انقلاب

خاطرات انقلابی‌ سیدحمیدرضا ضیاءقوچانی
این جانباز محله سرافرازان تعریف می‌کند آنهایی که ماشین داشتند، کیسه‌های بیست‌کیلویی برنج و پیت‌های هفده‌کیلویی روغن را داخل خودروشان گذاشتند تا به انبار ببرند. 
نقش مطبوعات مشهدی در وقایع‌نگاری انقلاب اسلامی
تشییع مرحوم کافی درواقع به نخستین راهپیمایی عمومی مردم مشهد علیه رژیم تبدیل شد و مأموران برای متفرق‌کردن مردم از گاز اشک‌آور و تیراندازی استفاده کردند که روزنامه خراسان پس از سه روز سکوت در این باره گزارشی منتشر کرد!
امنیت محله حسین‌آباد به عهده پدر و پسر «درخشی» بود
نیاز درخشی، اسم شناسنامه‌ای حسن درخشی است و حالا می‌گوید ۷۴ سال شده و زیروبَم محله حسین‌آباد را می‌داند. بعد از انقلاب ، پدر و شهید علی‌اکبر درخشی برای تامین امنیت محله شروع به فعالیت کردند.
شهید موسوی‌قوچانی، همسر چریک می‌خواست!
تمام زندگی‌ حجت‌الاسلام‌والمسلمین موسوی‌قوچانی به مبارزه گذشت، او همسری می‌خواست شبیه خودش، شجاع و مبارز. معصومه خانم هم که پس‌از ازدواج همراه همیشگی او شد، سختی‌هایی را تجربه کرد که پیش از آن، فکرش را هم نمی‌کرد!
مزدای قرمز مرتضی شبانی در رکاب انقلابیون چهاربرج بود
آن روز‌ها حاج‌مرتضی از معدودماشین‌دار‌های توس بود و می‌دید در خیابان‌های مشهد چه خبر است، او مزدایش را در جاده می‌انداخت تا مردم را از روستا برای شرکت در راهپیمایی به قلب مشهد برساند.
روایت‌هایی از شعارنویسی در زمان انقلاب
محمدصادق علیزاده می‌گوید: بعد از پیروزی انقلاب ، نوشتن شعار‌های تبریک، لذت عجیبی داشت. وقتی می‌دیدیم مبارزاتمان به ثمر نشسته، برای نوشتن شعار‌های انقلاب انرژی مضاعفی داشتیم. مدام روی پارچه عکس امام‌خمینی (ره) را چاپ می‌کردیم!
خاطره غلامرضا بلالی از بستن راه تانک با لوله‌های آب!
غلامرضا بلالی تعریف می‌کند: مردم لوله‌های آب را آوردند وسط خیابان و به عرض چیدند تا جلو حرکت تانک‌ها را بگیرند. طلبه‌ای رفت روی لوله تانک و رو به جمعیت انقلاب ی‌ها گفت بروید که الان همه ما را همین‌جا می‌کشند.