حمیدرضا سیدی بهناچار میرود سمت میناکاری؛ هنری که مادرش آن را انجام میدهد و به نظرش «از هیچکارینکردن بهتر است.» و اینکه گوشه امن او و مادرش به شمار میرود.
ساکنان مجتمع معلول ان موعود در محله سرافرازان سبک زندگی ویژهای دارند. هر بلوک دو آسانسور دارد؛ یکی برای افراد سالم یکی برای افراد ویلچری.
بچههای «آسایشگاه معلول ان ذهنی بیسرپرست شهیدبهشتی» هنرمندانی هستند که در سکوت و خلوت، نقش هنر میزنند، از کارگاه ساقهکاری و تولید اسکاچ تا معرق و قالیبافی.
صابر هم پرستار است، هم مددکار، هم کدبانوی خانه و هم پدر و سرپناه خانواده. داستان زندگی او، روایت مردی که با وجود ۶۵ سال سن، از دختر معلول و پسر شیزوفرنی و همسر ناتوانش، بهتنهایی مراقبت میکند.
تصمیم گرفتیم یک روز، روی ولیچر بنشینیم و یک معلول را در انجام کارهای روزانهاش همراهی کنیم. پس مثل علیرضا، مصاحبهشوندهمان، شدیم و حتی دقیقهای از ویلچر جدا نشدیم.
محمدرضا اولین فرزند خانواده زارع است. او ۲ برادر و یک خواهر کوچکتر از خود دارد. شکرالله زارع، پدر دلسوز او است که بیشتر وقت خود را در کنار پسرش میگذراند، چون ممکن است هر لحظه حال محمدرضا ناخوش شود.
ستایش بیات و گلسا عامری، دو دانشآموز موفق دبیرستان دخترانه فرزان در محله احمدآباد هستند که طرحشان در نهمین جشنواره جوان خوارزمی سالتحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ موفق به کسب رتبه برتر استانی شد.