دوچرخه غلامرضا مرادی از جوانی همدم و همراه همیشگی او بوده و حتی گواهینامه دوچرخه میگیرد. او میگوید: «آن زمان همه دوچرخه ۲۸ سوار میشدند و چیز دیگری جز آن وجود نداشت.»
مبینا خزاعیمقدم میگوید: پدرم فکر میکرد آدم باید خودش تنها به موفقیت برسد، نه با کمک تیم. وقتی کمی در کاراته پیشرفت کردم و در مسابقات طلا گرفتم، پدرم دید میتوانم مدال بیاورم. حالا عضو تیم اوژن هستم.
«مرتضی عبدی» از یکسالگی به دلیل تب و تشنج، دچار معلولیت جسمی میشود. بعدها و پس از آشنایی با مرکز فیاضبخش، به ورزش رومیآورد و در لباس یک کوهنورد میشود فاتح قله دماوند و شیرکوه.
مهدی میگوید: با ورود به این ورزش بعد از گذشت چند هفته توانستم در اولین مسابقات استانی با کمربند سفید رتبه سوم مسابقات را به دست آوردم. امروز بعد از سه سال ورزش حرفهای ۱۴مقام استانی و کشوری را در کارنامه ورزش یام دارم.
زهرا رضوی با وجود موفقیتهای استانی و کشوری، این روزها در باشگاه مشغول تمرین است تا مدال روی مدال بگذارد و برای محله چهاربرج افتخارآفرینی کند.
حمیدرضا شمس هنوز دوازدهسالگی را پرنکرده، کلی مدال رنگارنگ از مسابقات استانی و ملی دارد. جملات معروف پدرش در همه مسابقات به او انرژی میدهد. «تو متفاوت هستی»، «اینها حریف تو نمیشوند»
امیرمحمد نجاتی از ششسالگی، ورزش را با ژیمناستیک شروع کرده، اما در ادامه کیکبوکسینگ را انتخاب کرده است. این پسر ورزش کار، اکنون کمربند مشکی دفاع شخصی دارد و توانسته سه دوره قهرمان کشوری در رشته دفاع شخصی شود.