علینجات عباسی که یک خمپاره، چهره و بدنش را دگرگون کرد، میگوید: آقای دهکردی زندگی ما را بازی میکرد. هفتاد نفر بودیم و در همان جایی که به آن خانه ایرانیان میگفتند، زندگی میکردیم.
جشنوارهها به خودیِ خود، ملاک و معیار نیستند، اما باعث میشوند فیلمهای خوب دور هم جمع و دیده شوند؛ به همین دلیل به سینمای کوتاه، سینمای دلی میگویند.
بهزاد وزیرینسب، فیلمساز جوان حدود سه ماهی است که به منطقه ۵ آمده و میخواهد سوژههایش را با نگاهکردن و نشست و برخاست با همین مردم بیرون بکشد.
حسین اکبری از خاطره دیدارش با شهید آوینی میگوید: پشت دستگاه مویلای فیلم شانزدهاش بود و کار مونتاژ میکرد. توصیه میکرد تصاویری که میگیرید واقعی باشد و حسوحال را منتقل کند.
امیر اطهر سهیلی میگوید: با دیدن دغدغههای پدر و عموهایم در رفتن سر لوکیشن، فیلمنامهنویسی و کتابخانههای پروپیمانی که داشتند، ابتدا به پردۀ جادو و بعد هم به نویسندگی علاقهمند شدم.
بخشی از آنچه امروز ما از دفاع مقدس میدانیم، نتیجه زحمات خبرنگاران و عکاسانی است که چشم بیدار مردم در مناطق جنگی بودهاند؛ آنهایی که دوربین و قلم، سلاحشان بود. به خط مقدم میرفتند، دوربین را مقابل تانکهای دشمن علم میکردند و با هر شات و یادداشتی، گزارشگر یک جنگ نابرابر میشدند.
سید اسعد فیض ساکن محله شریف و متولد سال ۱۳۴۴ در مشهد است. او ۳۲ سال از عمر خود را در آموزش و پرورش به خدمت معلمی پرداخته است و تمام این ۳۲ سال را به تمایل خود در مناطق محروم بهویژه منطقه آموزش و پرورش تبادکان و مناطق حاشیهای شهر سپری کرده است. رابطه عمیق دوستی و همکاری بین او و شاگردانش زبانزد همگان است. او در ساخت کتابخانههای مدارس روستا ید طولایی دارد و کتابخانه روستاهای «مارشک»، «جنگ» و «بلغور» حاصل تلاش و ابتکار این معلم بازنشسته تبادکانی است. راه اندازی ایستگاه مطالعه در روستاها از دیگر اقدامات او است که در قالب یک فیلم مستند به نام «رد پای او» از شبکه های 1، 2، مستند و استانی خراسان پخش شد.