کد خبر: ۱۱۲۲۴
۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰
همسایه‌های محله مهرآباد مثل برادر پشت هم‌اند

همسایه‌های محله مهرآباد مثل برادر پشت هم‌اند

سید‌رضا علوی‌منش می‌گوید: ما اصلا همسایه بد نداریم. اصلا اینجا ماندگار شدیم برای مسجد المهدی (عج) و آدم‌های خوب مسجدی‌اش. رابطه با همسایه‌ها برای من که پا به سن گذاشته‌ام، مثل رابطه پدر و فرزندی است.

محله مهرآباد قدیمی است. اینجا روستایی بوده که به‌مرور رشد کرده و حالا محله‌ای بزرگ از این شهر است. مهرآباد در فرایند این رشد، پذیرای خانواده‌هایی بوده است که اغلب از شهر و روستای اطراف مشهد به این محدوده آمده و در محله ساکت و آرام مهرآباد ساکن شده‌اند.

این اهالی در طول چند‌دهه، خودشان با کمک یکدیگر، محله را از این رو به آن رو و آباد کردند، درست مثل همسایه‌های کوچه شهید‌کارگر راضی که در آن سوی معبرشان، کال قره‌خان قرار دارد. این همسایه‌ها دست در دست هم دادند تا امنیت، آبادانی و آسایش را کنار هم داشته باشند، وگرنه کال قبل‌از بازسازی فضایی نا‌امن و کثیف داشت و اگر این همسایه‌ها پشت یکدیگر نبودند، شاید اصلا زندگی راحت در اینجا ممکن نبود.

 

پیگیرِ آبادانی کوچه

غلامحسین درودی که دو سال بعد انقلاب از درود نیشابور به مشهد آمد، همین‌جا در محله مهرآباد ساکن شد. همسایه‌ها او را آقا‌نیشابوری صدا می‌کنند و بار‌ها از کمکش بهره برده‌اند. آقا‌غلامحسین از قدیمی‌های این کوچه است و برای همین خیلی دغدغه اینجا را داشته است. بار‌ها درخواست داده است کال قره‌خان سامان‌دهی و با معتادان متجاهر بوستان خطی حاشیه کوچه همیشه برخورد می‌کند.

البته اذعان دارد که با کمک همسایه‌ها توانسته کاری بکند، وگرنه اینجا تا همین میزان هم آباد نمی‌شد. آقاغلامحسین می‌گوید: بهانه ما برای ماندن در این محله، همین همسایه‌ها بوده‌اند. در همه این سال‌ها، در مجلس عروسی و عزا کنار هم بودیم. هرکسی هرکاری از دستش بر‌می‌آمد، برای همسایه‌ها انجام می‌داد. به نظر من، همسایه خوب مثل برادر است. روی همسایه خوب که حساب کنی، خودت هم آسایش و امنیت داری.

آقا‌غلامحسین و پسرش با یکی از همسایه‌ها اختلاف داشتند، اما الان رابطه‌شان خیلی گل و بلبل است. او همین همسایه یعنی سید‌رضا علوی را به ما معرفی می‌کند.

 

مثل برادر پشت هم

 

آشتی با تسبیح سوغاتی

ســید‌رضا علوی‌منش همسایه بــیــســت‌ســاله این کوچه است. او و خانواده‌اش از سبزوار به اینجا آمده‌اند و به همین دلیل به «سید سبزواری» معروف است. همین‌که صحبت درباره همسایه‌ها را آغاز می‌کنیم، بلافاصله می‌گوید: ما اصلا همسایه بد نداریم. اصلا اینجا ماندگار شدیم برای مسجد المهدی (عج) و آدم‌های خوب مسجدی‌اش. رابطه با همسایه‌ها برای من که پا به سن گذاشته‌ام، مثل رابطه پدر و فرزندی است. در همین راسته کوچه، حواسمان به چند خانواده کم‌بضاعت است.

از او درباره اختلاف بیست‌سال پیش با همسایه‌اش می‌پرسیم؛ با خنده می‌گوید: اوایل که اینجا خانه خریدیم، کالی خاکی روبه‌روی خانه‌مان و بعدش هم زمینی بایر بود. به‌مرور اینجا آباد شد و مثلا خانم برزگر زمین بوستان نصرت را وقف کرد. اوایل که آمده بودیم، همسایه‌ای بود که با بقیه همکاری نمی‌کرد. اینجا برقراری امنیت به‌نوعی بر‌عهده خود ساکنان بود و شاید آن جوان می‌خواست از ما زهرچشم بگیرد. مدتی گذشت تا به حج رفتم و برای پسر همسایه یک تسبیح سوغاتی آوردم. از آن به بعد باهم جور شدیم.

 

مثل برادر پشت هم

 

انگار هم‌خانه هستیم

همسایه بعدی، حسینعلی اشرفی، حدود سی‌سال اینجا زندگی کرده است و حسابی همسایه‌هایش را دوست دارد. نظرش را درباره همسایه‌داری می‌پرسم و پاسخ می‌دهد: به‌خاطر همسایه‌های گرم و صمیمی و محله خوب اینجا مانده‌ام. ما با همسایه‌ها برادر هستیم و انگار همگی در یک خانه قدیمی بزرگ، مثل آنهایی که دورتادور اتاق داشت، کنار هم زندگی می‌کنیم.

کمی درباره همسایه‌داری قدیم و جدید صحبت می‌کند و بعد می‌گوید: خوب محله‌ای داریم. اینجا محله‌ای قدیمی است و آدم‌هایش هم قدیمی هستند. ما اینجا باهم انس گرفته‌ایم و دائم به درد هم می‌خوریم. در غــم و شــادی کنار هم هستیم و هر‌روز در صفوف نماز جماعت یکدیگر را می‌بینیم.

 

* این گزارش دوشنبه ۱۷ دی‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44