کد خبر: ۱۱۰۹۷
۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰

خواب پدر، خانواده خاکسار را به فکر ساخت بنای فاطمیه انداخت

رحمت‌علی خاکسار بعد از دیدن خواب پدرش که از او می‌خواهد بنای فاطمیه را در رباط طرق بنا کند، به فکر ساخت این مکان می‌افتاد و در گام اول زمینی به مساحت ۲/۵ هکتار را وقف می‌کند.

نشانی سبز از نام مبارک «ا...» روی پشت‌‌بامش در تاریکی شب از دور چشمک می‌زند. نزدیک‌تر که می‌روی، ساختمان بلندِ آجری‌رنگ «مهدیه رحمت» روبه‌رویت سبز می‌شود. خادمان مهدیه رحمت تقریبا نیم‌قرن است که افتخار خدمتگزاری در این مکان را سینه‌به‌سینه از پدرانشان به ارث می‌برند.

افتخاری که مزین به غبار گام‌های پیاده زائران امام رضا(ع) نیز شده است. اینجا همه روزهای سرد و گرم سال میزبان خستگی‌ زائران است و بنا به این میزبانی، کوچک ‌و بزرگ در جنب‌وجوش‌اند تا در کار خیر از یکدیگر سبقت بگیرند.

حتی با دادن لیوانی چای داغ به دستی که از امام مهربانی‌ها، پاداش زیارت خواهد گرفت.

اینجا یعنی مهدیه رحمت جایی است که مسافران پیاده کوی عشق آن را از ما هم بهتر می‌شناسند! اما در کوچه‌پس‌کوچه‌های خاطرات آن حرف‌های زیادی است از شوق زیارت و خلوص سلام.

 

وقتی که «سرمت‌علی» به خواب پسرش آمد

ماجرای ساخت مهدیه رحمت، جدا از خانواده خاکسار، شاید فقط در حافظه مردم محله طرق مشهد ثبت شده باشد.

سال ۱۳۴۶-یعنی ۴۶ سال پیش- رحمت‌علی خاکسار بعد از دیدن خوابی به فکر می‌افتد تا اولین خشت مهدیه را بگذارد. سفارش پدرِ رحمت‌علی (سرمت علی)، آن‌هم در سه مرحله و در عالم خواب باعث می‌شود، زمینه ساخت مهدیه رحمت به وجود بیاید.

نخستین اقدام رحمت‌علی برای اجرای صحبت‌های پدرش وقف زمینی به مساحت ۲/۵ هکتار بود.

 

وصیت نخست «رحمت‌علی»؛ در مسیر زائران پیاده دفنم کنید

شوق خواب پدر و توصیه خیرش، رحمت‌علی را به این تصمیم وامی‌دارد تا قبل از مرگ به پسرش وصیت کند در کنار راهی که مسیر زائران پیاده است، دفنش کنند تا گرد پای زائرانی که برای زیارت به سوی مشهد رهسپارند روی مزار او بنشیند.

حالا وصیت واقف و نخستین موسس مهدیه رحمت عملی شده و پیکر او در قبر طبقه زیرین مهدیه آرام گرفته است. علاوه بر این سنگ قبر او هر شب سه‌شنبه زیارت‌کننده هم دارد.

 

خواب پدر، خانواده خاکسار را به فکر ساخت بنای فاطمیه در رباط طرق می‌اندازد

 

وصیت دوم «رحمت‌علی»؛ مهدیه مکانی برای پذیرایی از زائران پیاده باشد

غیر از محل دفن، وصیت رحمت‌علی خاکسار به مقدرعلی این است که مهدیه رحمت، مکانی برای پذیرایی از زائران امام رضا (ع) باشد. مقدرعلی اکنون پا به سن گذاشته است. او از روز‌های ابتدایی شروع ساخت مهدیه می‌گوید: آن سال‌ها حاصل دسترنج پدرم از کشاورزی به زحمت ۳ هزار تومان می‌شد.

۲ هزار تومان آن صرف ساخت‌و‌ساز مهدیه می‌شد و می‌بایست تا سال آینده با هزار تومان سر می‌کردیم تا کار ساخت مهدیه به پایان برسد.

«اما ساخت بنای مهدیه رحمت به همین سادگی نبود؛ زیرا از سال ۱۳۴۶ که رحمت‌علی عزمش را برای ساخت آن جزم می‌کند، چهارسال طول می‌کشد تا در پیچ‌و‌خم کار‌های اداری بتواند مجوز ساخت بگیرد.

با گرفتن مجوز، در سال ۱۳۵۰ نخستین خشت بنای مهدیه را به کمک فرزندان و خانواده خود می‌گذارد.» اینها را مقدرعلی می‌گوید.

با گرفتن مجوز، در سال ۱۳۵۰ نخستین خشت بنای مهدیه به کمک فرزندان و خانواده گذاشته می‌شود

 

پرچم سبز را عَلَم کنید

یادآوری سال‌های دورِ زندگی، مقدرعلی را یاد خاطره جالبی از زمان دیوارچینی مهدیه می‌اندازد. تعریف می‌کند: منطقه رباط دارای نهرهای آب بود؛ منطقه‌ای ییلاقی که در آب‌و‌هوای گرم تابستان افراد زیادی را به خود جذب می‌کرد.

اما این ویژگی رباط در بعضی وقت‌ها باعث ایجاد مزاحمت‌هایی می‌شد و افرادی که برای خوش‌گذرانی می‌آمدند، مشکلاتی را به‌وجود می‌آوردند.

او با اشاره به مزاحمت‌ سه نفر- که از رباط طرق نبودند- در زمینِ مهدیه ادامه می‌دهد: وقتی پدرم مشغول سنگ‌چینی دیوارهای اطراف مهدیه بود به فرزندانش می‌گوید پرچمی سبز در وسط زمین علم کنند!

این کار تمسخر آن افراد را بیشتر می‌کند اما چند روز بعد آن افراد بیماری پوستی می‌گیرند. خارش شدیدی که باعث می‌شود برای مداوا از آنجا بروند و دیگر هیچ‌وقت برنگردند.

 

بنای مهدیه، چشم ‌و چراغ محله می‌‌شود

سرانجام در سال ۱۳۵۰ نخستین بنای مهدیه رحمت ساخته می‌شود؛ مهدیه‌ای کوچک به مساحت ۷۲ مترمربع! این مساحتی است که در آن زمان به رحمت‌علی مجوزش را دادند تا مکانی که پدرش در خواب گفته بود، ساخته شود.

به مرور زمان ساختمان اولیه توسعه‌می‌یابد و به گفته مقدر‌علی، کفش‌کن و آبدارخانه هم در همین فضا در نظر گرفته می‌شود. میراث‌دار رحمت‌علی می‌گوید: سال ۱۳۵۴ با مبلغ ۳۸ هزار تومان آشپزخانه‌ای نسبتاً مجهز در ساختمان اولیه ساختم تا پذیرایی از زائران بهتر و بیشتر انجام شود.

 

غنی و فقیر به صرف آبگوشت دعوتید!

هنوز دو سالی از ساخت مهدیه نمی‌گذرد که میهمانانی ناخوانده در آنجا پیدایشان می‌شود. در سال ۱۳۵۲، روستانشینانی که از مرگ حاصل از خشکسالی فرار کرده بودند، مدت طولانی‌ای در آن اتراق کردند.

روستاییان از خراسان جنوبی امروزی به سمت مشهد آمده بودند. فصل زمستان در پیش است و باید برای اسکان آنان کاری کرد. باز هم راهنمایی پدر مشکل را برطرف می‌کند. مراسمی برگزار می‌شود و از مدیران شهری دعوت می‌کنند تا به مهدیه بیایند.

چغنی و فقیر همه بر سر یک سفره می‌نشینند. هنوز آبگوشت خانواده خاکسار از گلوی کسی پایین نرفته که مدیران از نیتِ موسس مهدیه باخبر می‌شوند.

روز بعد آذوقه کافی برای روستاییان از راه می‌رسد. همچنین مکانی در شهر برای اسکان آن‌ها اختصاص داده می‌شود. چند ماه بعد از این اتفاق روستاییان با ماشین‌های ارتشی به شهر خود بازگردانده می‌شوند.

 

مهدیه، مثل خانه اهالی رباط

خانواده خاکسار سعی می‌کنند به توسعه مهدیه ادامه دهند تا اینکه بزرگ این خانواده، رحمت‌علی، از دنیا می‌رود. سفارش او هم به مقدر‌علی همین است که پیش از این گفته شد: مهدیه رحمت را برای پذیرایی از زائران امام رضا(ع) نگه دار.

تا سال ۱۳۸۰ به جز مهدیه رباط حتی مسجدی هم در این محله نبود. مقدرعلی می‌گوید: مهدیه تنها مکان عمومی و بزرگ رباط بود؛ عروسی و عزای مردم رباط در همین‌جا بود، پس باید همه تلاش خود را می‌کردم تا وصیت پدر را عملی کنم.

تا سال ۱۳۸۰مهدیه تنها مکان عمومی و بزرگ رباط بود؛ عروسی و عزای مردم رباط در همین‌جا بود

 

خواب «مقدرعلی»، او را در عملی‌کردن وصیت پدر مصمم‌تر می‌‌کند

پنج سال از زمانی که پدر، مقدرعلی را تنها گذاشته، می‌گذرد. حالا مقدرعلی که باید به وصیت پدر عمل کند، چند سالی می‌شود درگیر خوابی است که سال‌ها پیش دیده است. این خواب، فکر او را به خود مشغول می‌سازد.

خودش درباره خوابی که به رویای صادقه تبدیل شده، می‌گوید: سال ۱۳۶۰ بود که در عالم خواب دیدم، عده‌ای از زائران با پای پیاده از حرم مطهر بازمی‌گردند. به استقبال آنها رفتم.

سه علم سبز در جلوی کاروان آنها بود. همه را می‌شناختم، اما مثل اینکه سال‌ها ندیده بودمشان.

همه مسن بودند. ابتدا خواب پدر بهانه تاسیس مهدیه می‌شود و بعد از آن خوابِ پسر بهانه بازسازی آن! ادامه می‌دهد: ۱۵ سال از آن خواب گذشت تا اینکه همان کاروان را با مشخصاتی که در خواب دیده بودم در بیداری دیدم، بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر بودند با همان چهره‌ها و علم! خودشان بودند.

 

سال ۱۳۸۴، مهدیه رحمت تجدیدبنا می‌شود

مقدرعلی می‌گوید:، اما مهدیه ۷۲ متری گنجایش پذیرایی از آنها را نداشت. ۹ سال از دیدن آن کاروان در بیداری می‌گذشت و همچنان وصیت پدرم به دوشم سنگینی می‌کرد؛ تا اینکه در سال ۱۳۸۴ اقدام به بازسازی بنای مهدیه کردم.

سرانجام پسرِ رحمت‌علی به وصیت دوم پدرش جامه‌عمل می‌پوشاند و مهدیه را به کمک اعضای هیئت «منتطران ظهور» تجدید بنا می‌کند.

او بیان می‌کند: هم‌اکنون در دو طبقه به مساحت کلی ۵۲۰ مترمربع، از زائرانی که از مسیر رباط طرق می‌گذرند، پذیرایی می‌کنیم. البته این توسعه ادامه دارد.

 

خواب پدر، خانواده خاکسار را به فکر ساخت بنای فاطمیه در رباط طرق می‌اندازد

 

هیئت «منتظران ظهور»؛ پای ثابت مهدیه

به گفته اهالی، مقدرعلی، بزرگ مهدیه رحمت که حالا ۶۰ سال دارد، در کنار هم‌محله‌ای‌هایش خون‌دل‌ها می‌خورند تا بنای مهدیه به همت آنها آجر به آجر بالا رود و کامل شود.

حالا مهدیه هر شب چهارشنبه، میزبان سجده نمازگزاران زیادی از مشهد و حتی دیگر شهر‌های دیگر استان خراسان است و هر یک داستانی بلند از قتل نفس اماره‌شان در قربانگاه این مهدیه دارند.

 ۹ سال است که هیئت منتظران ظهور (عج) در مهدیه رحمت شکل گرفته است. مقدرعلی با لبخندی درباره این هیئت می‌گوید: این تشکل را بچه‌مذهبی‌ها شکل داده‌اند. البته در بین آنها هم کم نیستند افرادی که برای همیشه از گذشته خود توبه کرده‌اند و حالا خادم ائمه‌اطهار (ع) هستند.

در مهدیه رحمت بینشان صلح شد

سال گذشته بود. خبرش در شهرآرامحله هم آمد. آشتی دو طایفه در محله طرق مشهد. مقدرعلی به کمک دیگر ریش‌سفیدان محله این کار را انجام داد.

خودش در رابطه با آن می‌گوید: چندین سال بود که دو طایفه در اطراف طرق با هم رابطه نداشتند.

دادستانی هم از این موضوع به تنگ آمده بود و امیدی به صلح آنان نداشت، اما بالاخره با وساطت شورای معتمدین که از بزرگان طرق بودند مراسمی در مهدیه برگزار و بین آنان آشتی برقرار شد. حالا آن‌ها با هم رفت‌وآمد دارند و در مراسم‌ غم و شادی یکدیگر شرکت می‌کنند.

 

در آینده گود زورخانه همسایه مهدیه می‌شود

بزرگ خانواده خاکسار آرزوی بعدی خود را برای توسعه بیشتر فضای مهدیه، این‌گونه بیان می‌کند: جوانان محله رباط طرق در معرض آسیب‌های زیادی هستند. می‌خواهیم در آینده گود زورخانه‌ای در کنار مهدیه احداث کنیم تا اوقات فراغت جوانان در محیط‌های ورزشی و سالم بگذرد.

این هم نوعی کار فرهنگی است. البته او از بعضی نهاد‌ها هم گلایه‌مند است که نه تنها در ساخت ‌و توسعه مهدیه کمکی نکرده‌اند بلکه مشکلاتی را هم بر سر راه آن قرار داده‌اند.

نام نیکو گر بماند ز آدمی...
مقدرعلی در پایان گفتگو ارادتش را به مهدیه رحمت در قالب چند بیت شعر بیان می‌کند:

ز تاریخ بنا تا فوت سرمت      
هزاروسیصدوشش بود و بگذشت
ز تاریخ بنا جانا بپرسی                     
هزاروسیصدوپنجاه شمسی
تظلم از فقیرِ بینوا شد                   
توجه از علی موسی‌الرضا(ع) شد
به توفیق خدا این خاکساری                     
شد این مهدیه از ما یادگاری

 

*این گزارش سه شنبه، ۲۱ آبان ۹۲ در شماره ۷۷ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44