بسیج

«حسین فولکسی» از کما تا شهادت
روایت مردان جنگ همیشه شنیدنی است، اما گاهی این قصه آن قدر پر غمزه و کرشمه است که چاره ای جز مات شدن در مقابلش نداری؛ گاه فقط رشک و حسرت برایت می ماند؛ گاه فکر می کنی صفحات افسانه ای دور را تورق می کنی و گاه می مانی چرا آن روزگار آن ها بودند و این روزگار تا این حد غریب اند و تنها. روایت سردار شهید محمدحسین بصیر، فرمانده شجاع گردان کوثر لشکر ٢١ امام رضا(ع) از همان روایت هاست.
حلقه‌های عرفان انحرافی بر پای جوانان امروزی
کار با دختران نوجوان و جوان بسیار سخت، اما لذت‌بخش است. آن‌ها با چالش‌های هویتی و دینی روبه‌رو هستند که اگر به‌درستی راهنمایی نشوند دچار مشکلات جبران‌ناپذیری می‌شوند. ما در این گروه دخترانی داریم که راه زندگی را گم کرده بودند و در مرحله‌ خطرناکی قرار داشتند. شکرخدا با حضور در این جمع و گرفتن مشاوره به زندگی عادی برگشتند.
خادم افتخاری مبارزه با کرونا
سیدمحمد محمدی متولد1378 و دانشجوی ترم آخر کارشناسی عمران دانشگاه تربت‌حیدریه است. او از نه‌سالگی تاکنون بسیج ی فعال پایگاه «یادگار امام(ره)» حوزه2 مسلم در مسجد صاحب‌الزمان(عج) محله مهدی‌آباد است و با شیوع بیماری کرونا در چند طرح افتخاری شرکت کرده و به‌عنوان نیروی داوطلب مرکز بهداشت از مردم آزمایش کرونا می‌گیرد.
«زرگران» به تنهایی یک لشکر خیر است
میز کوچکی داخل مسجد هنرمند است و دور تا دور آن شماره محمد زرگران نوشته شده که افراد برای کمک در هر زمان از شبانه‌روز می‌توانند با او تماس بگیرند. او کارهای خیرش را از سال 85 با زیرپوشش گرفتن 20 خانوار آغاز کرد و اکنون نه تنها در محله خود که به حاشیه شهر و روستاهای اطراف هم خدمت‌رسانی می‌کند.
روایت شهادت پدر بعد از پسر
بعد‌از شهادت ناصر در سال١٣۶۴ هنوز دو مرد دیگر در خانواده رجبیان باقی مانده بود. هم من و هم پدر این حس را داشتیم که باید بعد‌از ناصر به جبهه برویم. هر دو هم بسیار دوست داشتیم برویم. نگاه‌هایمان هم تا مدت‌ها همین حرف‌ها را به دیگری می‌گفت، تا اینکه یک روز بالاخره از عزم دل برای رفتن به جبهه، به دیگری گفتیم. ازطرفی هم رفتن هر دو نفر ما به جبهه، شدنی نبود. خانه خالی از مرد می‌شد و این یعنی تنها‌ماندن مادر.
شهید محمد عطار خراسانی شب تاسوعا به دنیا آمد و در عملیات عاشورا به شهادت رسید
محمد نگاهی به مهدی انداخت. دل مهدی ناگهان لرزید. نمی‌دانست چرا، اما انگار تمامی این ارتفاعات بر سرش آوار شدند، چقدر چهره محمد آرام بود، محمد لبخندی زد، مهدی را در آغوش کشید و با او وداع کرد. مهدی نگران بود اما دلیلش را نمی‌دانست. محمد لبخندی زد و همراه با مهدی منتظری به سمت شیار حرکت کردند. چند دقیقه‌ای نگذشت که صدای گلوله توپ 120ارتفاعات گرگنی را لرزاند. نیروهای گردان با استرس و نگرانی نگاهشان به سمت شیار رفت. صحنه بسیار عجیبی بود بچه‌ها با هر شرایطی در بین آماج توپ و گلوله خود را به شیار رسانده بودند، گلوله توپ بین پیکر محمد و منتظری برخورد کرده بود و این دو پیکر مثله شده بودند.
هنوز صدای سوزناک محمد آژند، شهید «خان‌طومان»، در سر پدر می‌پیچد
محمد آژند، شهید مدافع حرم است. شهیدی متولد سال١٣٥٩ که ٢١دی ماه سال ٩٤ در منطقه خان طومان حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نایل و ٥ماه بعد پیکر پاکش به خاک سپرده شد. «محمد آژند» حالا نام یکی از کوچه‌های محله محمدآباد است. اما فقط یک اسم نیست! این نام حالا یادآور شهیدی است که یک روز سبک‌بال و رها پر کشید. این زندگی و متعلقاتش را گذاشت و رفت.