سرخ‌شده روی هم بیفتد و آتشی که حرارتش دست و چشم را می‌سوزاند اما چند نفر راحت و بی‌خیال کار هر روزه‌شان را انجام می‌دهند.

حجره سیاه و تاریک است و چشم را می‌زند. زمان می‌گذرد تا چشم‌ها عادت کنند. حاجی که انگار خنده روی لب‌هایش، قسمتی از صورتش است. پرسشگرانه نگاهش روی ظرف‌های رنگین و مسی چیده‌شده روی هم می‌نشیند و انگار دارد می‌پرسد دنبال کدام یک هستیم و چه مدل و چه طرحی.

 

مسگران خیابان «سرخسِ» مشهد

 

بازارِ گران مسگری

برای رد‌گم‌کنی ناشیانه قیمت می‌گیرم و دست می‌کشم روی سطح‌های مسی که خنکای مطبوعی دارد. انگار خیلی وقت است اینجا به انتظار مشتری است‌. حاجی ملتفت نیست و قیمت‌ها را تندتند می‌گوید؛ آن‌قدر سریع که از ذهن می‌افتد و به قلم هم نمی‌آید. به نظر مس بازار گرانی دارد؛ چون کار پر‌زحمتی است.

این را در همان توقف کوتاه می‌شود فهمید و حس کرد؛ بی‌آنکه نیازی به تخصص و سر‌رشته‌ای باشد؛ از روی کار آن‌هایی که فراغتی ندارند یا می‌کوبند یا در آتش می‌گذارند یا می‌کوبند و می‌کوبند. صدای چکش است و کوبیدن‌. حاجی انگار چیزی می‌پرسد اما صدا زیاد است و نمی‌گذارد حرف‌هایش به ما برسد.

در سال‌های گذشته خیلی‌ها دنبال مسگری و سفید‌گری مس بوده،  اما حالا کسی به سفید‌گری فکر نمی‌کند

یکی بلندتر داد می‌زند: پسند نشد،تا تکلیفمان را به‌خاطر پرسش‌های کوتاهمان روشن کنیم و نگاه‌های متعجب حاجی و شاگردها جمع می‌شوند.

حاجی کار و کاسبی را سپرده دست چند نفر‌. خودش وقت‌هایی که دفتر است، مشتری‌ها را راه می‌اندازد و قیمت می‌دهد. از درد کمر و پایی که دچارش شده می‌گوید و تاول‌های دستش که چاره‌اش حناست. خیس‌کرده‌اش را می‌گذارد روی پوست و التیام می‌گیرد اما حاضر به گفتگو و مصاحبه نیست‌. دلیل و تردیدش را نمی‌فهمم اما برای ما محترم است.

مرد سفیدمویی که از اتاقک انتهای کارگاه بیرون آمده، دست و صورت وضو‌گرفته‌اش را با حوله آویزان از دیوار خشک می‌کند و توی کارگاه چشم می‌چرخاند؛ انگار دنبال چیزی و حرفی می‌گردد. می‌گوید: مس، خاصیت زیاد دارد؛ کسی متوجه نیست. بعد دیگ کوچکی را سبک و سنگین کرده و می‌خواهد طبخ غذا را برای یک بار هم که شده در این ظرف‌ها امتحان کنیم که بعداز آن، محال است به ظرف دیگر رضایت دهیم.

 

مسگران خیابان «سرخسِ» مشهد

 

عیدش هم رونق ندارد

قدیم‌ دم عید فرصت نمی‌کردیم دست بشوییم، شاید هفته‌به‌هفته هم خانه نمی‌رفتیم. در سال‌های گذشته خیلی‌ها دنبال مسگری و سفید‌گری مس بوده‌اند‌، فلزی که فاید‌ه‌های زیادی دارد اما به‌خاطر گرانی آن، مردم ترجیح داده‌اند از فلزهای دیگر استفاده کنند اما حالا کسی به سفید‌گری فکر نمی‌کند. اصلا مس از جهیزیه دختران و عروس‌‌ها افتاده است؛ مگر کسی به خاطر خاصیت پزشکی دنبال مس باشد.

زندگی ایرانی همه لطف و هنر و لعابش را از این هنر دارد؛ هنری که هنوز مشتری‌های خود را دارد‌. با حجره‌هایی که دود از دودکششان بالا می‌رود و عید که می‌رسد، هنوز هم بازار‌شان داغ می‌شود؛ هرچند به رونق گذشته نیست‌.

استادان این هنر قرن‌هاست مثل کیمیاگران بزرگ، مس‌ها را از دل سرخ آتش بیرون می‌کشند. با اینکه مسگری درحال نابودی است، هنوز خیلی‌ها ظروف مسی‌شان را کنج مطبخ‌هایشان به یادگار نگاه داشته‌اند.

 

مسگران خیابان «سرخسِ» مشهد

یکی از همان کارگرهای کارگاه تعریف می‌کند: مس قبل‌ها بازار خوبی داشته است؛ چون حرارت را خوب انتقال می‌دهد و در مجاورت هوا زود زنگ نمی‌زند و برای ساخت ظروف خیلی مناسب است.

معمولا ظروف مسی را با قلع برای زیبایی و درخشش جلا می‌دهند یا سفید می‌کنند تا خاصیت رنگ‌دهی آن هم از بین برود. بعد می‌گوید‌: ظرف‌های جدید اصلا ارزش لطمه‌زدن به هنری را ندارد که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ما یک عمر با آن زندگی کرده‌اند.

 

* این گزارش در شماره ۱۴۰ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۸ اسفندماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44