کد خبر: ۸۴۶۷
۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
روایت سه معلمی که پای رفتن از کنار بچه‌های معلول را ندارند

روایت سه معلمی که پای رفتن از کنار بچه‌های معلول را ندارند

معلم‌های مرکز آموزشی و توانبخشی شهید صیادشیرازی سال‌ها است که در این مرکز کار می‌کنند. آن با بچه ها انس گرفته‌اند و هیچ‌وقت دل رفتن پیدا نکردند.

با ذهنیت متفاوتی آمده بودم و سئوالاتی از جنس دیگری داشتم؛ می‌خواستم از معلمی بپرسم، معلمی در شرایط عادی، اما. اینجا که آمدم، ورق کاملا برگشت وقتی دیدم این مدرسه، خاص است. آمده بودم مرکز آموزشی-توانبخشی ابتدایی معلولان جسمی- حرکتی «توانخواهان شهید صیاد شیرازی»، بوستانی که هنر پرندگانش پرواز با بال شکسته است.

برای آن‌هایی که خاص‌اند باید خاص بود و اینجا که قدم می‌گذاری، می‌فهمی که نمی‌توانی به راحتی دست روی یکی دو نفر بگذاری و از آنان بخواهی که از ناگفته‌هایشان بگویند؛ چون اینجا همه با دغدغه‌های مشترکی روزشان را به شب می‌دوزند و درد یکسانی را کنج سینه‌شان پنهان دارند. این می‌شود که ملاک گفتگوی ما به نمایندگی از همه معلمان و توان‌بخشان این مدرسه، سه نفری می‌شوند که از همان روز‌های شروع به کار این مرکز در آن حضور داشته‌اند.  

 

معلمانی که دل رفتن از مدرسه را ندارند

چراغ اول را مدیر مدرسه روشن می‌کند. احمد مجنونی کارشناس ارشد مشاوره و دارای رتبه برتر درجشنواره الگو‌های برتر تدریس درمرحله کشوری است، او می‌گوید: چند نفر در این مدرسه هستیم که از همان ابتدای کار در سال ۱۳۷۳ که به اینجا آمدیم، ماندگار شدیم و هیچ وقت دل رفتن پیدا نکردیم.  

از لابه‌لای جملاتش، «رابطه عاطفی» و «حس وابستگی» به بچه‌ها به گوش می‌رسد: همه معلمان اینجا به دلیل احساس نیاز بچه‌ها رابطه عاطفی خاصی با آن‌ها دارند و با وجود مشکلات زیاد کار در این شرایط، باز هم حاضر به تغییر مدرسه محل خدمت‌شان نیستند.  

 

روایتی از سه معلم نمونه که پای رفتن از کنار بچه‌های معلول را ندارند

 

تلفن یکی از بچه‌ها از مرگ نجات‌مان داد 

مدیر مدرسه توانخواهان صیاد شیرازی که پنج سال اول حضورش در این مدرسه، به عنوان معلم خدمت کرده است، از سال ۱۳۷۸ مسئولیت معاون مدرسه را عهداه‌دار شده است و از سال گذشته به انتخاب کادر مدرسه به عنوان مدیر این مرکز فعالیت می‌کند.

او می‌گوید: وقت زیادی را به دنبال انجام امور مددکاری برای دانش‌آموزان مدرسه هستم، چرا که وجود فرزند معلول جسمی-حرکتی در هر خانواده، به خاطر هزینه‌های بالای پزشکی وتوانبخشی، خانواده را از لحاظ اقتصادی دچار مشکل می‌کند و چنین خانواده‌هایی نیاز شدیدی به حمایت دارند.

تماس یکی از بچه‌ها مرا در فاصله کمتر از ده متری با کامیون بیدار کرد که توانستم سریع ماشین را جمع کنم

مهم‌ترین خاطره این معلم را یکی از دانش‌آموزانش در همین مدرسه رقم زده است، مجنونی خاطره‌اش را این‌گونه به یاد می‌آورد: از همان ابتدای دوران معلمی شماره همراهم را به همه بچه‌ها و والدین‌شان داده بودم و آن‌ها هم به دلیل تنهایی و بی‌هم‌زبانی وقت و بی‌وقت با من تماس می‌گرفتند، به همین خاطر همسرم از این وضعیت حسابی شاکی بود.

او به ادامه می‌دهد: این جریان ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که برای مسافرتی کوتاه به شاهرود به جاده زدیم. همسر و فرزندم صندلی عقب خواب بودند و من هم نمی‌دانم کی خوابم برد و درست زمانی که در حال شاخ به شاخ شدن با یک کامیون بودیم، تماس یکی از بچه‌ها مرا در فاصله کمتر از ۱۰ متری با کامیون بیدار کرد که توانستم سریع ماشین را به سمت شانه خاکی جاده بکشم.

مجنونی این تماس را نجات دهنده جان خود و خانواده‌اش می‌داند و می‌گوید: تماس تلفنی «امین قاسمی» جان ما را نجات داد و از همان سال ۱۳۸۴ نذر کردم تا آخر خدمتم با همین بچه‌ها باشم و کمک‌شان کنم. همسرم هم بعد از این حادثه دیگر شکایتی نکرد.

البته او دلش نیامد این را نگوید که معلمان مدرسه هم هر حاجتی داشته باشند، نذر بچه‌های اینجا می‌کنند. اما با این وجود باز هم این بچه‌ها نیازمند حمایت هستند. می‌گوید: اگر خیران کمک کنند، می‌توانیم مرهمی باشیم بر درد‌های دانش‌آموزان و فضای شادی را در مدرسه برای آن‌ها فراهم کنیم.

 

درد بچه‌ها، قلب معلمان را به درد می‌آورد 

صدیقه جمالی، سرپرست آموزشی مرکز توانخواهان شهید صیادشیرازی، ۲۳ سال سابقه کار دارد که همه دقایق آن را با همین بچه‌ها، هم نفس بوده است. او هم حرف‌هایی برای گفتن دارد، حرف‌هایی که سر از خانه‌نشینی بچه‌ها در می‌آورد.

می‌گوید: بعضی از بچه‌های‌مان آنقدر مشکلات و دردهای‌شان زیاد می‌شود که دیگر توان بیرون آمدن از خانه را ندارند، برای همین هم معلمان بالینی برای آموزش آن‌ها به منازل‌شان می‌روند. شاید با گفتن این جمله باشد که بتوان تنها بخشی از «یکی شد» معلم‌های مراکز استثنایی را با دانش‌آموزان معلول‌شان درک کرد.  

او که در طول خدمتش رتبه نخست کشوری را در الگوی برتر تدریس را کسب کرده، معتقد است: کار در مدارس استثنایی، به ویژه مدارس معلولان جسمی- حرکتی خیلی خاص است و تا کسی از نزدیک در این فضا قرار نگیرد، نمی‌تواند درک درستی از آن داشته باشد.

جمالی می‌افزاید: دانش‌آموزانم را دوست دارم، چون کودکان معلول جسمی، فرشته‌های آسمانی هستند که خداوند سر راه‌مان قرار داده تا ما را آزمایش کند. این چیز‌ها تنها روایتگر عشق هستند؛ تا عشق به این کار نداشته باشی، صبر و تحملی هم برای ادامه کار و ماندگار شدن، نخواهی داشت.

این معلم، بر این باور است که معلولان جسمی-حرکتی مانند کودکان عادی هستند، فقط باید برای شناخت آن‌ها بیشتر تلاش کرد. بعد هم آماری از تعداد کودکان استثنایی کشور می‌دهد: ۱۰ درصد کودکان کشور استثنایی هستند که آمار بسیار زیادی است و نشان می‌دهد نیازمند ارتقاء دانش در این زمینه هستیم.

 

روایتی از سه معلم نمونه که پای رفتن از کنار بچه‌های معلول را ندارند

 

علاقه خاص برای دانش‌آموزان خاص 

نکته مهمی که در این بین جمالی به آن تاکید می‌کند، کتاب‌های درسی دانش‌آموزان است. او می‌گوید: در مدارس معلولان جسمی حرکتی، کتاب‌های عادی تدریس می‌شود که از نظر محتوایی تفاوتی با کتاب‌های دانش‌آموزان عادی ندارد، ولی به دلیل داشتن مشکلات جسمی بیشتر دانش‌آموزان و همچنین انجام امور توانبخشی، کار درمانی، گفتاردرمانی و فیزیوتراپی در ساعات حضور دانش‌آموزان در مدرسه، با تمام تلاشی که معلمان می‌کنند، باز با کمبود زمان در آموزش دانش‌آموزان مواجه می‌شوند.

به باور او معلمان مدارس خاص باید مهارت‌هایی داشته باشند، مانند علاقه فراوان به آموزش بچه‌های خاص، داشتن مهارت ارتباطی عالی با دانش‌آموزان و والدین‌شان، خلاقیت و تسلط بر فنون مختلف آموزشی، توانایی مدیریت کلاس و صبر و برخورد مناسب با رفتار‌های ناهنجار و در نهایت خوش‌خلقی.

جمالی تعریفی زیبا هم از دانش‌آموزان جسمی- حرکتی دارد: «صندلی چرخدار این کودکان، کالسکه زرینی است که کودکان می‌توانند با راندن چرخ‌هایش به سوی آسمان آبی و تمام رویا‌های دوست‌داشتنی خود پرواز کنند.»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش به انگیزه‌هایی که از بچه‌ها می‌گیرد اشاره می‌کند و می‌گوید: شرکت دانش‌آموزان در المپیاد‌های علمی و مسابقات ورزشی بوجیا (مختص دانش‌آموزان فلج مغزی است) و به دست آوردن رتبه‌های برتر، انگیزه کار و فعالیت را در من بیشتر و بیشتر می‌کند.

 

روایتی از سه معلم نمونه که پای رفتن از کنار بچه‌های معلول را ندارند

 

دانش‌آموز گوشه گیری که قهرمان شنا شد

معلم اینجا که شوی باید در مقابل ویلچر‌هایی کوچک زانو بزنی و دستان ناتوان کوچک‌تر را بگیری و نفس به نفس الفبای زندگی را برایشان رسم کنی. همه این‌ها را می‌توان از لابه‌لای حرف‌های عصمت هاشمی، معلمی که ۲۴ سال سابقه کار با بچه‌های معلول جسمی- حرکتی را دارد، شنید. کسی که از همان ابتدا رشته دانشگاهی‌اش را کودکان استثنایی انتخاب کرد.  

او هم که در جشنواره الگوی برتر تدریس رتبه اول کشوری را کسب کرده است، یکی از ساز و کار‌های حیات را، امیدواری می‌داند و می‌گوید: دانش‌آموزان معلول بیشتر از همه به امید احتیاج دارند که می‌توانیم با فراهم کردن شرایط و امکانات لازم و همچنین توجه و محبت به آنها، امید را در دل‌شان زنده کنیم.

از او می‌خواهم تا خاطره‌ای از دوران تدریسش تعریف کند، که این‌گونه می‌گوید: دانش‌آموزی داشتم که به درس و مدرسه علاقه‌ای نداشت و مدام بازیگوشی می‌کرد و والدینش هم توجهی به این مسئله نمی‌کردند.

با اورابطه عاطفی برقرار کردم و با کمک مشاور او را به خودباوری رساندم و این باعث ایجاد انگیزه‌های خاص در او شد و امروز آن دانش‌آموز نه تنها تحصیلات دانشگاهی‌اش را ادامه داده، بلکه در حوزه ورزشی نیز مدال‌های قهرمانی در سطح ملی و بین‌المللی در رشته شنای معلولان کسب کرده است.  

 

کلام آخر 

معلمان اینجا می‌گویند: ما برای کودک استثنایی معجزه نمی‌کنیم، بلکه به آن‌ها فرصت می‌دهیم تا توانایی‌های بالقوه‌اش را شکوفا کند و همه تلاش ما این است که این کودکان را به خودباوری برسانیم.

معلمان این مدرسه، هر روز که وارد خانه دوم‌شان می‌شوند، با  دانش‌آموزانی روبه رو هستند که نه تنها باید به آن‌ها خواندن و نوشتن را بیاموزند، بلکه امید و انگیزه را با یاری رسانی در دل‌شان زنده نگاه دارند.  

* این گزارش پنج شنبه، ۱۷ اردیبهشت ۹۵ در شماره ۱۴۵ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44