برای من بالا و پایین شهر ندارد؛ معبرها را مشخص میکنم و یکبهیک سراغشان میروم، حتی از آرامستانها غافل نیستم. خیلی از درختهای بهشترضا (ع) خشک شدهاند و باید جای آنها نهال تازه کاشته شود.
سیدمحمدتقی حسینی حصار از اهالی محله وکیل آباد است. او بیش از چهاردهه سابقه کار در باغ بزرگ وکیل آباد را دارد و بسیاری از درختان این بوستان را خودش کاشته است.
وقتی ساعت به هشت صبح نزدیک میشود نوههای خانواده رضوی از خانه خارج میشوند تا همقدم با خانواده برای پیشبردن یک روز دیگر از امور زندگی تلاش کنند.تربیت بچهها با حاج حسن و صدیقه خانم است. همه از سن کم زیر دست حاجیرضوی و همسرش یاد میگیرند که باید برای زندگی و خدمت به خانواده تلاش کنند؛ جوریکه از بچه نه، دهساله تا پیرمرد هشتادساله همه سحرخیز میشوند تا خانواده کامروا باشد.
از بزرگراه پیامبر اعظم(ص) که به سمت قوچان میرویم، بعد از گذشتن از کارخانههای فروش سنگ و مجتمع در حال ساخت خدمات خودرویی آسکوپارس، به روستای باغونآباد یا خیابان پیامبر اعظم(ص)85 میرسیم. عطر و بوی گلها و گیاهان در فضا پیچیده و حال و هوایی طراوتبخش دارد. اینجا یکی از مهمترین مراکز خرید و فروش نهالهای مثمر، غیرمثمر و انواع گلدانهای آپارتمانی و تزیینی شهر است. بیشتر باغداران اطراف مشهد که گذرشان اینسو میافتد، نهالهایشان را از اینجا میخرند.
دل و جان محمودآقای روایت ما که بازنشسته نهاد بزرگی چون شهرداری است با گل و گیاه پیوند خورده است و از آن جدا نمیشود. یک قیچی ویژه باغبان ی در جیب کتش دارد. هر جای شهر که درختان یا بوتهها به هرس کردن احتیاج داشته باشند، درنگ نمیکند. آن را بیرون میکشد و شاخهها را تکبهتک میچیند. رد کبودیای که به دلیل زخم انبر و قیچی روی دستش نشسته است کمرنگ نمیشود. نمیداند تعلق خاطرش به گلها و گیاهان بیشتر است یا مردم شهر. هرچه هست عشق و علاقهای در خون و رگهایش جریان دارد که خواب را هر صبح از سر او میپراند.
به گفته امیر سازگار، این باغ 80سال عمر دارد و بیش از هزار اصله درخت در آن کاشته شده است. درختهایی که بعضیهایشان بیشتر از ١٥٠سال عمر دارند. بیشتر این درختها را هم پدر او حاج غضنفر سازگار به دست خودش کاشته است. امیر سازگار این درختها را بهترین یادگاریهای پدرش میداند.
صحبت های محسن رحیم دل، پاکبان بوستان بهشت، پر از بوی کلمه است؛ از تعداد تألیفاتش می گوید و از کتاب هایی که به دیگران هدیه داده است، از عشق و علاقه وافری که به ادبیات و نویسندگی دارد و از حوصله ای که بین کار پاکبانی برای نوشتن به خرج می دهد. او مرد آرامی است و وقتی کنارش می نشینیم، قصه گو هم می شود. شاید خیلی از شهروندان محسن رحیم دل را نشناسند. پاکبان میان سالی که با جارویش بر تن خشک شده برگ های زرد می کشد و از گیاهان بادقت خاصی مراقبت می کند، یک داستان نویس است.