
بوی شیرین توت همه فضای کوچه جلال ۶۷ را پر کرده است. هر رهگذری ناخودآگاه سر بالا میکند و به شاخ و برگ درختانی که از این سوی دیوارهای کوتاه رخ مینمایند، نگاهی میاندازد و گاه دقایقی پای دیوار میایستد تا از شاخههای سرککشیده از باغ، میوهای بچیند.
اینجا یکی از باغهای موقوفه آستان قدس رضوی در کوچه جلالآل احمد ۶۷ محله آزادشهر است؛ باغی که سرسبزیاش از چند درخت توت است و تا دو دهه قبل، منبع چندتنی بزرگ میانه آن، تأمینکننده آب کل شهرک هاشمینژاد بود؛ اما اهالی محله به واسطه همان چنددرخت توت به آن باغ میگفتند.
حالا هرچه در این باغ و محله تغییر کرده باشد، درختان توت و محصول شیرین آنها هنوز سر جایش است.
چند پسربچه دهیازدهساله با رفتن روی کاپوت پیکانوانتی فرسوده مشغول خوردن توت هستند. درِ بزرگ طوسیرنگ باغ نیمهباز است. تکدرخت توتی تنومند که شاخ و برگ انبوهش، چون چتر سبزی بزرگ، آن تکه از باغ را سایه انداخته است، درست روبهرویمان قرار دارد. صدای چهچهه پرندگان و صدای شرشر آب شلنگی که پای درخت انداخته شده است، حس آرامشی توصیفناپذیر دارد.
آقاموسی که سالهاست نگهبان این باغ است، تعریف میکند: سالی که ما برای نگهبانی از تانکر آب محله به اینجا آمدیم، دوسه درخت توت بیشتر نداشت. درختانی که آنقدر ضعیف بودندکه تا چندسال ثمر چندانی نمیداند، اما بعداز چند نوبت هرسکردن و کشیدهشدن آب پای تنه درخت، چنان توتی داشتند که ظرفظرف به در خانه همسایهها میبردیم و بازهم تمام نمیشد.
با هر نسیم چند عدد توت سفید پای درخت میافتد و پرندهها دستهدسته برای خوردن توت روی زمین مینشینند. از گنجشک و یاکریم گرفته تا مینا و سار. موسی نغندری میگوید: برکت این درخت به همه میرسد؛ هم در و همسایه، هم پرنده آسمان.
او به گودالی که وسط باغچه سرسبزش کنده است، اشاره میکند و میگوید: نمیگذارم نعمت خدا پاخور شود. هروقت باد و طوفانی میشود و توتها روی زمین میافتد، برای اینکه زیرپا له نشود، جارو میکنم و اینجا میریزم تا سهم پرندهها شود.
نغندری درباره حرمتی که درخت توت برای قدیمیها داشته است، میگوید: مشهدیهای قدیم نذر خوبی داشتند؛ نذر کاشت درخت توت. ما وقتی به اینجا آمدیم این درخت بود. شاید کسی که آن را کاشته به نیت نذر و خیراتی بوده باشد. با همین نیت، وقتی این درخت به ثمر نشست، فصل توت، همسایهها را خبر میکردیم برای خوردن توت. گاهی هم دیسهای استیل را پر میکردیم و به در خانه آنها میفرستادیم.
جمع جمع خانوادگی است و همسر و فرزندان آقاموسی دورش هستند. طاهرهخانم، مادر هشتادساله اش، هم از نغندر به خانه پسرش آمده است. مهریخانم، همسر آقاموسی، تعریف میکند: قدیم که خانههای ویلایی و همسایهها بیشتر از پنجشش خانوار نبودند، فصل توت که میشد، در همین حیاط زیراندازی پهن و بساط سماور زغالی به پا میشد. همه همسایهها پرده بزرگ مخصوص توت را میگرفتند، اما در همه این سالها این خود آقاموسی است که برای تکاندن توت بالای درخت میرود.
هروقت باد و طوفانی میشود و توتها روی زمین میافتد، برای اینکه زیرپا له نشود، جارو میکنم و اینجا میریزم تا سهم پرندهها شود
او همانطور که شعله سماور جوشآمده را کم میکند، ادامه میدهد: اینجا ملک آستانه است و همسرم مسئولیت نگهبانی دارد. او بهخاطر اینکه مبادا برای کسی اتفاقی بیفتد، اجازه نمیدهد کسی بالای درخت برود.
مهریخانم همانطورکه میخندد، میگوید: البته حقالزحمهاش را همان بالا با خوردن توتهای سفید و درشت میگیرد.
همسر آقاموسی که در این سالها چند پرده بزرگ توری فقط مخصوص توتتکانی دوخته است، میگوید: پردههای توری بهخاطر سبکی برای تکاندن توت بهتر است. وقتی آن را میشوییم، خیلی زود خشک میشود و میتوان دوباره استفاده کرد؛ بهخصوص برای مایی که در روز، گاهی چند نوبت به خواسته همسایهها برنامه توتتکانی را داریم.
او به ساختمان چندطبقهای با نمای آجری و پنجرههای سبزرنگ آن سوی دیوار اشاره میکند و میگوید: پیرزنی در این خانه است که سالهاست این فصل که میشود، برای بردن و خوردن توت به اینجا میآید. اگر هم نیاید، خودمان ظرفی را پر میکنیم و به در خانهاش میفرستیم.
مادر آقاموسی از درخت توتی میگوید که پسرش به رسم قدیم مشهدیها جلو در خانه مادرش کاشته است؛ چند سال قبل پسرم درخت توتی جلو در خانهام کاشت. هرس و آبیاری و ریختن کود را خودش انجام میداد. وقتی آن درخت به ثمر نشست، از ته دل خوشحال شدم که موسی یک خدا پدربیامرزی برای خودش خریده است، چون این رسم کاشت درخت توت و نذر آن از قدیم در مشهد بوده است و انشاءالله هیچوقت فراموش نشود.
صدیقه ذاکر، یکی از همسایههای خانواده آقاموسی که تازه به جمع ما پیوسته است، از روزگار اجاره درخت توت در فصل میوهدهی میگوید: عموی من هرسال با اجارهکردن درخت توتی، میوه آن سال را برای خانوادهاش پیشخرید میکرد.
او ادامه میدهد: با همین نگاه وقتی به اینجا آمدیم، شوهرم را فرستادم به درِ این خانه تا اگر میشود یکی از درختان باغ را برای فصل توتدهی اجاره کنیم. اما به او گفته بودند این باغ برای امامرضا (ع) است و میوه درخت توتش سهم همه اهل محل.
رسم کاشت درخت توت و نذر آن از قدیم در مشهد بوده است و انشاءالله هیچوقت فراموش نشود
از آن موقع، هرسال به وقت بهثمرنشستن درختان توت باغ، بیهیچ بهایی توت اینباغ سهم خانواده آقاموسی و همسایهها میشود.
خورشید که به وسط آسمان میرسد، با گرمای هوا، بوی توت شیرین بیشتر فضا را پر میکند. نوههای آقاموسی و مهریخانم هم از راه رسیدهاند و وقت گرفتن چادر توتتکانی است. آقاموسی مشغول بالارفتن از درخت میشود و در همین حین چند همسایه از راه میرسند.
آقامحسن، از قدیمیها و پسر نانوای نان سنگک محله، درحالیکه گوشه چادر را میگیرد، میگوید: این درخت عجیب برکت دارد. اکثر قدیمیهای محله از این درخت و آقاموسی خاطره خوشی دارند. خاطره ظرفهای توتی که به در خانه همسایهها میفرستند و مجمع بزرگ پر از توتی که هرسال این فصل، سهم کارگرهای نانوایی مرحوم پدرم میشود.
مراسم توتتکانی یک ربع بیشتر زمان نمیبرد. خیلی زود سینی پر از توت سفید وسط فرش پهنشده زیر یکی از درختها قرار میگیرد و مهریخانم با چند ظرف یکبارمصرف و کفگیری در دست برای تقسیمبندی و کنارگذاشتن سهم همسایهها بهسمت جمع دور سینی میآید، درحالیکه آقاموسی بالای درخت مشغول گرفتن حقالزحمه و خوردن توتهای شیرین و آبنیفتاده است!
* این گزارش پنجشنبه ۲۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۳ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.