یک صافکارخوب با توجه به این فاکتورها باید نحوه چکشزدنش را طوری تنظیم کند که باعث خردهشدن و فرسایش فلز آسیبدیده نشود. اگر ضربات محکمتر از حد معمول باشد فلز بریده میشود. اگر میزان ضربات ضعیفتر باشد، پستی و بلندیهای روی فلز بهخوبی صاف نشده و کج و معوجیهای آن دیده میشود. این را روحالله صباغ میگوید.
کویزرگران و کویامیر در کنار هم، محله کوی امیرالمومنین را تشکیل میدهند. کویزرگران در ابتدای بولوار توس، مجاور پل روسها قرار دارد.داستان ساخت این پل به شهریور۱۳۲۰و ورود روسها به مشهد و فرار فرماندهان نظامی از مشهد برمیگردد. وقتی روسها شهر را دردست گرفتند، پاسگاههایی تأسیس کردند که یکی از این پاسگاهها به پل روسها معروف شد.بازار گل فتحآباد در این محله یکی ازمراکز خرید گل است.
پدرم با تحصیلات امروزی خیلی موافق نبود، اما من خاطرات شیرینی از تحصیل کنار پدرم به یاد دارم، زیرا نزد او به شیوه مکتبخانهای درس خواندم و نوشتن را هم از پدرم یاد گرفتم. شیوه مکتبخانه به این شکل نیست که از همان نخست حروف الفبا را آموزش دهند. ابتدا قرآن را فرا میگرفتیم و سپس هجی، روانخوانی و تجوید آموزش داده میشد و در نهایت فارسیخوانی شروع میشد. من کتابهای زیادی از جمله عاق والدین، شاهنامه، هفت پیکر نظامیگنجوی و ... را با پدرم خواندم، یعنی او این کتابها را درس میداد. او میخواند و ما تکرار میکردیم. آنقدر میخواند که ما در خواندن آنها روان میشدیم. بعد از خواندن، نوشتن را به من یاد داد که آن هم به شیوه سرمشق بود.
خیابان ولیعصر(عج)25به دلیل قرارگرفتن 3مدرسه، تنها مجموعه سوادآموزی ویژه بزرگسالان و تنها مرکز آزمایشگاهی در بولوار توس، خیابانی منحصر به فرد است. پیش از کرونا رفت و آمد دانشآموزان در این خیابان به آن رونق داده بود اما اکنون با وجودی که فصل بازگشایی مدارس است سوت و کور به نظر میرسد.
مصطفی محمدنژاد دومین کسی است که در محله کوی امیرالمؤمنین(ع) مغازه قهوهفروشی راه انداخته است. او اطلاعات جامع و کاملی درباره انواع قهوه دارد. میگوید: درخت قهوه در مناطق گرمسیری و مرطوب زمین میروید. با توجه به میزان ارتفاع و رطوبت فضا و دوری و نزدیکی به دریا 2نوع دانه قهوه به نامهای روبوستا وعربیکا به دست میآید. دانههای روبوستا تلخ و کافئین بیشتری دارند و دانههای عربیکا معمولا به ترشی میزند و کافئین کمتری دارند.
5 یا 6ساله بودم که به همراه چند نفر از دخترهای همسن وسالم در کوچه مشغول بازی بودیم. خطی کشیده بودیم و با سنگ بازی میکردیم. زمانی که نوبت من رسید لیلی کنان از داخل صفحه شطرنجی خطکشی شده عبور کردم. حالا باید سنگی را برمیداشتم و از پشت سر به داخل این خطوط شطرنجی میانداختم. اما زمانی که خم شدم تا سنگ را بردارم، دیدم دستی ندارم، هرکاری که کردم نتوانستم سنگ صاف سفید را با تنها انگشت دستم بردارم. احساسی از شرم و ناتوانی تمام وجودم را فراگرفت. با حالت گریه داخل خانه رفتم و در گوشهای از اتاق خانه کز کرده و گریه میکردم.
۷۰ سال است که درد سنگینی را در صندوقچه قلب خود نهان کردهام. دردهایی که سختیهای زیادی در زندگی به من وارد آوردند، اما نه تنها مرا ضعیف نکردند بلکه قدرت و اراده ام برای ادامه زندگی بیشتر شد.وقتی 9 ساله بودم، مادرم برای جمع کردن برگ درختان اقاقیا به دشت رفت تا بتواند علوفه و غذای گوسفندان را تهیه کند. مالک دشت که از اربابان آن زمان بود، او را دید و به سمت مادرم حملهور شد و با وارد کردن ضرباتی، او را روی زمین کشاند. من برای دفاع از مادرم با تکه سنگی سعی کردم آن مالک بدسرشت را دور کنم و به این ترتیب مادرم از دست او فرار کرد اما بعد از ۳ ماه در ۲۶ سالگی از دنیا رفت.
سروش عظیمی رئیس هیئت مدیره جوان مؤسسه قرآنی اظهرالجمیل الاعلی میگوید: بیش از ۳۰ قاری و حافظ ممتاز تربیت کردهایم. هم اکنون تعداد قرآن آموزان حاضر و مشغول در مؤسسه در بخش برادران و خواهران، در بخش مجازی و حضوری، بیش از ۲۰۰۰ نفر است که با توجه به شناخته شدن فعالیتهای مؤسسه در شهر و رغبت خانوادهها به تربیت قرآنی و پرورش استعدادهای فرزندانشان، تعداد علاقهمندان روز به روز در حال افزایش است.