دستبهخیر و رابطی برای نذر و نذورات بود. در همین ارتباطات متوجه شد حصاری بین بچههای یتیم تحت پوشش بهزیستی با مردم وجود دارد. او میدید بچهها آنسوی دیوار هستند و ارتباط چندانی با مردم عادی دیگر ندارند. تصمیم گرفت پلی شود که این ارتباط را برقرار کند.
ولیالله کارگر مقدم باجگیران، از سال۱۳۹۴ جشنهایی را برگزار میکند که در آن، بچههای تحت پوشش بهزیستی کنار مردم حضور دارند. مهمان خانههایشان میشوند و همسفره با آنها شام و ناهار میخورند. این همنشینیها، سرشار از خاطره برای آقای کارگر است.
اول که شروع کرد گمان نداشت اینقدر ادامهدار شود. فکر میکرد به چند جشن محدود ختم شود، اما هرچه جلوتر رفت بیشتر به اهمیت موضوع و ادامه داشتن آن پی برد.
خودش تعریف میکند: سال ۱۳۹۴ از مسئولان مدرسه مصلینژاد، میدان هشتم شهریور خواستیم تا سالن مدرسه را برای برگزاری جشن ایتام در اختیارمان بگذارند که آنها هم موافقت کردند. به چند مؤسسه تحت پوشش بهزیستی اعلام کردیم که جشن داریم و میتوانند ایتام را بیاورند. ۲۵۰ نفر شدند و با کمک خیران برایشان جشن گرفتیم. خوب برگزار شدن این جشن، کارگر را در فکر فرو برد و با خودش گفت به جای مدرسه، همین جشنها را در منازل خیران برگزار کنیم تا زمینه ارتباط بیشتر بچههای بهزیستی با مردم برقرار شود.
موضوع را که به خیران میگوید آنها هم استقبال میکنند و جشن بعدی در منزل یکی از آنها برگزار میشود. هر کدام از هزینههای شیرینی، میوه، غذا، هدایا و ... را نیز یک خیری برعهده میگیرد.
او تعریف میکند: خیری میخواست برای فرزندش جشن تولد بگیرد. بچههای بهزیستی مهمانش شدند. نمیدانید چقدر خوش گذشت. خودشان پذیرایی و مجلسگرمی میکردند. اعیاد و دیگر مناسبتها هم بهانههایی بودند برای اینکه بچهها به خانههای مردم دعوت شوند.
هر جشنی که برگزار میشد، همسایهها را نیز تحتتأثیر قرار میداد و مواردی بود که همسایهها هم پای کار آمده بودند و میزبان جشنهای بعدی میشدند یا برای بچهها هدیه و عیدی میآوردند.
یکی از مسائلی که در این جشنها برای آقای کارگر اهمیت داشته این بوده که فرهنگسازی شود تا زمینه حضور بچههای تحت پوشش بهزیستی، در کنار مردم فراهم شود. البته این امر هم مقتضیاتی دارد. به عنوان مثال قبل از حضور در خانه فرد، از آنها خواسته میشود که نگاه ترحمآمیز به بچهها نداشته باشند. همچنین در حضور آنها خیلی قربان صدقه بچههای خودشان نروند تا حسرت نداشتن خانواده، بچهها را ناراحت نکند.
این جشنها خاطرات تلخ و شیرین متعددی را برای او به یادگار گذاشته است. به عنوان مثال تعریف میکند: در یکی از مهمانیها بچهای داشتیم که تا آن موقع نوشابه نخورده یا کم خورده بود. در جشن ۶ تا نوشابه را یکجا خورد. مانده بودیم جلویش را بگیریم یا آزادش بگذاریم.
او همچنین به خیری که بچهها را به کوکوی سیبزمینی مهمان کرده بود اشاره میکند و میگوید: بعضیها شاید فکر کنند خیران حتما آدمهای پولداری هستند درحالیکه اینطور نیست. خیری داشتیم که اصلا وضع مالی خوبی نداشت، ولی هرچه گفتیم بگذار بقیه هم در هزینههای سفره شریک باشند قبول نکرد و متناسب با توان خودش، بچهها را به خانهاش دعوت کرد و برایشان کوکویسیبزمینی پخت.
به گفته آقا ولیالله، جشنها فراتر از شادی و نشاندن لبخند بر روی لبهای ایتام، برکات دیگری هم داشته است. به عنوان مثال باعث شده بچههای مراکز مختلف با هم تبادل تجربه داشته باشند و اطلاعات مفید درسی و ... را با هم درمیان بگذارند.
چیزهایی که برای ما عادی است برای ایتام یک حسرت بزرگ است؛ حتی هزینه درمان بعضی بچهها
او ادامه میدهد: در یکی از جشنها، پرستار بچهها من را صدا زد و گفت حاج آقا یک فکری برای سرویس بهداشتی ما بردارید دختران شبها تا صبح از سرویس استفاده نمیکنند. پرسیدم چرا؟ گفت، چون سوسک دارد و بهزیستی هزینهای بابت این مخارج ندارد. آقای کارگر موضوع را با خیران در میان میگذارد و تعداد زیادی سوسککش بین مراکز دختران توزیع میشود.
به گفته او، از محل کفاره، نان بعضی از مراکز تأمین میشود، اما در ارتباطاتی که با بچهها داشتهاند متوجه میشوند که نان ساندویچی تبدیل به آرزویی برای آنها شده و وقتی در مدارس میبینند دیگران نان ساندویچی دارند، حسرت میخورند. در همین راستا از خیری میخوانند ماهی یک بار نان ساندویچی برای بچهها تهیه کند.
آقای کارگر اشک در چشمانش حلقه میزند و درحالیکه دارد عکسهای کمکهای اهدایی به کودکان را نشان میدهد، میگوید: چیزهایی که برای ما عادی است و فکرش را هم نمیکنیم برای ایتام یک آرزو و حسرت بزرگ است. آنها اینقدر در تهیه اقلام اولیه مشکل دارند که به دیگر مخارج نمیرسند. حتی هزینه درمان بعضی از بچهها اگر خیران نباشند، بر زمین میماند.
این پدر خیر را گاهی بچههای بهزیستی به نام «بابا ولی» یا «عمو ولی» صدا میزنند؛ چیزی که او را بیشتر به اینها وابسته کرده و باعث شده لبخندش به لبخند آنها گره بخورد. او همچنین برای مواردی که امکان واگذار کردن فرزند به خانوادهای وجود دارد، وارد شده و سوابقش در این موارد، باعث شده که پایش به شورای حل اختلاف هم باز شود.
آقا ولیالله در شورای مسجد قمربنیهاشم (ع) محله چهارچشمه حضور دارد و در راهاندازی ۵ مؤسسه حل اختلاف دیگر نیز مشارکت داشته است.
به گفته خودش بین ۴۵ تا ۴۷ درصد از پروندههایش به صلح ختم میشود. در کنار اینها موارد دیگری هست که طرح شکایت نشده است، اما در آستانه دادگاهی شدن قرار دارند. او آنها را هم شناسایی کرده است و قبل از مراجعه شاکیان به دادگاه، سعی دارد آنها را به صلح و سازش برساند.
* این گزارش چهارشنبه ۱۶ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۲ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.