بازارچه مسجد در محله فاطمیه بعد از گذشت ۴ سال، جای خود را بین مردم باز کرده است. این بازارچه فقط محلی برای دادوستد نیست؛ جایی است که زنان محله، توانمندیهای خود را به نمایش میگذارند.
حسن کیخا که از همان کودکی در زمینهای کشاورزی بزرگ شده است به جای هر شغلی و به جای هر خدمتی کار و تلاش در زمینهای پدری را برگزیده و بیل به دست گرفتن و همنشینی با خاک و آب و آفتاب را به هر چیزی در دنیا ترجیح میدهد.
مسجد امیرالمؤمنین (ع) در خیابان مسلم شمالی، مسجدی ساده، اما زنده است که این روزها با حضور پرشور و نشاط نونهالان، نوجوانان و جوانان به مسجد حال و هوای متفاوتی به خود گرفته است.
محمدرضا گرمابی سالها بهعنوان مداح اهلبیت مشغول خادمی در مساجد، حسینیهها، تکایا و هیئتهاست. پدر و پدربزرگش هم مداح بودهاند. او برای اینکه در کارش بهتر باشد کتاب های مذهبی مطالعه میکند.
خیابان هفتصدمتری شهیدمفتح۳۴، یکی از خیابانهای پرتردد محله گلشور است. خیابانی که شهدای بسیاری را در تاریخ خود ثبت کرده است و اکنون پلاکهایی از جنس افتخار بر سردر خانههای این کوچه نقش بسته است.
حاج عباس حاجیزاده، میگوید: میدانم بیشتر مشتریانم که کفشهایشان را برای تعمیر میآورند اوضاع مالیشان خوب نیست، اگر خوب میبود حتما کفش نو میخریدند. هر مشتری هر قدر دلش بخواهد میدهد.
در دل مجتمع محمدیه زنانی زندگی میکنند که با وجود دشواریهای زندگی، دست از مهربانی نکشیدهاند؛ همسایههایی که همدلاند، همراهاند و بیهیاهو و ستونهای محله خود شدهاند.
مسعود رسولی، نوجوانی است که با وجود سن کمش، کارنامهای پُر از مدال و افتخار در رشته کیکبوکسینگ دارد. میگوید: در سه سال گذشته، شش بار قهرمان استان شدم. یک بار هم در مسابقات کشوری دوم شدم. دوتا کمربند طلایی گرفتم.
دستمزد برای عباسعلی کاریزی اولویت ندارد؛ همین باعث شده که نیازمندان هم مشتری ثابت آرایشگاه او شوند. میگوید: مشتریهایم هرچه بدهند میگیرم. همین پول کم هم برکت دارد. دهپانزدهنفر هستند که ماهیانه میآیند و رایگان اصلاحشان میکنم.