اگر به 4 یا 5 دهه قبل برگردیم، میرسیم به خانههایی که دختران (شاگرد) وردست مادرانشان(استاد) پای دار مشغول به قالیبافی، ابریشمبافی و... هستند. مادر تمام تلاشش را به کار میبندد تا فوتوفن حرفهای را که بلد است به فرزندش بیاموزد. با این کار دختر توانمندی تحویل جامعه میدهد.
دخترخانم وقتی سر خانه و زندگی رفت افزون بر اینکه برای خانواده لباس، فرش و... با دستان خودش تهیه میکند میتواند از این راه منبع درآمدی هم داشته و کمکخرج خانواده باشد. خدیجه بابایی، شهروند محله سیسآباد، حدود 35سال است ابریشمبافی میکند. او این هنر را از مادرش به ارث برده است. ابریشم، این تارو پودهای ظریف و درهمتنیده، با مهارت این بانوی خلاق تبدیل به تافتههایی میشود که ساعتها محو زیبایی این محصول میشوی.
در این مصاحبه دریافتیم که هنر ابریشمبافی سرمایه آنچنانی نمیخواهد اما اگر بازار فروشش را مسئولان سروسامان دهند منبع درآمد خوبی به همراه خواهد داشت و شور و علاقه بانوان برای فراگیری این هنر افزایش پیدا میکند. امید است مسئولان با حمایت از این بانو و سایر بانوان ابریشمباف قدمی برای احیای این هنر بردارند.
سال1357 در شهرستان زاوین از توابع کلات به دنیا آمدم. تا سن 30سالگی در همین شهرستان ساکن بودم. 12سال قبل هم به مشهد آمدیم و در همین محله سیسآباد زندگی میکنم.
اگر نگاهی به گذشته داشته باشیم؛ بیشتر خانوادهها آنزمان از پسکارهای خودشان برمیآمدند؛ زندگیها ساده و سنتی بود. مردم بیشتر مایحتاج زندگیشان را خودشان تولید میکردند از لبنیات گرفته تا فرش زیر پایشان، همه حاصل دسترنج خودشان بود.
در چنین زندگیهایی پسرها کمکدست پدرها و دخترها هم همیار مادر بودند و مسیرشان را ادامه میدادند. من خودم هنرهای زیادی ازجمله ابریشمبافی را از مادرم یاد گرفتم، ایشان هم از مادربزرگم، این چرخه استادشاگردی درگذشته مرسوم بود. دوره نوجوانیام افزون بر اینکه در کارهای خانه کمکدست مادرم بودم با کمک و راهنمایی ایشان اول سراغ قالیبافی رفتم و بهطور کامل قالیبافی را یاد گرفتم و چند سال بعد هم ابریشمبافی.
معمولاً دخترهای قدیمی حرفه بافندگی را یاد دارند حالا این بافندگی قالیبافی، ابریشمبافی، قلابدوزی و... است. آن موقع مادرها هم خیلی اهمیت میدادند که دخترشان هنری به ارث ببرد تا در طول زندگی کارشان روی زمین نماند. از بین خواهرانم من بهاتفاق دو خواهر دیگرم بهطور کامل ابریشمبافی و دوخت لباس محلی را از مادرمان یاد گرفتهایم.
مادرم در کارش خبره است و کار بلد. الآن با این سابقه کاری که دارم اگر به مشکل برخورد کنم از راهنمایی مادرم استفاده میکنم. حتی موردی را با مادرم درمیان گذاشتم و تلفنی متوجه نشدم تا اینکه ایشان حضوراً از زاوین به مشهد آمد و مشکلم را برطرف کرد و سپس به شهرستانمان بازگشت.
تا زمانی که در شهرستان زاوین زندگی میکردیم خودمان صفرتا صد تولید ابریشم را انجام میدادیم اما از زمانی که به مشهد آمدهایم نخ ابریشم را از خیابان تهران(خیابان امام رضا(ع)) تهیه میکنم. البته با اقوام در زاوین هم در ارتباطم گاهی اوقات مواد اولیه را از آنجا تهیه میکنم.
بله. بهترین فصل پرورش کرم ابریشم بهار است. چراکه مواد غذایی کرمها برگ درخت توت است و در این فصل دردسترس است. البته و در فصلهای دیگر سال تنها در صورتی میتوان کار تولید را ادامه داد که گلخانه ویژه کرمهای ابریشم احداث شود.
بعد از تهیه تخم نوغان، اول تخمها را درون ظرف و داخل پارچههای گرم قرار میدادیم تخمها بعد از مدت ۵روز تا یک هفته زنده میشدند. بعد از این مرحله کرمهای ابریشم سه مرحله به خواب میرفتند و بیدار میشدند و این فرآیند ۱۳روز طول میکشید. در مرحله خواب چهارم که مدت سه روز طول میکشید کرمها را به مکان بزرگتر منتقل میکردیم و در این مرحله به کرمهای ابریشم غذا میدادیم.
مدت ۱۳ الی ۱۴روز بهطور مرتب و روزانه سه الی چهار مرحله شاخههای درخت توت را به همراه برگ برای تغذیه به کرمها میدادیم؛ در پایان کرمها از اشتها می افتادند و از تغذیه بازمیماندند، جثه آنها کوچک میشد و به رنگ زرد و شفاف درمیآمد. در این زمان با گذاشتن وسایل پیلهتنی روی کرمها، تنیدن پیله فراهم میشد. برداشت پیله تر هم از اوایل خرداد آغاز و تا ۲۵روز ادامه داشت.
آن موقع امکاناتش را داشتیم نخ ابریشم تولید میکردیم. برای این کار باید پیلهها را اول تمیز کرد و داخل دیگهای آب جوش چدنی « پاتیل» ریخت برای این کار حداقل به دو نفر نیاز است. یک نفر در کنار دیگ مینشیند و پیلهها را به هم میزند این عمل باعث میشود که تارهای ابریشم روی آب دیگ جمع شود در این موقع تارهای ابریشم را از دیگ میگیرند و از درون فلزی که دارای 3تاب با قطر حدود 2سانتیمتر عبور میدهند.
بعد روی یک قرقره چوبی عبور میدهند و به دور محور دستگاهی که با دست میچرخد کلاف میکنند. ابریشم خامی که به این صورت تهیه میشود، با آب سرد آبکشیده و سپس خشک میشود در انتها با آب و خاکستر یا شخار نخها سفید میشود و آماده برای بافندگی است.
بیشتر تولیداتم لباس زنانه است اما در کنار این روسری، شالگردن، چادرشب، نوار ابریشمی حاشیه لباس، دستمال، حوله، سفره و... هم میبافم.
نخ چله، پایه، شانه، قرقره، پدال، ماکو، ماسوره کوچک، ماسوره بزرگ، گورد، دار ابریشمبافی و... جزو ابزار ضروری کار ابریشمبافی است افزون بر این اقلام نخ ابریشم هم مورد نیاز است که در حال حاضر هر کیلو نخ ابریشم حدود 2میلیون تومان هزینهاش میشود. هزینه ابزارها را هم حدود 4میلیون تومان باید در نظر گرفت البته نوسانات بازار هم باید مدنظر قرار گیرد.
برای چلهکشی در بافت پارچههای ابریشمی باید از روش چلهدوانی استفاده کنیم به این طریق که به تعداد مورد نیاز پایههای چوبی در زمین نصب میکنیم فاصله بین هر دو میله 20 سانتیمتر در 5/1 متر است نخهای ابریشمی رنگین را باهم کشیده و به ترتیب از میله اول پیچیدن را آغاز میکنیم (این عمل را آنقدر ادامه میدهیم تا تعداد تارهای آنها به 80 تار برسد در ابریشمبافی هر 80 تار یک چله بهحساب میآید و برای بافت از 10 چله استفاده میکنیم در پایان کار تارها را بهصورت یک کلاف بزرگ جمعآوری کرده و به روی دستگاه ابریشمبافی سوار میکنیم ) بعد تارهای ابریشم گلوله شده را بین نخهای پنبهای که به دور نی متصل است عبور میدهیم.
پس از آمادهشدن دار، بافت پدال را فشار میدهیم تا تارها از هم و عبور پود از آن فضا را فراهم کند. آنوقت شانه را محکم بر روی پودها میکوبیم. به همین ترتیب با تکرار این مرحله طرح خاصی که از قبل طراحیشده بافته میشود.
در حال حاضر اولویت زندگی من اول مادری و خانهداری است مواقعی که بیکارم به سراغ دار ابریشمبافی میروم. اگر روزی بین 4 تا5 ساعت وقت بگذارم و فقط متمرکز شوم بر باف حدود 20 تا یک ماه یک پیراهن زنانه بافته میشود. قیمت هر پیراهن زنانه بستگی به جنس و مدل آن لباس دارد اما یک جنس و مدل معمولی حدود 3میلیون تومان است که 50 درصد آن هزینه مواد اولیه آن است.
بیشتر مشتریان من از روستای لاین و کرد زبان هستند اما در شرایط فعلی و شیوع ویروس کرونا کار ما هم از رونق افتاده است بهطوریکه از سال قبل 3دست لباس زنانه بافتهام اما جای مشتریاش خالی است نهادها هم هیچ حمایتی ندارند. در رابطه با زاوین هم باید بگویم از قدیم که پارچه کم بوده اهالی این منطقه به ابریشمبافی روی آوردهاند و خانمها برای اهالی منزل لباس میبافتند و در مراسم جشن و شادی میپوشیدند.
ویروس کرونا همه مشاغل را تحت تأثیر خودش قرار داده است و خسارتهای زیادی وارد کرده است. لباسهای محلیای که من تولید میکنم لباس مجلس است و فقط در مراسمهای ازدواج کاربرد دارد با توجه به شیوع کرونا مراسم هم برگزار نمیشود از طرفی هم من مشتریام را ازدستدادهام. بهطوریکه از ابتدای شیوع کرونا سه دست لباس ابریشم بافتهام و مشتریاش نیست با این کار سرمایه من هم گیر است و کار دیگری نمیتوانم انجام دهم!
شاید برای مدت طولانی این حرفشان صدق کند اما همانطور که گفتم لباسهای محلی ما مجلسی است و فقط در مراسمهای ازدواج آنهم برای 4یا 5 ساعت استفاده میشود آنقدر هم دستوپا گیر نیست پوشش مناسبی دارد و مورد استقبال اهالی کرد زبان قرارگرفته است.
هرچه جلوتر میرویم طرحها و مدهای عجیبوغریبی وارد بازار میشود؛ واقعاً بسیاری از طرحهای امروزی همچون مانتوهای جلوباز که خانمها میپوشند در شأنشان نیست! باید برای این موضوع مسئولان چاره جدی بیندیشند و در بین خانوادهها هم فرهنگسازی شود!
علت گرانیاش برمیگردد به فرآیند تولید این پارچه. مراحل تولید نخ ابریشم زحمات زیادی دارد و فقط در بازه زمانی 3ماه امکان پرورش کرم ابریشم وجود دارد. درباره خواص الیاف ابریشم باید بگویم که این نوع پارچه دارای قابلیت جذب عالی است و وسایل و پوشاک ابریشمی در تابستان و هوای گرم، خنک و در فصل زمستان و سرد، گرم است. از دیگر فواید پارچه ابریشمی باید به این اشارهکنم که نخهای این پارچه از ظریفترین، محکمترین، سبکترین و درخشانترین نخهای دنیاست.
در نظر دارم این حرفه را در آینده به دخترم بیاموزم الآن دخترم 6سال دارد و برای آموزش ابریشمبافی زود است. در مشهد تا حالا به گوشم آموزش ابریشمبافی نخورده است اما در خود شهرستان زاوین دورههای ابریشمبافی را برگزار میکنند و استقبال خوبی از این کلاسها میشود.
متأسفانه این حرفه رو به فراموشی است علت اصلی آنهم بیتوجهی مسئولان است. روزبهروز قیمت اجناس گران میشود و ما با مشکل مالی برخورد میکنیم که باید حمایت شویم. برای وام مدتی قبل درخواست کردم مدارک و... تحویل دادم اما در انتها اعلام کردند با مشکل بودجه برخورد کردهاند و توان پرداخت وام را ندارند! دیگر هم پی آن را نگرفتم!
مهمترین مشکل ما بیمه است متأسفانه عزمی از سوی مسئولان برای بیمه ما وجود ندارد همانطور که در این مصاحبه اشاره کردم باید ساعتها پشتدار ابریشم بنشینیم و کار کنیم قطعاً در آینده بیماریهای مختلفی به سراغمان خواهد آمد و نیاز به درمان داریم در حال حاضر مادر من براثر همین ابرشم بافی دیسک کمر دارد و هزینه زیادی را برای درمان میپردازد.
یکی دیگر از مشکلات ما نبود مکانی برای فروش محصولاتمان است ما خودمان باید نخ تولید کنیم، ببافیم و خودمان هم بفروشیم! برای فروش اگر نمایشگاهی در نظر گرفته شود که بتوانیم محصولاتمان را بفروشیم خوب است با این اقدام کار ما هم رونق میگیرد و این هنر به فراموشی سپرده نمیشود.
داستان جالبی درباره نحوه تهیه ابریشم بین چینیها هست که میگویند روزی ملکه چین «سی لینگ شی» یک پیله کرم ابریشم را بهاشتباه داخل آب جوشی که مخصوص شستوشوی دستها بوده میاندازد. روز بعد میبیند که تارهای ابریشمی از داخل ظرف بیرون میآیند. از این عمل لذت میبرد و از آن زمان شروع به نگهداری از کرمهای ابریشم میکند تا بتواند از ابریشم آنها برای لباسها استفاده کند. تا مدتها چینیها راز تهیه ابریشم را مخفی کردند. ژاپنیها جزو اولین کسانی بودند که توانستند در قرن سوم به این راز پی ببرند. چینیها روش تهیه ابریشم را از ۴۰۰۰سال پیش میدانستهاند.
حدود ۵۵۰سال بعد از میلاد مسیح «جاستینین» پادشاه بیزانس، دو راهب را بهعنوان جاسوس به چین فرستاد. زمانی که آن دو برگشتند چندین کرم ابریشم را در داخل یک استوانه چوبی از بامبو با خود آوردند. بعدازآن هنر به دست آوردن ابریشم از کرم ابریشم کمکم در تمام جهان شناخته شد. امروز کشورهایی مانند چین، ژاپن، هندوستان، فرانسه، اسپانیا، روسیه و ایتالیا بهعنوان کشور تولیدکننده ابریشم شناختهشدهاند.
سابقه تولید لباس و پارچه در ایران به قبل از اسلام برمیگردد که به پادشاهی هفتواد در بم نسبت داده شده است. در آن دوره سه نوع لباس و پارچه از ابریشم تهیه میشده است. نوع اول دیبا بوده که به لباس ابریشمی ساده رنگی گفته میشدهاست.
نوع دوم پرنیان بود که به لباس ابریشمی چند رنگ و اغلب هفت رنگ اطلاق میشده که در بعضی موارد دارای طرح گل در میان پارچه هم بوده است.
نوع سوم و کاملاً درباری ایرانی پرند بوده است که به پارچه رنگین ابریشمی و دارای طرحهای حاشیهای گفته میشده و مخصوص خاندان امپراتوری ایرانی بوده است.
اولین کارخانه ابریشمکشی در ایران اواسط قرن نوزدهم در دوران سلطنت ناصرالدینشاه بهوسیله یکی از سرمایهداران گیلان به نام آقا محمدخان رشتی در قریه برکاده رشت بنا شد.
پیش از این ابریشمبافی در چین رشد و پرورش یافت اما این هنر در ایران نیز فراگرفته شد و با برخی تغییرات ماندگار و بومی شد.
ابریشمبافت ایران سال 1356 برنده جایزه ظریفترین و زیباترین دستبافت جهان شد و جایزه یونسکو در این بخش به «صغرا کبیری» بانوی ابریشمباف روستای زاوین خراسان رضوی تقدیم شد.
پارچههای ابریشمی با تارهای طلا و نقره در شوشتر، شیراز، فسا و اصفهان بافته میشدند. ازجمله مراکز ابریشمبافی ایران مناطق رامیان، مینودشت و ترکمنصحرا در گلستان و روستای زاوین شهرستان کلات نادری، راز و جرگلان، مانه و سملقان در خراسان بودهاند. ابریشمبافی در خراسان در منطقه کلات نادری رونق دارد و تولیدات آن در قالب رومیزی، روتختی، روسری، شال، دستمال و پوشاک عرضه میشود.
رایجترین رنگهای مورداستفاده در ابریشمبافی نیز آبی، قرمز، سبز و مشکی است. درگذشته از رنگهای طبیعی همچون روناس، پوست گردو و پوست انار استفاده میشده که دارای ثبات زیادی بوده ولی امروز از رنگهای شیمیایی کمدوام استفاده میشود.