انقلاب

مزدای قرمز مرتضی شبانی در رکاب انقلابیون چهاربرج بود
آن روز‌ها حاج‌مرتضی از معدودماشین‌دار‌های توس بود و می‌دید در خیابان‌های مشهد چه خبر است، او مزدایش را در جاده می‌انداخت تا مردم را از روستا برای شرکت در راهپیمایی به قلب مشهد برساند.
روایت‌هایی از شعارنویسی در زمان انقلاب
محمدصادق علیزاده می‌گوید: بعد از پیروزی انقلاب ، نوشتن شعار‌های تبریک، لذت عجیبی داشت. وقتی می‌دیدیم مبارزاتمان به ثمر نشسته، برای نوشتن شعار‌های انقلاب انرژی مضاعفی داشتیم. مدام روی پارچه عکس امام‌خمینی (ره) را چاپ می‌کردیم!
خاطره غلامرضا بلالی از بستن راه تانک با لوله‌های آب!
غلامرضا بلالی تعریف می‌کند: مردم لوله‌های آب را آوردند وسط خیابان و به عرض چیدند تا جلو حرکت تانک‌ها را بگیرند. طلبه‌ای رفت روی لوله تانک و رو به جمعیت انقلاب ی‌ها گفت بروید که الان همه ما را همین‌جا می‌کشند.
محمدرضا سهیلی نگذاشت خون مردم کف خیابان ریخته شود
آقای سهیلی از شلوغی خیابان ارگ در بحبوحه انقلاب تعریف می‌کند: باید جمعیت را کنترل می‌کردم؛ فریاد زدم «من به دستور آیت‌الله شیرازی این افراد را باید تحویل دهم و اجازه نمی‌دهم مویی از سرشان کم شود.
روایت سه نوجوان دوران انقلاب از بهمن ۵۷
غلام‌یحیی ثابتی، علی‌اصغر تیموری و ابوالفضل ناجی، سه تن از ساکنان محله انصار هستند که در روز‌های پرالتهاب انقلاب ، نه در حاشیه که در قلب رویداد‌ها ایستادند و در ساختن آینده‌ای جدید سهم داشتند.
مجازات اعدام برای توزیع‌کنندگان عکس امام(ره)
سیدکاظم وارسته تعریف می‌کند: آن روزها، عکاسی و تکثیر اعلامیه‌های امام‌خمینی (ره) از حساس‌ترین کار‌ها بود. فتوکپی کم بود و هر برگه‌ای که تکثیر می‌شد، خطر بزرگی داشت.
مشهد در روز‌های منتهی به ۱۲ بهمن ۱۳۵۷
تک‌گزارش‌های باقی‌مانده ساواک از هفته ابتدایی بهمن‌۱۳۵۷ به «درگیری بین عده‌ای از مخالفین و موافقین در نزدیکی مسجد قوچان»، «اخلالگران تربت‌حیدریه» و «وضعیت مشهد» در ۷‌بهمن‌۱۳۵۷ پرداخته است.