مربی

آرزوهای نه‌چندان دور «سحر»
سحر دانشور مبارز ده‌ساله محله پورسیناست که در رشته کیوکوشین کاراته فعالیت می‌کند. نوجوان بااستعداد و پرتلاشی که از هفت‌سالگی به‌واسطه خاله‌اش که مربی ووشو است، به این حوزه علاقه‌مند می‌شود. او در همین سن‌وسال کم توانسته است 4مدال مختلف کشوری و استانی کسب کند. آرزوهای زیادی هم برای آینده در سر دارد و دلش می‌خواهد روزی برسد که خودش هم مربی شود و کودکان بااستعداد این منطقه را به آرزوهایشان برساند.
راحله 12 ساله، 16 مدال طلا دارد
راحله رجبی هنوز‌ وارد چهارمین بهار عمرش نشده بود که ‌به‌دلیل فعالیت بیش از اندازه و شور و اشتیاقی که داشت، مادر بر آن شد تا دست دختربچه‌اش را بگیرد و به سالن ورزشی مسجد محله ببرد.‌ همان سال بود که موفق شد اولین مدال طلای استانی رشته ژیمناستیک ‌را از آن خود کند. بعد از آن وارد رشته کاراته شد و موفقیت‌های پیا‌پی‌اش در‌ این حوزه، نشان داد می‌تواند کاراته‌کار موفقی باشد.
3 دقیقه برای جبران شکست زمان زیادی است
سحر مرادی در خاطراتش به مسابقه‌ای اشاره می‌کند که در آن بازیکن و مربی بوده و با بدشانسی 3بازیکنش آسیب دیده بودند و او امکان تعویض نداشته است. مرادی می‌گوید: 3دقیقه مانده بود به پایان بازی و 30 امتیاز عقب بودیم. من آنجا با خودم گفتم 3دقیقه خیلی زیاد است و اگر بخواهیم، می‌توانیم نتیجه را به نفع خودمان تغییر دهیم.
دختر رزمی‌کار مهدی‌آبادی سه اتوبوس عوض می‌کند تا به باشگاه ورزشی برسد، اما دست از رویاهایش نمی‌کشد
کوثر سالاری، دختر جوان مهدی‌آبادی است که سختی‌های بسیاری را به جان خریده تا در رشته ورزشی مورد علاقه‌اش یعنی کیک بوکسیگ موفق شود. به قول خودش از بچگی شیفته هنرهای رزمی بوده است. او تابستان سال 1394 با شرکت در دوره آموزشی کیک بوکسیگ در مسجد با این ورزش آشنا می‌شود و با سختی بسیار موفق می‌شود تا باز هم در این رشته آموزش ببیند. حالا آرزو دارد تا هرچه زودتر مدرک مربی گری بگیرد و مسیر سختی را که پشت سرگذاشته است برای دیگر دختران هم‌محله‌ایش هموار کند.
نوجوان محله طلاب مدال طلای شمشیربازی کشور به گردن آویخت
هانیه رضایی دختر پرتلاشی است که زندگی‌اش در ورزش خلاصه می‌شود و می‌خواهد درس و شغل آینده‌اش هم در همین جهت باشد.سروکله اولین شمشیر در زندگی هانیه که به قول خودش حتی بلد نبود چاقو را به‌درستی دست‌بگیرد، از 2سال پیش پیداشد. دیر بود، اما آن‌قدر شیفته‌اش شد که توانست با 2سال تمرین نفر اول مسابقات شمشیر‌بازی کشور شود و زمستان سال1399 مدال طلا را به گردنش بیندازد.
با ورزش، به جسم شیمیایی‌شده‌ام جان بخشیدم
در علمیاتی پلاکم گم شد.به تعاون مراجعه کردم و دوباره پلاک گرفتم و مسئول تعاون روی اسمم خط کشید و در آخر دفتر یادداشت کرد که دوباره پلاک گرفته‌ام. هنگامی که پدرم شهید می‌شود، دفتر را نگاه می‌کنند و می‌گویند خبری از بهدگانی نداریم، روی اسمش خط قرمز کشیده شده. این خبر را به مادرم می‌دهند. آن‌ها هم تصور می‌کنند که شهید یا مفقودالأثر شده‌ام.
کودکی‌های معلم‌قرآن آینده
در یک خانواده کم‌جمعیت بزرگ شده و صدای قرآن همیشه در خانه‌شان بلند بوده است. پدرش شغل شریف پاکبانی دارد و مادرش از جان‌ودل برایش مایه می‌گذاشته است؛ مادری که در کنار صبوری، مشوق او در درس‌ها و برنامه‌های قرآنی‌اش نیز هست. همه این‌ها زمینه‌ای را فراهم کرده است تا فاطمه سجادی حالا در هفده‌سالگی حافظ 8جزء قرآن باشد.