کد خبر: ۱۱۸۰۹
۲۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
کوچه باغ نادری راسته انگشترفروش‌هاست

کوچه باغ نادری راسته انگشترفروش‌هاست

ردیف نشسته‌اند در کوچه آیت‌الله شیرازی ۱۷، بهجت‌یک؛ روی دیوارک باغ‌موزه و تکیه‌داده به نرده. اینجا پاتوق انگشترفروش‌هایی است که از شاه مقصود تا فیروز چینی هم دارند!

عقیق‌‌های رنگ‌به‌رنگ و باباغوری و شجر، یاقوت آتشی، زمرد سبزگون، فیروزه نیشابور؛ هریک نشسته به چنبری ساده یا نقش‌دار از نقره. یکی را می‌گویند حرز است و لابد پناه آدمی از بلا، آن‌یکی دفع صرع، دیگری جلوه‌گر و هوش‌ربا! و چه کسی است که این همه زیبایی را در انگشتان خسته و سختی‌کشیده دست‌فروشان دور باغ نادری ببیند و برای لحظه‌ای هم که شده  توجهش جلب نشود.

گاه در هر انگشتشان دو سه انگشتر کرده‌اند و بعضی به گردن، تسبیح انداخته‌اند و عده‌ای هم از مچ تا میانه‌های ساعد را ساعت‌های مچی ردیف کرده‌اند. اما آنچه بین بیشترشان همسان است، انگیزه خرید و فروش کالای عمدتا دست‌دومشان است که جبر زمانه و نیاز بایدش نامید! دیگر اینکه از ماموران سدمعبر گلایه دارند و بیشترشان در آغاز راضی به گفتگو و عکس گرفتن ما از خود و کارشان نمی‌شوند. کاری که به هر شکل بود با همنشینی و گپ و گفتی صمیمانه در کافه‌نادری و گشتی در کوچه‌های پشت باغ‌موزه نادری در محله راه آهن مشهد، صورت دادیم.

راسته انگشترفروش‌ها

ردیف نشسته‌اند در کوچه آیت‌ا... بهجت‌یک؛ روی دیوارک باغ‌موزه و تکیه‌داده به نرده. بیشترشان سن‌وسالی ازشان گذشته، دو نفر سر قیمت چانه می‌زنند با هم؛ یکی می‌شمارد و دیگری راضی نمی‌شود: «۱۴۱؟»، «نه!»؛ «۱۴۲؟»، «نه!» ... پیرمردی هم تک و تنها نشسته و نان و ماست می‌خورد.

سر ظهر است و در کل سرشان خلوت است. در کوچه آیت‌ا... شیرازی ۱۷ هم تصویری مشابه در جریان است؛ منتها جز چند نفری که به نرده‌های این ضلع از باغ تکیه داده‌اند، روبه‌رویشان عده‌ای هم داخل کافه کسب می‌کنند.

کوچه آیت‌ا... شیرازی ۱۷ راسته انگشترفروش‌هاست

 

دست می‌کنند توی جیبم...

بی‌اعتنا نشسته کنج کافه و چای می‌نوشد، خسته از تلاش سال‌ها و با اورکت زیتونی و کلاه آجری‌رنگ کاموایی. اولش حوصله‌مان را ندارد، اما بعد که از حرف‌هایمان باورمی‌کند که قصد نداریم برایش دردسر درست کنیم، یخش باز می‌شود: ۴۵، ۴۰ سالی می‌شود که انگشتر می‌فروشم؛ قبلا فلزکار بودم و کابینت و میز و صندلی می‌ساختم، اما بعد از کار افتادم و ناچار شدم شغلم را عوض کنم. من تاکنون یک بار جراحی داشته‌ام و الان هم تحت درمان لیزری قلب هستم.

غلام‌علی رضایی ادامه می‌دهد: اوایل به کار وارد نبودم و در معامله‌ها ضرر هم می‌کردم؛ چهارپنج‌سال طول کشید تا آشنا شوم. کم‌کم با سرمایه خودم به سازنده سفارش ساخت انگشتر می‌دادم.

من قبلا مانند بقیه کاسب‌ها جلوی باغ نادری بساط می‌کردم، اما حالا بیشتر اینجا در کافه معامله می‌کنم

او، اما دل پری از بعضی‌ها دارد که می‌گوید: در این سال‌ها دو بار انگشترهایم را دزد برد! یک‌بارش حدود ۵۰ انگشتر را با جعبه‌اش بردند. بنویسید اموال پیرمردی ۷۷ ساله را بردند و ماموران محترم هم نتوانستند پیدا کنند! مشکل دیگری که داریم مامور‌های سد معبر هستند!

من قبلا مانند بقیه کاسب‌ها جلوی باغ نادری بساط می‌کردم، اما حالا بیشتر اینجا در کافه معامله می‌کنم. وقتی بیرون و اطراف باغ کسب می‌کنم، مامور‌ها می‌آیند و جریمه می‌کنند و حتی جیب‌هایم را برای یافتن انگشترهایم می‌گردند!

من هفت بچه دارم که شش‌تایشان با همین پول انگشترفروشی رفته‌اند سر خانه و زندگی خودشان؛ اگر این کار را نکنم، از کجا خرج زندگی‌ام را دربیاورم؟! و اضافه می‌کند: بنویسید شهرداری برای این کاسب‌های ازکارافتاده جایی را در نظر بگیرد تا از دست مامور‌ها خلاص شوند و بتوانند در آنجا تسبیح و انگشترشان را بفروشند!

 

کوچه آیت‌ا... شیرازی ۱۷ راسته انگشترفروش‌هاست

 

جنس« لوکّه» نمی‌خریم!

حسین احمدزاده درباره کارش می‌گوید: من کاسبی‌ام بیرون از کافه است، چون در آنجا باید سهم کافه‌چی را هم بدهیم. در کار ما هزینه‌های این‌گونه وجود دارد؛ گاهی که قرار است انگشتری را با انگشتر مشتری تاخت بزنیم، همکاری نظر کارشناسی می‌دهد که بعد از معامله هزار تومان یا دوهزار تومانی به او می‌دهیم.

او همچنین بیان می‌کند: در این حوالی همه‌جور آدم دیده می‌شود و دزد و معتاد هم هست. کسانی هستند که کارشان فقط آمارگرفتن است تا به دزدها خبر بدهند فلانی همراهش انگشتر زیاد دارد! پیش آمده که طرف خودش در این محدوده دست‌فروشی می‌کرده و از من انگشتر خریده و بعد به بهانه پول برداشتن از عابربانک، فرار کرده است؛ من هم با اینکه اسم او را می‌دانم نمی‌توانم پیدایش کنم. باید حواسمان خیلی جمع باشد!

این کاسب اضافه‌می‌کند: از طرفی در خریدمان هم باید دقت کنیم؛ این است که معمولا به‌صورت تکی از دست مشتری خرید می‌کنیم. اگر جنس «لوکّه»(به‌تعداد زیاد) بیاورند، باید بشناسیمشان تا بخریم، چون ممکن است سرقتی باشد. 

او درباره وضعیت کاسبی هم می‌گوید: تا چهارپنج‌سال پیش اوضاع خوب بود، اما الان که بخش خصوصی برای سدمعبر شهرداری کار می‌کند، نمی‌گذارنددرست کسب کنیم. من قبلا جعبه داشتم و انگشترهایم را در آن می‌گذاشتم، ولی حالا آن را داخل حلقه می‌گذارم؛ هرچند که همین حلقه را هم اگر دستمان ببینند، می‌گیرند و تا زمانی که جریمه‌اش را ندهیم، پس نمی‌دهند.

 

مرد تسبیح!

محمدحسین حسین‌زاده را که حدودا ۵۰ ساله است، با تسبیح‌هایش می‌شناسند، چون: همه کاسب‌های اینجا علاوه‌بر انگشتر، تسبیح هم دارند، اما من بیشتر از آنها دارم. ازسویی به‌بندکشیدن دانه‌های تسبیح کار سختی است که در این محدوده فقط من بلدم.

او که دسته‌ای تسبیح رنگارنگ در دست گرفته‌است، می‌گوید: تسبیح قیمت‌های گوناگون دارد، اما نوع قیمتی آن از ۳۰ هزارتومان تا ۲۰۰ هزار و ۵۰۰ هزار و یک‌میلیون‌تومان به فروش می‌رود که من همه‌نوعش را معامله می‌کنم.

اما دلیل روی آوردن این فروشنده به این حرفه: شغل دیگری پیدا نکرده‌ام! قبلا به‌صورت قراردادی برای مخابرات کار می‌کردم و پنج‌سال هم سابقه بیمه دارم، اما بعد بیکار شدم و به این شغل روی آوردم. درآمد تسبیح و انگشتر فروختن هم که اجازه نمی‌دهد خودم را بیمه کنم.

او نیز عنوان می‌کند: همین‌که می‌خواهم از مشتری پول بگیرم، شهرداری از راه می‌رسد و مانع می‌شود! یک‌عده از کاسب‌های اینجا بازنشسته‌اند و حقوقی دارند که کاسبی هم نکنند برایشان مهم نیست، اما برای امثال من که درآمدمان از همین راه است، کسب اهمیت دارد.

درآمد و تمکن مالی من اجازه نمی‌دهد مغازه اجاره کنم، از شهرداری می‌خواهم جایی برای کسب در اختیار ما قرار دهند که مشکل سدمعبر پیش نیاید. یک‌بار دوسه‌ماه پیش ما را بردند به زمین رهاشده کنار کافه، اما یک گروه دیگر از راه رسید و جلوی کار را گرفت.

این فروشنده می‌گوید: مامور‌ها می‌گویند بروید مجاور پیرپالان‌دوز کار کنید، اما آنجا مشتری نمی‌آید و حتی زوار هم چهارراه شهدا را می‌شناسد. ۸۰، ۷۰ سال است که کاسب‌های انگشتر و تسبیح‌فروش اینجا هستند و کار می‌کنند.

 

از شاه‌مقصود ۲۰۰ هزارتومانی تا فیروزه چینی

سیدامید، فروشنده دیگری است که عنوان می‌کند: در اینجا شما از انگشتر عقیق با رکاب ضعیف به قیمت ۱۰ هزار تومان پیدا می‌کنید، تا فیروزه ۵، ۴ میلیون‌تومانی. تسبیح هم از معمولی هست تا یُسر و شاه‌مقصود و کهربا. البته در این راسته می‌توان تسبیح شاه‌مقصودی را که در مغازه یک، دو یا سه‌میلیون‌تومان به فروش می‌رسد، به قیمت ۳۰۰، ۲۰۰ هزارتومان پیدا کرد!

این فروشنده می‌گوید: در این محدوده انواع انگشتر فیروزه و عقیق رنگی که داخل کوره رنگ شده و یاقوت و باباغوری و... یافت می‌شود؛ هرچند از وقتی که پول عراقی‌ها ارزش پیدا کرده، فیروزه‌های نیشابورِ بازار مشهد را می‌خرند و این نوع مرغوب فیروزه کم شده است؛ درحال‌حاضر بازار پر شده از انگشتر فیروزه چینی!

 

*این گزارش یکشنبه، ۲۲ اردیبهشت ۹۲ در شماره ۵۳ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44