صحبتکردن درباره مقام و مرتبه معلم کاری سخت و دشوار است. حال به این سختی، کار با دانشآموزان استثنایی را هم اضافه کنید. مجتبی رباطی موسس پنج مرکز آموزش استثنایی در مناطق محروم مشهد در طول ۲۳سال کار با دانشآموزان استثنایی، امروز خیلی خوب درد آنان را میفهمد.
رباطی در زمین کشاورزی با سختیهای زندگی آشنا میشود و محبتکردن به دیگران را میآموزد؛ آن گاه که از کودکی همراه پدر سرِ زمین میرود و با دست خود گیاه میکارد و با محبت آن را پرورش میدهد.
شغل خانوادگی ما کشاورزی و دامداری است؛ من از همان دوران کودکی همراه با پدرم سرِزمین میرفتم.
هر روز که رشد و شکوفایی گیاهانی را که با دست خودم کاشته بودم میدیدم، احساس خوبی به من دست میداد، حس و حال پدری را داشتم که بعد از چند ماه کار و تلاش موفقیت فرزندش را میبیند. از آن سو وقتی گیاهی زرد یا خشک میشد، ناراحت میشدم،
اما از پا نمینشستم و تلاشم را بیشتر میکردم. رابطه من و طبیعت، در افزایش روحیه محبت و علاقهام برای کمک به دیگران به ویژه کسانی که دچار ناتوانی و آسیب بودند، تاثیرگذار بود. اگر پرنده زخمی پیدا میکردم از او مراقبت میکردم تا سلامتی کاملش را به دست بیاورد.
هر روز که بزرگتر میشدم این روحیه کمک و دستگیری از ناتوانان در وجودم بیشتر و بیشتر میشد، همیشه دوست داشتم شغلی داشته باشم که بتوانم بیشترین خدمت را به افراد ضعیف و ناتوان بکنم و خوشبختانه خیلی زود به این آرزو رسیدم.
مجتبی رباطی که بهترین راه کمک به دیگران را تحصیل علم و کسب مهارت شغلی میداند، با وجود کمبود امکانات و زندگی در روستا با جدیت تمام تحصیلاتش را ادامه میدهد و تا مقطع کارشناسی ارشد مشاوره پیش میرود.
تحصیلات ابتدایی را در روستای زادگاهم گذراندم، بعد از پایان تحصیلات ابتدایی، چون در روستای ما مدرسه راهنمایی وجود نداشت، برای ادامه تحصیل به روستای «انداد» رفتم و هر روز فاصله چند کیلومتری بین خانه تا مدرسه را با پای پیاده یا به وسیله اندک خودروهای شخصی که در حال تردد بودند، طی میکردم.
گاهی وقتها خستگی و کوفتگی طولانیمدت در مسیر مدرسه تا خانه به حدی بود که دیگر حتی توان نوشتن درس و مشقم را نداشتم و به دنبال فرصتی میگشتم که بتوانم استراحتی کوتاه کنم. دیپلم را در یکی از دبیرستانهای چناران گرفتم و فوق دیپلم مشاوره تحصیلی را از مرکز تربیت معلم شهید بهشتی مشهد. در ادامه لیسانس مدیریتم را از دانشگاه پیامنور و فوقلیسانس مشاوره تحصیلی را از دانشگاه قوچان گرفتم.
رباطی بعد از دریافت مدرک کارشناسیارشد، کار خود را به عنوان کارشناس مشاور دانشآموزی در مدارس استثنایی شروع میکند.
سال۷۳ به عنوان کارشناس مشاور دانشآموزی، در مرکز دانشآموزان استثنایی بهاران (تربتجام) مشغول به کار شدم. برخی از این دانشآموزان در کنار ناتوانی ذهنی دارای مشکلات جسمی و حرکتی بوده و برای انجام دادن کوچکترین کارشان با مشکلات زیادی مواجه بودند، یک سال در این مرکز استثنایی معلم بودم و در این مدت ارتباط خوبی با دانشآموزان برقرارکردم، هر روز که میگذشت این ارتباط بیشتر و محکمتر میشد از اینکه میتوانستم به آنها خدمتی بکنم خیلی خوشحال بودم.
بعد از یک سال به مرکز استثنایی نوید در خواجهربیع منتقل شدم، پنج سال را در این مرکز و مرکز استثنایی طغرایی (خواجهربیع) گذراندم. با توجه به شرایط ویژه دانشآموزان استثنایی، هر معلمی توانایی برقراری ارتباط و آموزش به این دانشآموزان را ندارد و برخی بعد از دو سال کار به دلیل بحرانها و سختیها حاضر به ادامه راه نیستند، تنها عشق و علاقه به این کودکان بود که به من کمک کرد ۹ سال به عنوان معلم مدرسه استثنایی خدمت کنم.
رباطی بعد از ۹سال کار و ارتباط مداوم با دانشآموزان استثنایی، با توجه به کمبود تعداد مدارس استثنایی و افزایش تعداد این دانشآموزان در مناطق محروم حاشیه شهر، طرح ایجاد کلاسی با دانشآموزان استثنایی در یک مدرسه عادی را پیشنهاد کرد و به مرحله اجرا درآورد.
بر اساس تحقیقات و نظرات کارشناسان تحصیلی، دلیل بسیاری از مردودیها و افتهای تحصیلی در سالهای ابتدایی تحصیل دانشآموزان، ارتباط مستقیمی با ناتوانیهای ذهنی و جسمی آنان دارد، اما به دلیل تشخیص ندادن به موقع و نداشتن آموزشهای لازم، دانشآموزان در همان مقطع ابتدایی دچار افت تحصیلیشده و بعد از یکی دو سال مردودی، درس را رها کرده و آواره کوچه و خیابان میشوند. برای برطرف کردن این مشکل، طرح و ایده جدیدی به فکرم رسید.
سال۸۲، با تشکیل یک کلاس از دانشآموزان استثنایی در داخل مدرسه عادی «شهیدکاظمی» معلمی و مدیریت دانشآموزان استثنایی را برعهده گرفتم و در پایان سال موفقیت خوبی به دست آوردم، به دنبال این تجربه موفق به فکر تاسیس مدرسه برای دانشآموزان استثنایی افتادم.
رباطی معتقد است در صورت فراهم شدن امکانات برای دانشآموزان استثنایی، آنها میتوانند کارهای شگفتانگیزی انجام دهند. برخی این عقیده را جدی نمیگرفتند، اما کسب مقام اول فوتبال استان توسط دانشآموزان استثنایی، اثباتی بود بر نظریه وی.
دانشآموزان استثنایی کمتوان ذهنی به طور معمول بهره هوشی بین ۵۵ تا ۷۵ دارند، به همین دلیل ارتباط کمتری با کتابها و آموزش برقرار میکنند، تعدادی از این دانشآموزان علاوه بر کمتوانی ذهنی دارای ناتوانیهای جسمی و حرکتی (نابینایی، ناشنوایی و معلولیت دست و پا) نیز هستند،
به همین دلیل بسیاری از افراد در نخستین برخورد فقط ناتوانی آنها را میبینند، اما در واقع اینطور نیست. اگر کسی به این بچهها محبت کند و دست نوازشی به سرشان بکشد، هیچ وقت این محبت را فراموش نمیکنند و بیشتر از توان خود سعی و تلاش خواهند کرد. سال۷۵ که به عنوان معلم پایه پنجم ابتدایی در یکی از مدارس استثنایی مشغول بودم،
مسئولیت تیم فوتبال مدرسه را بر عهده گرفتم، روزهای اولی که تمرین فوتبال را با بچهها شروع کردم، متوجه شدم که بچهها استعداد خوبی برای تمرین و بازی فوتبال دارند و فقط باید آنها را تشویق و حمایتکرد. برای تقویت روحیه از همان ابتدا خواستم خودشان را برای مسابقات استانی آماده کنند.
هر روز به مدت زمان تمرینات افزوده میشد، اما بچهها با وجود خستگی زیاد با روحیهای بالا به تمرینات خود ادامه میدادند، برخی همکاران به این کار خوشبین نبودند و آن را تلفکردن انرژی میدانستند، اما در روز مسابقات بچههای تیم با شکست چند تیم قدرتمند مقام اول فوتبال استان را به دست آوردند.
مجتبی رباطی بعد از معلمی در مدارس استثنایی و آشنایی کاملی با مشکلات این دانشآموزان پیگیر تاسیس مرکزی برای آموزش کودکان استثنایی میشود. او در نهایت با تلاش خود و کمک خیران موفق به تاسیس پنج مرکز آموزش دانشآموزان استثنایی در مناطق محروم میشود.
در طول مدتی که معلم مراکز استثنایی بودم، از نزدیک با مشکلات مالی، اجتماعی و خانوادگی این بچهها آشنا شدم، بیشتر این کودکان به دلیل مشکلات مالی و اجتماعی خانوادههایشان، حاشیهنشینی ودوری از مراکز کودکان استثنایی، موقعیت تحصیل و پیشرفت را از دستداده بودند و وضعیت زندگی و آینده نامعلومی داشتند، این موضوع خیلی ناراحتم کرده بود و همیشه به دنبال فرصتی بودم که بتوانم این دانشآموزان را به مسیر تحصیل بازگردانم.
با پیگیریها و همکاریخوب رئیس اسبق آموزشوپرورش استثنایی استان، «سید محمدمهدی حسینی» در سال۸۳ توانستم مرکز آموزشی «نوینتوس» را در میدان شاهنامه تاسیسکنم، با وجودی که برای اولین بار مدیریت یک مرکز استثنایی را تجربه میکردم، تجربه موفقیتآمیزی بود؛
همین امر باعث شد که پیگیر تأسیس مراکز دیگری در مناطق محروم و حاشیه شهر مشهد باشم. در سال۸۷ مرکز آموزشی «ملکه زمانیان» را با کمکهای خیر آن و در سال۸۹ مرکز «امالائمه» را در توس۸۷ ایجاد کردم،
بعد از آن نیز در سال۹۲ مرکز «شهید امیری» در جاده کلات (درآبد امام) و در سال ۹۵ نیز مرکز «رحمت» در روستای احمدآباد (جاده التیمور) افتتاح شد. در حال حاضر نیز به دنبال تاسیس مرکز زندهیاد «شوکتی» هستم. راهاندازی و ساخت این پنج مرکز آموزش دانشآموزان استثنایی در بهتر شدن وضعیت تحصیلی و زندگی دانشآموزان استثنایی حاشیه شهر تاثیر زیادی داشته است و از این بابت خیلی خوشحال هستم.
جلب کمکهای خیران برای تأسیس این مراکز و همچنین کمک به خانوادههای دانشآموزان استثنایی، از مهمترین اقدامات رباطی بوده که با تکیه بر آن توانسته خدمات بهتری به دانشآموزان استثنایی ارائه کند و با دست پر در جهت پیشرفت آنان گام بردارد.
بیشتر دانشآموزان استثنایی که در این پنج مرکز تحصیل میکنند با مشکلات اقتصادی مواجهند. اعتیاد و فوت یک یا دو نفر از والدین، تغذیه نامناسب و بیتوجهی به نیازهای پزشکی، از دیگر مشکلاتی است که گریبانگیر این دانشآموزان است.
به همین خاطر از همان ابتدای تاسیس اولین مرکز توانستیم ارتباط نزدیکی را با خیرین برقرار کنیم و با دعوت از آنها و ارتباط با خانواده بچهها، کمکهای خوبی به آنان ارائه شد. از سال ۸۴ هر روز به بچهها صبحانه و هفتهای دوبار غذای گرم میدهیم.
در زمینه تهیه پوشاک و مواد غذایی، خدمات پزشکی و دیگر مایحتاج زندگی برای خانوادها نیز خیران کمکهای خوبی داشتهاند. ارتباط ما با شهرداری نیز خوب بوده است، آنان در زمینه آسفالت مدرسه، جوایز دانشآموزان و مراسم دیگر کمکهای خوبی به ما کردهاند که در همین جا از همه آنان تشکر میکنم.
رباطی در طول ۲۳ سال ارتباط و خدمت به دانشآموزان استثنایی، سختیها و خوشیهای زیادی را در کنار آنها تجربه کرده است، در میان آن همه دو خاطره او بسیار شنیدنی است.
یک روز صبح زود که در حال رفتن به داخل حیاط مجموعه بودم، چشمم به جعبهای جلوی در مدرسه افتاد، داخل جعبه مقداری پوشاک، لوازم تحریر و اسباببازی بود. این ماجرا چندین بار تکرار شد و فردی ناشناس صبحها جعبهای را پر از هدیه جلو در مدرسه میگذاشت و میرفت. خیلی کنجکاو شده بودم که او را ببینم.
سرانجام یک روز صبح زود جلو در مدرسه ایستادم و هنگامی که آن فرد در حال گذاشتن جعبه بود، او را دیدم. با اصرار از او خواستم که دلیل این کارش را بگوید. آن مرد نیز در پاسخ گفت: مشکل لاعلاجی برای یکی از افراد خانوادهام پیش آمده بود هرکاری که کردیم مشکل برطرف نشد، یک روز که در اوج کلافگی و نگرانی بودم با دیدن این بچهها، از خدا خواستم به خاطر این بچهها مشکلم را حلکند، خوشبختانه هنوز مدتی نگذشته بود که مشکلم حل شد، این جایزهها نتیجه اجابت آن دعاست.
سال۹۲ به همراه تعدادی از بچههای استثنایی برای سفر زیارتی و آموزشی با هواپیما عازم شیراز شدیم، در بین راه هواپیما دچار مشکل فنی شد، همه مسافران ترسیده بودند، در همان لحظه به همراه بچهها شروع به دعا خواندن کردیم، دیگر مسافران نیز در اطراف ما جمع شده و مشغول دعا شدند.
بعد از چند دقیقه کمک خلبان اعلام کرد نقص فنی هواپیما بر طرف شده و از سقوط حتمی نجات پیدا کردیم. مسافران با در آغوش گرفتن و بوسیدن بچهها گفتند: نجات ما به خاطر دعای این بچههای معصوم و بیگناه است، معتقد هستم دلهای پاک این بچهها هر دعایی را مستجاب میکند. همنشینی و همراهی با این بچهها برکات و خیرات زیادی برایم داشته است.
سال ۸۸ بود که پسر بچهای ۱۳ساله را برای کار بنایی آوردم، بعد از چند روز متوجه شدم که او هیچ کسی را ندارد، به اتفاق خانواده تصمیم گرفتیم که او با ما زندگی کند و محمد از همان زمان عضوی از اعضای خانواده ما شد. بعد از چند سال که محمد بزرگ و جوانی برومند شده بود، پدرم اصرار داشت که به سفر حج بروم، اما من هزینه سفر حج را صرف ازدواج محمد کردم و مراسم ازدواج او را همانند پسر خودم در تالاری بزرگ و با شکوه برگزار کردم. در حال حاضر فرزند محمد یک ساله است و او در کنار همسر و فرزندش زندگی خوبی دارد.
رباطی در پایان با اشاره به زیادبودن هزینههای مالی مدارس استثنایی گفت: یکی از مشکلات مهم مدارس استثنایی، هزینه سرویس رفتوآمد دانشآموزان است؛ با توجه به معلولیتهایی که بیشتر دانشآموزان استثنایی دارند،
حتما باید از سرویس استفاده کنند، با وجودی که حدود ۴۰درصد هزینه سرویس بر عهده دولت است، بسیاری از خانوادهها به دلیل ضعف مالی قادر به پرداخت ۶۰درصد سهم خود نیستند و این موضوع مشکلات زیادی را به وجود آورده است و در مواردی خانوادهها از ادامه تحصیل فرزندشان جلوگیری کردهاند، از طرف دیگر حضور این بچهها در خانه علاوه بر مشکلات جسمی و روحی دردسرهای زیادی را برای خانوادهها ایجاد کرده است.
اگر دولت تمام هزینه سرویس را بپردازد بخش زیادی از مشکلات این دانشآموزان حل خواهد شد. مشکل مهم دیگر بحث پول آب، برق و گاز مصرفی مدارس استثنایی است، اگر دولت استثنایی قائل شود و این هزینه را نگیرد، میتوان همین پول را برای برطرف کردن دیگر مشکلات آنان هزینه کرد.