از راهپلههای فرششده پایین میرویم. صدای رادیومحلی خراسان به گوش میرسد و فضایی پر از دار قالی دیده میشود. محو تماشای مناظری میشویم که روی دیوارها قاب شدهاند.
تاروپودشان، آرامش را تداعی میکند. قالیهایی که در هیاهوی شهر و عصر سلطه زندگی ماشینی با دستانی هنرمند بافته شده است، اثری در بیننده میگذارد که حالا میشود آن را در روحیه این زوج جوان دید. شادابی و نشاط، آنها را پایبند کار در کارگاه هنریشان کرده است. طبق معمول، سرشان شلوغ است و باید منتظر بمانیم تا وقت مناسب مصاحبه برسد.
ناصر اللهوردی با اینکه در کارخانهای بهعنوان سرکارگر و اپراتور دستگاه مشغول کار بوده، کارش را رها کرده و با کمک تکتم قائناتی، همسرش، این کارگاه قالیبافی و تابلوفرش را راهاندازی کرده است.
علاقه او و همسرش به این هنر دستی باعث شده که آنها با وجود داشتن سه فرزند خردسال، هر روز مسیر طرق تا محله پروین اعتصامی را طی کنند تا شانهبهشانه هم، رَجبهرَج قالیها و تابلوفرشها را ببافند و زندگی شان را سپری کنند.
ا... وردی از کودکیاش میگوید که در روستایی از توابع شهرستان بردسکن گذشته است؛ «همه خانواده ما قالیباف بودند و با این هنر، امرارمعاش میکردند. به کارگاههای قالیبافی، کارخانه میگفتند و دارهای قالی دوازدهمتری در آنجا برپابود.
یک دار، مخصوص دخترها بود و یک دار، مخصوص پسرها و همه از صبح تا بعدازظهر در کارخانه مشغول کار بودند، اما زمانی که مسئولان ایالات متحده آمریکا، دو بار در سالهای ۶۶ و ۸۹ با تصویب قانونی، از ورود فرش ایرانی به این کشور جلوگیری کردند، قیمت قالی دستباف به شدت اُفت کرد؛ تاآنجاکه قالی ۴۰۰ هزار تومانی، ۱۵۰ هزار تومان هم به فروش نمیرفت. همین موضوع باعث شد در آن زمان همه، قالیبافی را رها کنند و کارخانه ما هم تعطیل شود.»
تکتم قائناتی کسی است که پابهپای همسرش راه آمده و با هنری که خداوند در دستانش بهودیعه گذاشته است، چرخ زندگی را میچرخاند. او از آغاز کارش اینچنین میگوید: گاهی مقدار زیادی پارچه میخریدم و با آنها مانتو یا بلوز و شلوار میدوختم و همسرم هم آنها را میفروخت.
فقط یک ساعت به کلاس آموزشی رفتم و کار را شروع کردم. حدود چهارسال پیش نخستین سفارشم را در خانه بافتم
وقتی به پیشنهاد همسرم تصمیم گرفتم قالیبافی را شروع کنم، فقط یک ساعت به کلاس آموزشی رفتم و کار را شروع کردم. حدود چهارسال پیش نخستین سفارشم را که طرح منظرهای بود، در خانه بافتم.
بعد از آن نمایندگی یکی از شرکتهای فروش نخ و نقشه را پذیرفتیم و نخستین کارگاه را که اتاق سهدرچهاری در بولوارصبا بود، افتتاح کردیم.
چون کار تابلوفرش جدید بود و برای مردم تازگی داشت، خیلیها به کارگاه ما آمدند؛ طوریکه کارگاهمان آنقدر شلوغ میشد که خودمان بیرون میایستادیم.
همین استقبال مردم باعث شد که مکان کارگاه را جابهجا کنیم و به چهارراه مقدم بیاییم.
تابلوفرش، حاصل هنری است که مسیری از روی کاغذ تا دار قالی را پیموده. درواقع گنجی است که با رنج هنرمند، بهدست میآید، اما برای ما که بیشتر فرش ماشینی را دیدهایم، شنیدن مراحل بافت یک تابلوفرش دستباف جالب است.
ا... وردی داستان زندگی یک تابلوفرش را از ابتدا چنین تعریف میکند: وقتی کارآموزی به ما مراجعه میکند، از او یک سؤال میپرسیم و آن اینکه میخواهد برای کسب درآمد ببافد یا سرگرمی که حدود ۹۰ درصد افراد میگویند برای کسب درآمد آمدهاند.
بر همین اساس، به کسانی که برای کسب درآمد میآیند، بعد از آموزش ابتدایی، بافتن طرحهایی را که مشتریپسندتر است، توصیه میکنیم و به کسانی که برای سرگرمی آمدهاند، طرحها و نقشههای دلخواه خودشان را توصیه میکنیم.
اکنون مرحله آموزش شروع میشود. هزینه آموزش در اینجا ۲۰ هزار تومان است که البته این مبلغ هم از زنان سرپرست خانوار و افراد کمبضاعت دریافت نمیشود. در ابتدا یک دار قالی کوچک به کارآموز داده میشود تا چلهکشی و گرهها و نقشهخوانی را یاد بگیرد.
بعد از آموزش اگر کارآموز علاقهمند باشد، میتواند طرح و نقشه نهایی را متناسب با اینکه برای کسب درآمد آمده یا سرگرمی، انتخاب کند.
بعد از انتخاب نقشه، از شرکتهایی که نمایندگی طرحهایشان را داریم، نقشه کار و نخهایش را میگیریم؛ البته بهتازگی کار طراحی نقشه و رنگرزی را همسرم در منزل انجام میدهد. قیمت نقشه و نخ را اتحادیه تعیین میکند.
گاهیاوقات برای کمک به کارآموزان، هزینه آموزش و طرح و نقشه را بهصورت اقساط یا بعد از اتمام کار و فروش آن دریافت میکنیم. درهر صورت هدف من از راهاندازی این کارگاه، کمک به زنان سرپرست خانوار است تا از این راه کسب درآمدی داشته باشند.
این هنرمند میگوید: چند دار قالی و اسکلت دستدوم در اینجا داریم که اینها را به کسانی که نمیتوانند دار بخرند، میسپاریم تا کارشان لَنگ نماند. حالا به مرحله اصلی کار میرسیم که نقشهخوانی و بافت است.
کارآموز، خودش دار را چلهکشی میکند و دو رج در کارگاه میبافد. وقتی که ضعفهای کارش برطرف شد، آن را برای تکمیل به منزل میبرد. اگر در خانه به مشکلی بَرخورد، من یا همسرم به منزلش میرویم و مشکلش را حل میکنیم.
همچنین اگر کارآموز ساکن طرق باشد، برای سرکشی و رفع اشکال در خانه مبلغی از او نمیگیریم، ولی مبلغ اندکی برای کارآموزان ساکن در سایر محلات تعیین کردهایم که گاهیاوقات برای رفاه حال کارآموز دریافت نمیشود.
خانم قائناتی با خنده میگوید: هرکسی دار قالیاش را از اینجا برده، یا عروس شده است یا صاحب فرزند! خلاصه اینکه دست ما سبک است.
در همین حین، کارآموزی برای تحویل کارش میآید و بقیه میگویند که وی بعد از بردن دار قالی به منزل، ازدواج کرده است.
شاید فکر کنید آن لحظه که قیچی، چلههای قالی را از روی دار برمیچیند، آخرین مرحله کار است. اما نه، بعد از این کار، پُرزگیری یا همان روگیری طرح و اگر طرح سهبعدی باشد، برجستهسازی یا پرداخت آن باید انجام شود.
یکی دیگر از کارهایی که خانم قائناتی در منزل انجام میدهد، همین پرداخت تابلوفرشهاست. حالا تابلوفرشی که درنهایت سلیقه بافته شده، آماده است تا قاب گرفته شود. نکتهای که اینجا جالب است، تأثیر فناوری و اینترنت بر این کار است.
ابزار فروش، رنگرز، بافنده، روگیر، پرداختکننده و قابساز؛ برای آمادهشدن هر طرح حدود ۱۰ نفر تلاش میکنند. ا... وردی دفترش را برایم باز میکند و چند نمونه قرارداد را نشان میدهد.
میگوید: در اینجا ما ارتباط مستقیم و بدون واسطهای میان خریدار و بافنده ایجاد میکنیم.
خریدار طرحش را انتخاب میکند و هزینه نخ و نقشه را میپردازد، سپس کار را به بافنده میسپاریم و او تا تاریخ مشخصشده کار را تحویل میدهد و هزینه بافتش را از خریدار دریافت میکند؛ البته در بیشتر مواقع خیلی از بافندهها بهدلیل مشکلات مالی که دارند، زودتر از زمان موعد کار را تمام میکنند.
او صفحهای را نشان میدهد که خریدار، ساکن مشهد و بافنده از فریمان است. تاریخ تحویل کار بعد از ایام عید سال جدید است، اما میگوید اکنون کارش را حاضر کرده است تا با پولش برای فرزندانش لباس عید بخرد.
فرش دستباف ایرانی، هنری است که از قدیمالایام موردتوجه کشورهای دیگر بوده است. در این مورد میگوید: ما کارآموز آلمانی هم داشتیم. خانمی که همسرش مشهدی بود و سالی یکبار به اینجا میآمد. ما به او آموزش میدادیم و همسرش برایش ترجمه میکرد.
این خانم علاوه بر اینکه خودش کار بافت را انجام داد، در کشورش به دو نفر دیگر هم آموزش داده و برای آنها هم نخ و نقشه را برده بود. آن خانم میگفت اگر بتوانید مبلغ رهن مغازهای را در اینجا فراهم کنید، میتوانم در راهاندازی کارگاهی در آلمان کمکتان کنم. یکی دیگر هم از اتریش به ما پیشنهاد کار داد.
ما کارآموز آلمانی هم داشتیم. خانمی که همسرش مشهدی بود و سالی یکبار به اینجا میآمد
پای درددلهایشان که بنشینی، هر دو از وضعیت بد صادرات میگویند؛ «بیشتر تابلوفرشهای مشهد انبار شده است؛ چون زمینه صادرات فراهم نیست و فقط چمدانی صورت میگیرد؛ یعنی هرکس که بخواهد، خودش باید تابلوفرشش را ببرد.»
قائناتی میگوید: بیشتر درآمد ایران در گذشته از نفت و فرش دستباف بوده است و معتقد است: اگر اکنون زمینه صادرات فرش فراهم شود، از پول نفت درآمدی بیشتر خواهد داشت.
میپرسیم تاکنون تسهیلات یا وامی دریافت نکردهاند که ا... وردی میگوید: تاکنون یک ریال تسهیلات دریافت نکردهایم و با قاطعیت ادامه میدهد: اگر تسهیلات فراهم شود، خودم میتوانم کار صادرات را انجام دهم. تنها مشکل کار ما فقط همین است؛ صادرات.
قائناتی میگوید: هرروز تقریبا ۳ نفر برای آموزش به اینجا میآیند و در ماه حدود ۹۰ کارآموز داریم، اما بهطور ثابت ۲۵۰ بافنده فعال داریم که بیشتر از سیدی، صبا، ابوذر، طرق و مناطق سرخس، ملکآباد، فریمان و روستای نریمانی هستند.
چند نمایندگی هم در سیدی، خلج و شهرستان زابل و اصفهان داریم. به کارآموزان زیادی معرفینامه و فاکتور برای دریافت وام دادهایم و خیلیها دریافت کردهاند.
ما بدون هیچ پشتوانهای کار کردیم و اکنون که برای دریافت وام ثبتنام کردهایم، میگویند بودجه نیست، اما نمیدانم چرا برای بعضیها که بعد از ما ثبتنام کردند، تسهیلات بود! علاوه بر وام، بافندگی، بیمه تأمین اجتماعی هم دارد و بازنشستگی هم به آن تعلق میگیرد.
خانواده همسرم همه بیمه قالیبافی هستند. از بافندههای خودمان هم افرادی بیمهاند، اما خانواده ما بیمه سلامت هستند. میگوید: سه سالی میشود که در نوبت بیمه قالیبافی هستیم و با وجود همه اینها عاشقانه کارمان را دوست داریم.
کار، جوهره مرد است، اما اینکه یک کدبانوی خانهدار آنهم با سه فرزند علاوه بر رسیدگی به خانه، کار هم بکند، واقعا ستودنی است. قائناتی میگوید: دو دختر دارم که یکی کلاس دوم دبستان است و دیگری شش سال دارد و یک پسر سهساله هم دارم.
قبلا بیشتر در کارگاه بودم، اما اکنون بیشتر در خانه، کارها را انجام میدهم. صبحها بعد از نماز، رنگرزی را تا ساعت ۱۲ ظهر انجام میدهم. بعد از آن ناهار میپزم و بعدازظهرها هم کار پرداخت فرشها را انجام میدهم.
خیاطی را هم هنوز انجام میدهم و با رسیدگی به خانه و بچهها روزم را به شب میرسانم. از سختی کار و اینهمه مشغله که میپرسم، میگوید:، چون شوهرم راضی است و هر دو پشتیبان یکدیگر هستیم، خدا را شاکرم و سختیها برایم آسان میشود.
* این گزارش سه شنبه، ۴ اسفند ۹۴ در شماره ۱۸۳ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.