دل و جان محمودآقای روایت ما که بازنشسته نهاد بزرگی چون شهرداری است با گل و گیاه پیوند خورده است و از آن جدا نمیشود. یک قیچی ویژه باغبان ی در جیب کتش دارد. هر جای شهر که درختان یا بوتهها به هرس کردن احتیاج داشته باشند، درنگ نمیکند. آن را بیرون میکشد و شاخهها را تکبهتک میچیند. رد کبودیای که به دلیل زخم انبر و قیچی روی دستش نشسته است کمرنگ نمیشود. نمیداند تعلق خاطرش به گلها و گیاهان بیشتر است یا مردم شهر. هرچه هست عشق و علاقهای در خون و رگهایش جریان دارد که خواب را هر صبح از سر او میپراند.
به گفته امیر سازگار، این باغ 80سال عمر دارد و بیش از هزار اصله درخت در آن کاشته شده است. درختهایی که بعضیهایشان بیشتر از ١٥٠سال عمر دارند. بیشتر این درختها را هم پدر او حاج غضنفر سازگار به دست خودش کاشته است. امیر سازگار این درختها را بهترین یادگاریهای پدرش میداند.
صحبت های محسن رحیم دل، پاکبان بوستان بهشت، پر از بوی کلمه است؛ از تعداد تألیفاتش می گوید و از کتاب هایی که به دیگران هدیه داده است، از عشق و علاقه وافری که به ادبیات و نویسندگی دارد و از حوصله ای که بین کار پاکبانی برای نوشتن به خرج می دهد. او مرد آرامی است و وقتی کنارش می نشینیم، قصه گو هم می شود. شاید خیلی از شهروندان محسن رحیم دل را نشناسند. پاکبان میان سالی که با جارویش بر تن خشک شده برگ های زرد می کشد و از گیاهان بادقت خاصی مراقبت می کند، یک داستان نویس است.
حسین علی مستغنی یزدی به نوع ارتباط بین گیاهان و فردی که از آنها مراقبت میکند اعتقاد دارد و توضیح میدهد: زمانی که به گل، گیاه و درختان رسیدگی میکنم، به آنها آب و کود داده یا هرسشان میکنم آنها هم عطرشان را برایم پخش میکنند. به نظرم آنها خوب متوجه میشوند و اینکارشان بابت تشکر از مراقبتهایی است که از آنها میکنم.
وضعیت اقتصادی مردم به گونهای است که میوه از سبد خرید بسیاری از آنها حذف شده است. باوجوداین خانوادههایی که بضاعت مالی بهتری دارند در زمان شیوع ویروس کرونا مصرف میوه را بیش از گذشته در برنامه غذایی خود دارند که این موضوع به فروش بیشتر محصولات باغها کمک میکند. به عنوان مثال در سال قبل بیش از 6تن سیب را روی درخت قبل از رسیدن فروختم. محصولاتی مثل انگور و گیلاس هم با قیمت خوب و در زمان بسیار کمی به فروش رفت. خریداران میگفتند مردم بهدلیل کرونا و ایمنی بدن امسال خوب میوه میخرند.
هر وقت نازنینزهرا غیبش میزند، میتوان او را در لابهلای گیاهان باغچهاش پیدا کرد. او برای گیاهان موسیقی پخش میکند، گلها را نوازش میکند، خودش باید باغچهاش را آبیاری کند و هر موقع امتحان و درس سختی دارد به فضای آرامشبخش گلخانه پناه میآورد. دراین باره میگوید: همیشه خرید گل، نگاهکردن و کاشتن گل، سبب خوشحالی، دوری از غم و آرامشم میشود، رنگهای گوناگون و رایحههای متفاوت انواع گلها و گیاهان را خیلی دوست دارم و از بودن در اینجا احساس شادی میکنم.
کار کردن با گل و گیاه حس فوقالعادهای به انسان میدهد، در مدتی که ساکن تهران بودم از این همراه همیشگی دوران کودکی و نوجوانی خود دور افتاده بودم و حالا که در این فضا مشغول به کار هستم، وقتی گلی میکارم و بعد از کنار آن رد میشوم و متوجه حضور کسی میشوم که آن را نگاه میکند یا آن را بو میکند لذت میبرم.