نعمتالله رشیدی متولد ۱۳۲۳ در مشهد است. او رشته بانشاط دوچرخهسواری را دوسه سال قبل از اعزامش به خدمت سربازی شروع کرده و در طول پنج دهه ورزش، در مسابقههای مختلف، به رتبههای مهم دست یافته است.
این روزها، دوره بازنشستگی این ورزشکار است، اما پیش از آن و روزهایی که شاغل بوده، در ابتدای چهارراه مقدم (پرویناعتصامی فعلی) مغازه مهندسی رادیو و تلویزیون داشته است؛ طوریکه بهگفته خودش، از چهارراه گاراژدارها (کوشش فعلی) تا بولوار فرودگاه و چهارراه مقدم، بیشتر قدیمیها او را میشناسند.
سالهای زیادی است که رشیدی در محله عنصری زندگی میکند و از کوچه فدائیان اسلام ۸ تا طرقبه یا وکیلآباد رکاب میزند.
تعریف میکند: در هجدهسالگی که سوار دوچرخه میشدم و رکاب میزدم، جزو مبتدیهای این رشته ورزشی بودم و دوچرخهسوارانی که چندسال جلوتر از من بودند، با تمسخر میگفتند: «نمیشود روروئک بگیری و دوچرخه، سوار نشوی»، اما من، چون به این رشته ورزشی علاقه داشتم، هیچ صحبت ناراحتکنندهای را جدی نمیگرفتم و با پشتکار برای دستیابی به خواستهام تلاش میکردم.
رشیدی، خاطرهای از نخستین مسابقهای که در آن اول شد، برایمان تعریف میکند؛ «قرار بود مسابقهای در مسیر سهراهی فردوسی تا آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی برگزار شود که من هم برای شرکت در آن ثبتنام کردم.
خیلیها ازجمله سنوسالدارها برای منصرف کردن من، میگفتند این راه، سگ دارد و با توجه به رفتوآمد حیوان، کار دشوار است، اما من بدون توجه به این حرفها، در مسابقه شرکت کردم و اتفاقا با همان سختیهایی روبهرو شدم که شنیده بودم.
در یک کیلومتر بالاتر از هارونیه که راه باریکی داشت، چند سگ دنبالم کردند. فاصلهشان با من طوری بود که دهانشان تا پشت پای من میرسید. حملهور شدن سگها هم کار رقبایی بود که دوست نداشتند من در این مسابقه شرکت کنم. آنها را میفرستادند سمت دوچرخهسوارانی که لباس قرمز داشتند تا اذیتشان کنند.
در این مسابقه باید دوبار مسیر را طی میکردیم. من اضطراب و ترس زیادی داشتم ولی باید خودم را آنقدر آماده نشان میدادم که شکست نخورم. خوشبختانه آن سال، نخستین مقام اولی را کسب کردم و سال بعد هم در آن مسابقه اول شدم. وقتی همه علت موفقیتم را پرسیدند، گفتم من فقط پا زدم.
او خاطرنشان میکند: این ماجرا مربوط به قبل از کسب مقام قهرمانی کشور است. آن موقع، تازه یک سال میشد که عضو هیئت دوچرخهسواری مشهد شده بودم و یک پیراهن به من داده بودند که؛ «تو برای دوچرخهسواری خوبی.»
او میافزاید: سال ۴۵ ردهبندی جوانان، امید و پیشکسوتان نبود و من در اوایل جوانی ازطرف هیئت دوچرخهسواری مشهد در مسابقه قهرمان کشوری شرکت کرده بودم.
شیوه مسابقه به این صورت بود که شرکتکنندگان از شهرهای مختلف کشور به تهران میآمدند و مسابقه در دو سه روز در امجدیه برگزار میشد، حتی انتخاب ماده ورزشی هم در کار نبود و در روز مسابقه، سرپرست و مربی تیم که همراهمان بودند، با توجه به شناختی که از ورزشکار داشتند، تعیین میکردند که او در چه مادهای مسابقه بدهد.
سال ۴۵ از مشهد پنج ورزشکار بودیم که من در تکروی، مسابقه دادم و به مقام قهرمانی کشوری رسیدم
بهعنوان صحبت پایانی، از انتظاراتی که رشیدی در جایگاه یک ورزشکار پیشکسوت دارد، میپرسیم که اینطور میشنویم: «من با علاقه و پشتکار به ورزش دوچرخهسواری روی آوردم و در همه این سالها از کمبودها و تهدیدها نترسیدم. توصیهام به جوانها این است که دنبال کار یا ورزشی را که دوست دارند، بگیرند و در آن مصمم باشند.
نباید از هیئت دوچرخهسواری، خیلی انتظار داشت. برای ترویج استفاده از دوچرخه باید همه نهادها تلاش کنند و مردم هم باید از خودشان علاقه نشان دهند.»
* این گزارش سه شنبه، ۳۰ آذر ۹۵ در شماره ۲۲۱ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.