کد خبر: ۵۱۴۰
۱۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰

کاراته آموزش دفاع کردن است نه حمله!

حامد ظفرانلو دارنده کمربندسیاه دان ۶ یوزنکای گوجوریو، چند دوره قهرمان فول‌کنتاکت کشور شده و کلی مقام در رشته بوکس دارد.

خیلی‌ها فکر می‌کنند که اخلاق و رفتار رزمی‌کار‌ها مثل ورزششان است؛ خشن هستند و بدخلق و اهل دعوا. برای همین وقتی می‌گویند که فلانی کاراته کار می‌کند و کمربند مشکی دارد، می‌ترسند که اصلا به او نزدیک شوند. اما راستش را بخواهید این‌طور نیست.

شاید اغراق نباشد بگوییم که آرام‌ترین آدم‌ها روی کره‌زمین همین رزمی‌کار‌ها هستند. نمونه حی‌وحاضرش حامد ظفرانلوست که در نگاه اول بعید است باور کنید که او کمربندسیاه دان ۶ یوزنکای گوجوریو دارد، قهرمان چند دوره فول‌کنتاکت کشور است و کلی مقام در رشته بوکس کسب کرده و از مربیان درجه‌یک کاراته استان است.

یک مدیر و معلم دوست‌داشتنی آرام و باقار و متین که چندسالی بچه‌های آموزش‌ و پرورش منطقه‌یک در محدوده منطقه ما با او زنگ ورزش‌های متفاوتی را تجربه کرده‌اند.


-آقای ظفرانلو! با توجه به نام خانوادگی‌تان احتمالا رگ‌وریشه‌تان برمی‌گردد به شمال خراسان. خودتان بزرگ‌شده همان دیار هستید یا در مشهد متولد شدید؟

اصالت خانوادگی ما متعلق به شمال خراسان است، ولی سال‌هاست که به مشهد کوچ کرده‌ایم و من در مشهد متولد و بزرگ شده‌ام. خانه پدری‌مان در همین خیابان سناباد بود و بعد‌ها به شهرک نوفل‌لوشاتو منتقل شدیم.


- اگر اشتباه نکنم، خانواده‌ای ورزشی هم داشتید. خانواده، همه بوکسور هستند و مقام‌آور؟

بله، دقیقا. رشته بوکس در خانواده ما ارثی است و همه بچه‌ها همین که دست راست‌وچپشان را می‌شناسند، می‌روند سراغ این ورزش. همه برادرها، عمو‌ها و حتی برادرزاده‌هایم بوکسور هستند و در استان و کشور مقام آورده‌اند.


-چه شد که حامد ظفرانلو رفت سروقت کاراته که زمین تا آسمان با بوکس متفاوت است؟

من خیلی از بوکس دور نبودم و تمرین می‌کردم، اما راستش را بخواهید خیلی به آن علاقه نداشتم و درواقع کاراته را بیشتر از بوکس دوست داشتم. برای همین رفتم سراغ این ورزش. آقای مجربی، اولین استاد من، پسرخاله‌ام بود. هر وقت که قرار بود تمرین برویم، می‌آمد دنبالم و کلاس که تمام می‌شد، دوباره من را می‌رساند خانه.

-آن‌موقع فکر می‌کنم چیزی به نام استعدادیابی هم خیلی محلی از اعراب نداشت که مثلا بگویند فلان‌بچه فیزیک بدنی‌اش به بوکس و کاراته نمی‌خورد و بهتر است برود سراغ فوتبال. هرکسی علاقه‌اش را دنبال می‌کرد و حالا یا پیشرفت می‌کرد یا نه.

همین‌طور است که می‌گویید. من به‌دلیل فیزیک بدنی‌ام، چه در بوکس و چه در کاراته، همیشه در سنگین‌وزن مبارزه می‌کردم؛ اما اگر با این علمی‌که الان دارم برگردم به آن سال‌ها و بخواهم خودم را استعدادیابی کنم، قطعا می‌رفتم سروقت جودو. چون اصلا انگار بدن من برای آن ورزش ساخته شده است.


- شرایط خانوادگی و آدم‌هایی که دوروبر شما بودند، باعث شد که شما به‌سمت بوکس و کاراته سوق داده شوید؟

بله. البته من این اتفاق را در زندگی‌ام یک شانس بزرگ می‌دانم.


- چرا شانس بزرگ؟

آن‌زمان باشگاه‌ها در مشهد که شهر بزرگی بود و امکانات در آن مهیا، کم بودند و هرکسی نمی‌توانست که در نزدیک‌ترین باشگاه ثبت‌نام و ورزش کند. من یادم هست که در دهه ۶۰ و ۷۰، بوکس غدغن بود و استاد ویژه، در طبرسی یک باشگاه راه انداخته بودند و من و برادرم این‌همه راه می‌رفتیم آنجا تا تمرین کنیم.

باشگاه‌های رزمی هم همین‌طور بود. زیرزمین خانه‌ها را اجاره و به باشگاه تبدیل می‌کردند. خبری هم از تشک‌های ابری و تاتامی نبود. بچه‌ها با چه سختی و مرارتی روی موزائیک کاراته کار می‌کردند و با این شرایط مقام هم می‌آوردند.

برای همین است که می‌گویم به‌دنیا‌آمدن در یک خانواده ورزشی شانس بزرگی برای من بود؛ آن هم خانواده‌ای که خودشان من را ببرند و بیاورند و حمایتم کنند.


- شما هم ۲۰-۱۵ سال قبل را دیده‌اید و می‌دانید که بچه‌های علاقه‌مند به ورزش در آن زمان با چه مشقتی تمرین می‌کردند و هم الان را که همه امکانات فراهم است. کدامتان بیشتر انگیزه و شوق داشتید؟ نسل شما یا بچه‌های امروزی؟

این خیلی برای من جالب است که نسل امروز باوجود اینکه همه امکانات برایشان فراهم است و می‌توانند خیلی راحت‌تر از من و هم‌نسلانم ورزش کنند و دغدغه‌ای نداشته باشند، انگیزه و تلاششان به‌مراتب از ما کمتر است.

بچه‌های قدیم خیلی پرتلاش‌تر تمرین می‌کردند. ورزشکاران آن‌موقع دائم از مربی‌ها می‌پرسیدند که چه تمرینی بکنیم تا بدنمان همیشه روی فرم و بورس باشد، اما بچه‌های امروزی مدام دنبال این مکمل و آن مکمل می‌گردند که قهرمان شوند.


- برگردیم به زندگی شخصی‌تان! آن زمانی که شما تصمیم گرفتید بوکسور نشوید و کاراته‌کار شوید، خانواده‌تان واکنش منفی نشان ندادند که حق نداری این کار را بکنی و باید به سنت خانوادگی ما پایبند باشی؟

نه. از این اتفاق‌ها نیفتاد؛ ولی حسش وجود داشت که چرا من رشته ورزشی خانوادگی‌مان را ادامه ندادم. البته بوکس را هم تقریبا حرفه‌ای انجام می‌دادم و چند مقام استانی هم آوردم، ولی به قول معروف من را نگرفت.

جالب اینجا بود که برادرها، عمو‌ها و برادرزاده‌ها باهم و به قول معروف اکیپی می‌رفتند ورزش. بعد من تک‌وتن‌ها ساکم را برمی‌داشتم و می‌رفتم باشگاه کاراته.


-نگاهتان به ورزش این بود که حتما تا قهرمانی ادامه بدهید یا اینکه مثل خیلی‌ها نیتتان این بود که برای سلامتی بدن ورزش کنید؟

من اگر هم نمی‌خواستم قهرمان بشوم، باز شرایط خانوادگی‌ام طوری بود که من را به‌سمت این ماجرا هدایت می‌کرد. بالاخره از پدر و برادر و عمو گرفته تا برادرزاده، همه یک قهرمانی در کارنامه‌شان داشتند که این هم دلیل خودش را دارد.

ببینید بوکس ورزشی است که انتهایش باید به مسابقه و قهرمانی ختم شود، اما کاراته این‌طور نیست و از یک جایی به بعد آن داستان سلامتی و این‌ها مهم می‌شود. یادم هست در مسابقات جهانی ترکیه من دوم شدم.

نرمالش این است که خانواده‌ها بیایند به استقبال فرزندشان و برایش پارچه بزنند سردر خانه و...؛ اما این موضوع برای خانواده من کاملا طبیعی بود، برای همین وقتی از مسابقات ترکیه آمدم، برایم پرچم نزده بودند. وقتی رسیدم مشهد، یک‌راست آمدم خانه، زنگ در را زدم و رفتم داخل. انگار که مثل هرشب از باشگاه برگشته‌ام.

 

حمله نه، دفاع


- چه شد که حامد ظفرانلو وارد آموزش‌وپرورش شد؟

من دیپلم داشتم که رفتم سربازی و خداراشکر آنجا هم باشگاه مرتب و خوبی داشت و هیچ اخلالی در ورزش من پیش نیامد. بعد از سربازی چند مسابقه شرکت کردم و باز مقام آوردم تا اینکه دانشگاه آزاد اعلام کرد کسانی که در رتبه‌های کشوری و استانی مقام دارند، بدون کنکور می‌توانند وارد دانشگاه شوند و رشته تربیت‌بدنی بخوانند.

بعد از فارغ‌التحصیلی هم یک فراخوان از طرف آموزش‌وپرورش برای جذب معلم ورزش صادر شد. من هم از خداخواسته وارد جرگه معلمان شدم.


- شما یک ورزشکار حرفه‌ای بودید با کلی مقام و رتبه که حالا باید برای بچه‌ها هم معلم ورزش می‌شدید. تلاش کردید که معلم ورزش متفاوتی باشید یا همان رویه همیشگی را ادامه دادید؟ منظورم همان مدلی است که برخی معلمان آن را اجرا می‌کنند. حضور و غیاب می‌کنند، بعد یک توپ می‌دهند به بچه‌ها که بروند تا آخر زنگ فوتبال بازی کنند.

یادم هست شروع معلمی من در دبستان شهید اصغری طلاب بود. پسربچه‌ها در زنگ ورزش ذاتا دوست دارند که فوتبال بازی کنند تا هیجانشان تخلیه شود. تعداد بچه‌ها زیاد بود و برای همین ۳ گروهشان می‌کردم که ۲ تا در زمین فوتبال بازی کنند و آن یک گروه دیگر هم که مجبور بود بیرون بنشیند تا این وسط یکی ببازد و آن‌ها بروند داخل.

بچه‌ها می‌دانستند که من کاراته‌کار و قهرمان کشور و استان هستم. این را مخفی نکرده بودم. روال من این بود که به گروهی که بیرون نشسته بود، کاراته یاد می‌دادم. بچه‌ها هم حسابی خوششان می‌آمد.

مدیر مدرسه که ماجرا را فهمید، پیشنهاد داد که اصلا در مدرسه یک کلاس کاراته راه بیندازیم. من هم از خداخواسته قبول کردم. سالن درست‌ودرمانی که نداشتیم، مقداری تشک از این‌ور و آن‌ور پیدا کردیم و نمازخانه را تبدیل به سالن تمرین کردیم.

خودم باورم نمی‌شد که ۹۰ نفر برای آن کلاس ثبت‌نام کند و مجبور شویم ۴ شیفت کلاس داشته باشیم. بعد همان کلاس زمینه‌ای شد برای راه‌اندازی کلاس‌های کاراته سال ۹۰ در سالن مالک‌اشتر آموزش‌وپرورش ناحیه‌یک.


- تقریبا ۷ سال از این جریان می‌گذرد. از دل آن بچه‌هایی که شما در مدرسه شهید اصغری و بعد سالن مالک‌اشتر مربی‌شان بودید، قهرمان هم بیرون آمد؟

خیلی‌هایشان در کلاس کاراته ماندگار شدند و ورزش را ادامه دادند و ما بعد از ۷ سال ثمره کارمان را دیدیم. امسال در مسابقات جهانی تبریز ۸ نفر از همان بچه‌هایی که از سال ۱۳۹۰ وارد این کلاس شدند، مقام آوردند. بچه‌هایی که همه‌شان مال همین محلاتی هستند که اسمش را گذاشته‌اند کم‌برخوردار و حاشیه شهر. من اصلا این دسته‌بندی را قبول ندارم، چون این‌ها سرشار از استعداد هستند و خیلی زود به آموزش و محبت واکنش نشان می‌دهند و من بی‌اغراق می‌گویم که بهترین کاراته‌کار‌های عمرم را در همین مناطق دیده‌ام.

 

-این کاراته یاددادن به بچه‌ها همیشه ادامه داشت یا اینکه از یک‌جایی به بعد دیگر اسیر روزمرگی شدید؟

معلمی یک حال‌وهوایی دارد که توصیف‌ناپذیر است و شما همیشه دوست دارید به بچه‌ها یک چیزی آموزش بدهید. من در دورانی که معلم ورزش بودم، به آن‌هایی که دوست داشتند، کاراته یاد می‌دادم. مثل روالی که در دبستان شهید اصغری داشتم، اما یک زمانی والیبال برایم جذاب شد و در مدرسه‌ای که بودم ۲ تا زمین مینی‌والیبال درست کردم و بعد رفتم مربیگری درجه ۳ والیبال را هم گرفتم.


-آقای ظفرانلو! تا زمانی که ورزش‌های رزمی روی کره‌زمین وجود دارد، این سؤال هم در ذهن مردم هست که به اندازه ورزشتان خشن هستید یا نه؟

(خنده) رزمی‌کار‌ها اصولا آدم‌های آرامی هستند که این هم دلیل علمی و منطقی دارد. در کاراته و کلا ورزش‌های این‌مدلی، هوش هیجانی ما کاملا تخلیه می‌شود. قبل و بعد از مسابقات حد بالایی از استرس و اضطراب را تحمل می‌کنیم و مجبور هستیم که کنترلش کنیم. برای همین در زندگی عادی‌مان در مقایسه با دیگران خیلی صبورتر و آرام‌تر هستیم.


-پس امکانش خیلی کم است که اگر خدایی ناکرده در کوچه‌ و خیابان درگیری‌ای رخ بدهد، یک رزمی‌کار حرفه‌ای از فنونی که بلد است، استفاده کند؟

شک نکنید که همین‌طور است. این اصلا با روح و فلسفه ورزش‌های رزمی مخصوصا کاراته هیچ همخوانی‌ای ندارد. بیشتر ضربه‌هایی که در این ورزش وجود دارد، دفاع است نه حمله؛ یعنی ما به بچه‌ها این را آموزش نمی‌دهیم که بروند و حمله کنند. بعد جالب است بدانید که مبارزه‌ها هم با احترام به همدیگر تمام می‌شود. باوجود چنین‌فلسفه‌ای بعید است که یک رزمی‌کار برود سراغ دعوا و این‌چیزها.


-ولی بااین‌اوصاف باز هم فکر کنم هدف بیشتر کسانی که می‌آیند باشگاه و می‌خواهند کاراته یاد بگیرند، این است که در کف خیابان از آن استفاده کنند و مثلا اگر زورگیری به آن‌ها حمله کرد، دمار از روزگارش دربیاورند و الی آخر.

هدف‌های بچه‌ها خیلی متفاوت‌تر از قبل شده و همه‌اش حول محور زد‌وخورد خیابانی و این‌چیز‌هایی که می‌گویید، نمی‌چرخد. مثلا من شاگردی دارم که از روز اول اصلی‌ترین سؤالش از من این است که بعد از ۶ ماه چند نفر را می‌تواند بزند.

یکی دیگر از همان روز اول با نیت وزن‌کم‌کردن آمده یا شاگردی دارم که آمده کاراته تا اعتماد‌به‌نفس پیدا کند؛ البته خیلی از خانواده‌ها هم دست بچه‌شان را می‌گیرند و می‌آورند باشگاه که بتواند از خودش دفاع کند. خوبی ورزش کاراته این است که اگر کسی را که اشتباهی وارد آن شده باشد، خیلی زود خسته می‌کند.


- مگر غیر از فنون رزمی و نحوه صحیح‌زدن ضربه‌ها، چه چیز دیگری به بچه‌ها یاد می‌دهید؟

ببینید همه ورزش‌های رزمی‌شرقی، از کره‌ای‌ها گرفته تا چینی و ژاپنی برای خودشان یک فلسفه خاص دارند. اخلاق پررنگ‌ترین بخش است، اما بازهم برمی‌گردد به اینکه مربی در باشگاه چه چیزی را سرلوحه خودش قرار دهد.

اگر یکی هم هم وغمش این باشد که بچه‌های باشگاهش قهرمان شوند، طبیعی است که خیلی روی این فلسفه‌ها کار نکند؛ اما یکی دیگر که برایش پهلوانی و جوانمردی مهم است، مسائل اخلاقی که در کاراته هست خیلی برایش مهم می‌شود.

اصلا بگذارید من از باشگاه خودمان برایتان مثال بزنم. وقتی کلاس تمام می‌شود، همه کمک می‌کنند و باشگاه را تمیز می‌کنند یا اینکه لباسشان باید همیشه تمیز باشد و کار‌های شخصی‌شان را خودشان انجام بدهند.

این‌ها به اضافه یکسری مسائل اخلاقی دیگر مثل آداب معاشرت و آداب غذاخوردن و... در فلسفه ورزش کاراته وجود دارد و رعایتش همان‌طور که گفتم، به مربی ربط دارد.

اما به نظرم رسالت منِ مربی ورزش باید این باشد که تلاش کنم تا جوان‌ها و نوجوان‌های بیشتری به‌سمت ورزش بیایند و انرژی‌شان را در باشگاه و برای ورزش تخلیه کنند.

 

حمله نه، دفاع



- برای خودتان مسائل اخلاقی در اولویت است یا قهرمانی؟

اعتقاد من این است که اول از همه پای بچه‌ها را به باشگاه باز کنیم و از آسیب‌های اجتماعی دورشان کنیم و اخلاقیات را به آن‌ها یاد بدهیم. حال اگر فرد بااستعدادی دراین‌میان پیدا شد و تا قهرمانی جلو رفت خیلی هم خوب است و مایه افتخار؛ وگرنه هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است.

برای من بیشتر از آنکه مهم باشد، ورزشکارم کدام ضربه را خیلی خوب می‌زند، این مسئله مهم است که وقتی برای تمرین به باشگاه می‌آیند، لباسشان مرتب باشد، کار‌های شخصی‌شان را خودشان انجام بدهند، درس برایشان اولویت داشته باشد نه چیز دیگری.

مهم‌ترین چیزی که از آن‌ها می‌خواهم این است که در دوست‌یابی‌شان دقت کنند و با آدم‌هایی حشرونشر داشته باشند که از خودشان بالاتر باشند تا از آن‌ها یاد بگیرند.

 

- تابه‌حال پیش آمده حامد ظفرانلو از کاراته و مربیگری خسته شود و بخواهد آن را کنار بگذارد؟

بار‌ها و بار‌ها اتفاقاتی افتاده که من را از ورزش دلسرد کرده است. یادم هست شاگرد‌های دوره اول من همه‌شان یک‌دفعه گذاشتند و رفتند. من آنجا خیلی افسرده و دل‌شکسته شدم و قصد کردم که دیگر سراغ کاراته نیایم.

یکی‌دوبار هم که مجبور شدم سبک عوض کنم، خیلی اذیت شدم و این خستگی سراغم آمد؛ ولی وقتی به گذشته‌ام نگاه می‌کردم و عکس‌ها و مدال‌های قدیمی را که نگاه می‌کردم، از این تصمیم صرف‌نظر می‌کردم.


- خودتان بهتر می‌دانید که این‌روز‌ها در هر کوچه‌خیابانی یک باشگاه باز شده و در حال فعالیت است. خانواده‌ها هم که وقتی از تلویزیون قهرمانی ورزشکاران را می‌بینند، دوست دارند که بچه‌شان بشود هادی ساعی و حسین رضازاده و امثالهم. به‌عنوان کسی که سال‌هاست مربی و معلم ورزش هستید، چه توصیه‌ای دراین‌زمینه برای خانواده‌ها دارید؟

قبل از هرکاری ببینند آن سبک و رشته مال کدام هیئت ورزشی است. قبل از ثبت‌نام بروند سؤال کنند و ببینند که آیا این مربی و باشگاه مجوز فعالیت دارد و موردتأیید است یا نه. مطمئن شوند که مربی مدرک رسمی دارد یا نه و اگر هیئت ورزشی این‌چیز‌ها را تأیید کرد، آن‌وقت با خیال راحت فرزندشان را ثبت‌نام کنند.

ارسال نظر