یک روز که بیدار شدم، دیدم همهچیز تاریک تاریک است. باید درست و اصولی تصمیم میگرفتم، نه احساسی و غیرمنطقی. خیلی زود به این نتیجه رسیدم که درسم را در مدرسه نابینایان ادامه دهم.
امید شریفی از زمانیکه آموزش معرق به افراد دارای شرایط خاص را قبول میکند، هر سال بر تعداد شاگردانش افزوده شده است؛ بهطوریکه سال اول با یک هنرآموز اوتیسمی شروع کرد، اما اکنون چهلدرصد هنرجوهایش را افراد دارای شرایط خاص تشکیل میدهند.
سعیده زنبوری تعریف میکند: بهطورکامل فلج شده بودم. تنها چیزی که زنده بود، مغزم بود. پنجسالم که شد، کمکم توانستم دستهایم را تکان بدهم.
شاهین و حوا، ۲ سالمند آسایشگاه فیاض بخش هستند که دست سرنوشت بعد از گذر یک عمر مسیر زندگی آنها را با یکدیگر یکی کرده است.
ابراهیم هدایی خیّر محله شریف در ۴ سال اخیر خدمات جدیدی برای توان یابان فراهم کرده است.
حرفه زهرا غلامشاهی پرستاری است، ولی نه استخدام وزارت بهداشت است و نه به خاطر کاری که میکند، قرانی پول میگیرد.
همهچیز به تصمیم ایمان طوسی برمیگردد که در چهاردهسالگی و بهدنبال یک تب شدید، شنوایی خود را از دست داد و هرچه بزرگتر شد، بیشتر حس کرد که دنیای ناشنوایان دنیای متفاوتی است.