در میان روستاها و مزارعی که از قدیمالایام در اطراف باغ خواجهربیع وجود داشتهاند، احتمالا «مالآباد» قدمت بیشتری دارد؛ مزرعهای که طبق گزارش «حاجعلی رزمآرا» در جلد نهم «فرهنگ جغرافیای ایران»، در سال۱۳۲۹ خورشیدی، بر کرانه جاده مشهد به کلات قرار داشت، ۲۶۱نفر در آن زندگی میکردند که زندگیشان از طریق کشاورزی و دامداری میگذشت، زبان همه آنها فارسی بود و همگی پیرو مذهب شیعه بودند.
«مالآباد» را در دورههای تاریخی متأخر با نام کوی صاحبالزمان (عج)، کوی امامرضا (ع) و عموما شهرک شهید چمران میشناسند و از شرق به روستاهای «گلشاد» و «باغو»، از غرب به «اسماعیلآباد» و از جنوب به «چاییش» و «کلاتچه بوغا» منتهی میشد و در قدیم نیز مانند امروز، مسیل یا به قول مشهدیها «کال» چاییش از جنوب آن عبور میکرد.
امروزه همه این مناطق به بخشی از شهر مشهد تبدیل شده و تنها نام و یادی از آنها در ذهن افراد قدیمی محله باقی است. در گزارش امروز میخواهم برایتان از «مالآباد» که در محدوده محله بهمن قرار دارد، بگویم؛ روستا یا بهصورت دقیقتر مزرعهای که از حیث قدمت شانهبهشانه شهر مشهد میزند.
احتمالا قدیمیترین سندی که در آن نامی از «مالآباد» به میان آمده، کتاب مشهور «جغرافیای حافظ ابرو»ست. شهابالدین عبدالله خوافی، درگذشته۸۳۳قمری، از مزرعهای به نام «مالباد» نام برده که جزو مزارع شهر مشهد محسوب میشده است.
نام «مالباد» البته مربوط به نسخه «دیوان هند» این کتاب قدیمی است و در برخی دیگر از نسخههای این اثر، نام مذکور به «مصاباد» تغییر کرده است که همخوانی چندانی با «مالآباد» ندارد.
سیدمحمدکاظمامام در کتاب «جغرافیای تاریخی خراسان» از این مزرعه با نام «مالیاداد» نام میبرد که نشان میدهد احتمالا نام قدیمی مالآباد، تلفیقی از یک واژه تغییریافته با کلمه «داد» بوده است.
اگر این موضوع را بهعنوان یک احتمال قوی فرض کنیم، میتوانیم قدمت مالآباد را بسیار بیشتر از چیزی بدانیم که به نظر میرسد. واضح است که کلمه «داد» واژهای فارسی است و اطلاق آن به یک مکان، از اصالت ایرانی این محل و احتمالا قدمت بسیار زیاد آن حکایت میکند؛ خصوصا که بر خلاف برخی مزارع و روستاهای اطراف مالآباد، این مزرعه از قدیمالایام ساکنانی فارسزبان داشته است.
در «کتابچه تبادکان»، مربوط به دوره ناصرالدینشاه، درباره «مالآباد» میخوانیم: «قدیمالنسق است؛ [دارای]هفده خانوار است از تاجیک (فارسی زبان)؛ از قنات زراعت و باغات خود را مشروب میسازند؛ هوایش معتدل است.»
مالآباد در متن وقفنامههای مشهور و اسناد شناختهشدهای مانند «تومار عضدالملک»، بهعنوان شاخص تعیین حدود برخی مزارع وقفی آستانقدسرضوی مورد استفاده قرار میگرفته است.
اسماعیل همدانی در متن کتاب «آثارالرضویه»، به نقل از تومار عضدالملک، محدوده «کلاتچه بوغا» را اینچنین تعیین میکند: «حدی به اراضی مزرعه فتحآباد، حدی به اراضی مزرعه مالآباد، حدی به اراضی مزرعه چاهش، حدی به اراضی حسینآباد موقوفه خواجهربیع.»
قدمت مالآباد که دستکم تا عصر تیموری و حدود هفتصد سال قبل پیدا میشود، ما را بر آن میدارد که این مزرعه دیرپا را شاهد وقایع بسیاری در تاریخ مشهد و اطراف آن بدانیم.
اهالی مالآباد احتمالا شاهد هجوم مغولان بودهاند و حتی در آن ایلغار دهشتناک، خود هدف غارت و چپاول سربازان چنگیز قرار گرفتهاند؛ همچنین قرار داشتن آنها در مسیر سرسبز و پرمحصول حاشیه رودخانه باستانی کشفرود کافی است تا این فرض را که اراضی مالآباد و مزارع اطراف، احتمالا برای مدتی به چراگاه احشام سپاه متجاوز مغول و بعدها تیمورلنگ تبدیل شد، تقویت کند.
چشمانداز تاریخی مالآباد در صفویه نیز چشمانداز هجومهای وحشیانه ازبکان برای غارت مشهد است. در اواخر دوره صفوی و در کشاکش رقابت نادرقلیافشار با شاهتهماسبدوم برای کسب قدرت و اقتدار، مالآباد یکی از مکانهایی بود که شاهد استقرار پادگان نظامی نادر برای نبرد نهایی با ملکمحمودسیستانی شد. این نبرد نهایتا با فروریختن بخشی از باروی مشهد و ورود نیروهای فرمانده نامآور افشار به شهر، پایان یافت.
مالآباد احتمالا در دوازده سال پادشاهی نادرشاه، روزگار آرامی را از سر گذراند، اما در پی قتل وی و درهمریختن اوضاع خراسان، تا مدتها روی آرامش ندید. از یکسو حاکمان و امرای محلی که بر سر سهمخواهی و کسب ثروت، دائما رعیت را میدوشیدند، هستی اهالی مالآباد را همچون دیگرنقاط اطراف مشهد به یغما میبردند و از سوی دیگر، حملات مکرر ترکمانان که گاه به حدود مشهد نیز میرسید، خواب را از چشمان اهالی این مزرعه دیرپا ربوده بود.
نگارنده در منابع تاریخی اثری از قلعه مربوط به مالآباد نیافت، اما تقریبا تردیدی نداریم که مالآباد نیز همچون دیگر مزارع اطراف مشهد از قلعه و باروی مناسب برای دفاع و حفظ امنیت برخوردار بوده است. این وضعیت در هنگامه قحطی بزرگ دهه۱۲۹۰خورشیدی و نیز در غوغای بعد از شهریور۱۳۲۰، تا حدودی باعث حفظ موقعیت مزرعه در جوار شهر مشهد میشد.
اسناد مربوط به تاریخ مالآباد چنگی به دل نمیزد؛ تعداد این سندها زیاد نیست و شاید هم دسترسی به آنها سختیهای خودش را دارد و نمیتوان همه آنها را به سادگی یافت؛ بااینحال از همین اسناد محدود و مختصر میتوان برخی مشکلات تاریخی این مزرعه قدیمی را شناخت؛ مشکلاتی که البته شبیه مشکلات بقیه روستاها و مزارع اطراف شهر مشهد است؛ آب و مرزبندی اراضی.
در این زمینه دو سند در مرکز اسناد آستانقدسرضوی وجود دارد؛ یکی متعلق به سال۱۳۳۱قمری (۱۲۹۲ خورشیدی) و دیگری مربوط به سال۱۳۱۲ خورشیدی. سند نخست مجموعه نامههایی درباره درگیری اهالی کلاتهبوغا و مالآباد بر سر آب قنات و محدوده اراضی است.
در تابستان سال۱۲۹۲ خورشیدی، زارعان کلاتهبوغا به «جعفرخان»، مباشر آستانقدس، در این مزرعه شکایت کردند که کشاورزان مالآباد، مسیر قنات خودشان را بستهاند و آبی را که باید به زمینهای کلاتهبوغا برسد، بند آوردهاند و در ضمن قصد زراعت بر روی بخشی از زمینهای این مزرعه دارند. جعفرخان طی نامهای بلندبالا به مرتضیقلیخانطباطبایینائینی شرح مطلب کرد و خواستار رسیدگی شد.
مرتضیقلیخان فرزند میرزاسیدمحمدخانمستوفی بود و چنانکه احتشام کاویانیان در «شمسالشموس» آورده است، نوه دختری خانلرمیرزااحتشامالدوله، پسر عباسمیرزا نایبالسلطنه بود و از این طریق نسبش به دودمان قاجار میرسید.
مرتضیقلیخان در دوره دوم مجلسشورایملی، لیدر حزب اعتدالیون و نایبرئیس اول مجلس بود و پس از آن در ۱۳۲۹قمری (۱۲۹۰ خورشیدی) نایبالتولیه آستانقدسرضوی شد و در زمان واقعه به توپ بستن حرمرضوی، این سمت را داشت.
او در سال ۱۲۹۷ خورشیدی هم دوباره این مسئولیت را به دست آورد و مقبرهای در صحن نو برای خود بنا کرد که همچنان باقی است و نامش را میتوان بر کاشیهای سر در ورودی حجره دید.
بگذریم؛ وقتی شکایت زارعان کلاتهبوغا به گوش مرتضیقلیخان رسید، وی نامهای به این شرح خطاب به جعفرخان نوشت: «مقربالحضره جعفرخان مباشر کلاتچه بوغا از قراری که اظهار شده است زارعین مزرعه مالآباد جلوی آب قنات خود را بسته و خواستهاند [در بخشی از]اراضی کلاتچه بوغا کشت و زرع نمایند.
البته از مداخله آنها جلوگیری کرده اگر حرف حسابی داشته باشند، یک نفر بیاید اینجا و مصدّق معیّن نماید و از طرف آستانقدس هم مصدّق معیّن شده بروند بازدید نمایند و هر قسم تصدیق شد، رفتار نمایند؛ البته بدون این ترتیب حق مداخله در املاک متعلقه به کلاتچهبوغا را ندارند و اگر اقدامی کردند، شما مسئول خواهید بود» (سند شماره۶۶۲۷۳ مرکز اسناد آستانقدسرضوی).
ظاهرا این نامه مؤثر بود و توانست به نزاع خاتمه دهد و البته شیوه متعادل مرتضیقلیخان در حل این نزاع نقش مهمی در پایان دادن به درگیری داشت. این رویکرد در تعدیل اوضاع، البته در سال۱۳۱۲ خورشیدی اتفاق نیفتاد.
در آن سال و در ایام نیابتتولیت محمدولیاسدی، اقدام مأموران تحدید اراضی در تعیین مرز میان مزرعه خینعرب با مالآباد و ابراهیمآباد، باعث اعتراض گسترده اهالی شد. این اعتراض البته موردتوجه اداره ثبت املاک قرار نگرفت و آنها در نامهای به «مقام محترم کفالت نیابت تولیت آستانقدسرضوی» آن را وارد ندانستند (سند شماره۱۰۱۳۳۳ مرکز اسناد آستانقدسرضوی). از فرجام دادخواهی سال۱۳۱۲ خورشیدی اطلاعی نداریم، اما باتوجهبه محتوای اسناد، ظاهرا صدای اهالی مالآباد به جایی نرسیده است.
* این گزارش سهشنبه ۳ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۱۶ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.