وقتی شنیدیم ریاست ناحیه ۳ آموزش وپرورش شهرمان را یکی از بانوان موفق بر عهده گرفته است، برایمان جالب بود، به یاد نداریم بانویی رئیس یکی از نواحی هفتگانه آموزش وپرورش باشد. شاید برایتان جالب باشد که همکارانِ این مدیر موفق او را به شهرآرامحله معرفی و تاکید کردند که از زمان ریاستش تغییراتی ثمربخش در برنامههای آموزشی ناحیه ایجاد شده است.
با منصوره شریفالحسینی همکلام شدیم تا از رمزورموز موفقیتش برایمان بگوید و اینکه چگونه یک بانو توانسته بعد از سالها به عنوان رئیس یکی از نواحی مشغول به فعالیت شود.
۲۷ سال در مدارس مختلف نواحی تدریس کردم یا مدیر بودم. در تمام این سالها تنها فکرم این بوده که بتوانم به قابلفهمترین و آسانترین شکل ممکن درس را به دانشآموزان ارائه کنم، اما بعد از مدتی متوجه شدم که در کنار درس دادن مسائل دیگری مانند شکوفایی استعدادها، خلاقیت و کسب مهارتهای فنیوحرفهای و مهارتهای اجتماعی در کنار تحصیل بیشتر به کار دانشآموزانی که قرار است در آینده وارد اجتماع شوند، میآید. به همین خاطر تلاش کردم این نکات را در کنار آموزشم بگنجانم.
آموزش مدارس ما طوری است که خلاقیت را از بین میبرد و شاید بتوان گفت مرگ خلاقیت، بحران امروز مدارس ماست و استعداد دانشآموزان را میگیرد. این مشکل نظام آموزشی ما نیست، مشکل تمام دنیاست.
درسها در سیستم آموزشی کمتر منجر به شکوفایی استعدادها میشود؛ بهطور مثال ما یاد گرفتهایم نقاشی را از برنامههای آموزشی حذف کنیم و به جای آن ریاضی بگذاریم یا ورزش را تبدیل به کلاس علوم کنیم. سبک آموزشمان اشتباه است. کنجکاوی و شادابی را از بین میبرد و آرامآرام نشاط و خلاقیت را نابود میکند. دانشآموزان نمیتوانند از آنچه در کلاسها به صورت تئوری خواندهاند، در زندگی کاربردی استفاده کنند.
اگر کارهای عملی به دانشآموزان بدهیم، یکی از گروههایی که معترض خواهند شد، والدین هستند. متاسفانه این دیدگاه بین ما رواج پیدا کرده که هنر جایگاه چندانی در کنار تحصیل ندارد، اما فراموش کردهایم که مهارتهای هنری و علمی، مهارت بین دست و مغز را افزایش میدهد.
برنامههای ما نباید تنها برای امروز و فردا باشد، بلکه با توجه به رشد سریع زمان باید برای حداقل ۱۰ تا ۲۰ سال آینده برنامهریزی داشته باشیم و ببینیم در آن زمان دنیا به چه سمتی میرود و نیازهایش چیست. ما باید راه آموختن را برای دانشآموزان هموار و لذت یادگیری را برای آنها فراهم کنیم. تلاش کردم در این مدت ریاستم به این مهم تاکید داشته باشم و از مدیران مدارس خواستهام آن را در اولویتهای آموزششان قرار دهند.
شاید به دلیل همین نظام آموزشی بود که او دوست نداشت معلم شود و خود را در آینده در لباس پزشکی و بر بالین بیماران میدید. خودش در این زمینه میگوید: از آنجایی که بچهها در دوران کودکی آرزوهای زیادی در سر میپرورانند، من هم در دوره ابتدایی دوست داشتم معلم شوم. شاید به این دلیل که پدرم مدیر بود، اما کمکم که بزرگ شدم، هدفم تغییر کرد و برای پزشکی تلاش میکردم و دوست داشتم در آینده در این لباس به مردم خدمت کنم.
گاهی دست تقدیر اجازه نمیدهد به خواستههایت برسی که شاید مصلحتی در آن وجود دارد و ما نمیدانیم. آن سالها مصادف با دوران جنگ بود و بحران جنگ تاثیر زیادی بر زندگی ما گذاشت. در آن شرایط کمک به والدینم را در اولویت میدیدم، برای همین نمیتوانستم تمام وقتم را برای درس خواندن بگذارم. از طرفی آن سالها مصادف شد با شهادت برادرم که وابستگی زیادی به او داشتم و برایم خیلی عزیز بود. مشکلات دستدردست یکدیگر دادند و سبب شدند تا من در رشته موردعلاقهام قبول نشوم و با وجود میل باطنیام، در تربیت معلم پذیرفته شدم.
منظورم این نیست که معلمی یا تربیت معلم را دوست نداشتم، بلکه دورههای سخت تربیت معلم را دوست نداشتم. خواهرانم را میدیدم که هفتهای یکبار بیشتر اجازه نداشتند به خانه بیایند. من خیلی به والدینم علاقه داشتم. زمانی که در تربیت معلم قبول شدم، تمایلی به رفتن نداشتم و میگفتم همهکار میکنم، اما معلم نمیشوم. مادرم نپذیرفت و به من توضیح داد که اگر به تربیت معلم بروم و این شغل را در پیش بگیرم، چه فایدهای برای آیندهام دارد. از آنجایی که به مادرم اعتماد داشتم و میدانستم که او خیر و صلاحم را میخواهد و از طرفی برای او احترام زیادی قائل هستم، حرفش را پذیرفتم.
احساس میکنم دعای خیر مادرم تاثیر خودش را گذاشت. آن سال قوانین تغییر کرده بود و ما میتوانستیم مانند دانشآموزان دبیرستانی پس از پایان کلاسها به خانه برگردیم. اگر غیر این بود، فکر نمیکنم میتوانستم در آنجا دوام بیاورم. وقتی به آن روزها فکر میکنم، میبینم که این بهترین انتخاب در رشته تحصیلیام بوده است.
شریفالحسینی از همان زمان شروع کارش در آموزشوپرورش به کار گروهی اعتقاد داشته و در تمام مراحل کاریاش به آن پایبند بوده است. وی در این زمینه میگوید: چند سال بیشتر در شغل معلمی نبودم و بعد از آن مدیر شدم. دوران معلمیام همهاش خاطرههای شیرین بود. در آن زمان مدیر هنرستان فنی شبانهروزی در تبادکان شدم. دانشآموزان این هنرستان از روستاهای دور و نزدیک میآمدند. از همان ابتدای تاسیس این هنرستان، مدیر آنجا بودم.
بر اساس اعتقادی که به کار گروهی دارم، تیمی مومن، متخصص و پرکار به کار گرفتم تا با دانشآموزان کار کنند. آنها بهقدری تلاش کردند که در این هنرستان توانستند چند سال متوالی در رشتههای مختلف، رتبه اول را در کشور کسب کنند. بهنظرم کار زمانی به ثمر میرسد که بهطور گروهی و با تعیین دقیق شرح وظایف پیش برود.
شاید یکی از خاطرات نهچندان خوب من این بود که خانواده یکی از بچههایی که رتبه اول ایران را کسب کرده بود، اجازه ندادند دخترشان به دانشگاه برود و این اتفاق انگیزهای برای من شد تا علاوه بر تحصیل، بر روی تغییر فرهنگ خانوادهها نیز کار کنم و رفتارهای فرهنگی را به همراه نگرشهای مذهبی آموزش دهم.
کار گروهی بدین معناست که بچهها به هم کمک کنند و از پتانسیل آنها برای رشد یکدیگر استفاده کنیم. بهتر است به این موضوع توجه کنیم که آنها وسیلهای برای به ثمر رساندن آرزوهای ما نیستند، بلکه ابزاری برای به ثمر رساندن آرزوهای بشرند. نباید روش ما باعث شود فرزندانمان در چرخ دندههای آموزشی و... والدین خرد شوند و با بحران هدر دادن نیروی انسانی مواجه شویم.
ما به اعتقادات مذهبی، ملی، حس خودباوری و توانایی بچههای امروزی اعتراض میکنیم، در حالی که آنها باورها را از خودمان آموختهاند. آنها از ابتدا خود زمینه تربیتی خودشان را فراهم نکردهاند؛ نقش اصلی را ما بازی میکنیم و باید آن را بهدرستی انجام دهیم.
ما باید در دنیای دانشآموزان قرار بگیریم و آنها را درک کرده و با تکنیکهای جدید آشنایشان کنیم
مشغلههای ذهنی و نگرانیهایی که شریفالحسینی برای تربیت نسل آینده دارد، یک لحظه آرامش نمیگذارد و تلاش میکند برای این امر زیرساختها را آماده و فراهم کند. او توضیح میدهد: فاصله نسل ما با جوانان زیاد شده است. ما باید هدایتگر روند آموزشی باشیم نه آموزشدهنده. ما باید در دنیای دانشآموزان قرار بگیریم و آنها را درک کرده و با تکنیکهای جدید آشنایشان کنیم.
مهمترین دغدغه من برای اجرای این نقیصه، این است که مدارس در طول برنامه اجرایی شرایطی فراهم کنند که لذت یادگیری را به دانشآموزان بدهند تا آنها بدانند در چه زمینهای میتوانند فعالیت کنند و تعداد بیشتری از دانشآموزان در راستای کشف آنچه برای آن آفریده شدهاند، تلاش کنند و با علاقه و انگیزه مسیر آموزشی را طی کنند.
در سرگذشت دانشمندان، برخی از آنها از نظر دیگران تنبل بودند ولی هنگامی که در مسیر رشد خودشان قرار گرفتند، موفقیتهای بسیاری کسب کردند. متاسفانه ما با دانشآموزی که احساس میکنیم وضعیت تحصیلیاش خوب نیست، مانند یک تنبل رفتار میکنیم و هیچگاه متوجه این موضوع نیستیم که شاید او در حوزههای دیگر موفق باشد و بتواند مخترع خوب یا ورزشکار موفقی باشد. ما ارزش یکسانی برای درسهای متفاوت، قائل نیستیم و ارزش بیشتر را به درسهای علوم پایه میدهیم.
کسانی که در زمینههای مختلف خلاقیت دارند، زمینه رشد خودشان را پیدا نمیکنند و نظام آموزشی ما به آنها تلقین میکند که تنبل هستند. انسانهای خلاق، ذهن فعال و پویایی دارند و نمیتوانند تمرکز داشته باشند و متاسفانه ما آنها را به عنوان افرادی ضعیف، از صحنه نظام آموزشی حذف میکنیم. ما شرایط آموزشی را برای همه فراهم نمیکنیم. تونلی درست کردهایم که همه باید وارد آن بشوند و از سمت دیگر آن بیرون بروند. فضای سربازی ایجاد نکردهایم که اگر کسی خواست، بتواند از آن بیرون بیاید و به شاخههای دیگر برود.
برای کسانی که در علوم پایه قوی ترند، ارزش بیشتری قائلیم و بیشتر مورد تشویق هستند تا کسانی که در فنون و مهارتها در زمینه آزمایشها، اختراعات ایدهپردازی و نوآوری...
برخی مدارس منطقه ما مشکلاتی از جمله مشکلات بهداشتی و آموزشی دارند که بارها آن را با شهرآرامحله در میان گذاشتهاند. برای اینکه پاسخ مناسبی به این پرسشها بدهیم، آنها را با شریف الحسینی در میان گذاشتیم. او به طور کلی پاسخ میدهد: قرار گرفتن ناحیه ۳ در بافت مرکزی مشهد قابلیت تبدیل فضاهای فیزیکی مدارس این ناحیه را به استانداردهای بینالمللی کم کرده است و ما نمیتوانیم تغییرات فیزیکی زیادی در بنای مدارس ایجاد کنیم.
یکی دیگر از مشکلات دانشآموزان منطقه ما افتخار نکردن به محله و مدرسهشان است، به همین دلیل تصمیم گرفتیم این ناحیه سرود خاص خودش را داشته باشد. ما باید حس تعلق خاطر را با این روش در بین دانشآموزان زنده کنیم.
یکی دیگر از فعالیتهای این مدیر موفق ناحیه در این مدت، تاسیس انجمن خیرین مدرسهیار برای اولینبار در ایران است. در این انجمن ۸ کمیته متشکل از بازنشستگان فرهیخته آموزشوپرورش در حوزههای کمیته علمی، پرورشی، فناوری و اطلاعات، مشاوره و راهنمایی تحصیلی، تعمیرات و تاسیسات، هویت اجتماعی، تربیت بدنی، مخترعین و ارزیابی و نظارت فعالیت میکنند و از تجربه و تخصص بازنشستگان در آن استفاده میشود.
وقتی میپرسم چرا یک بانو برای ریاست ناحیه انتخاب شده است، با آرامش خاصی میگوید: بالندگی فکری و پذیرش اجتماعی همکاران در ناحیه برای گام نهادن در راه فرهنگسازی مدرن و تجربه مدیریتها سبب شد تا این انتخاب صورت بگیرد. در حال حاضر نیز همکاران آموزشوپرورش بهویژه در ناحیه ۳ همکاری صمیمانه و خالصانهای در زمینه اجرای برنامهها با من داشتهاند و مانند اعضای خانواده در این مسیر همراهیام کردهاند.
* این گزارش در شماره ۱۲۲ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۲۷ ابان ماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.