ساخت بیش از ۱۵۰ عروسک خلاق از مواد بازیافتی برای نمایشنامهها، نوشتن ۴۰۰ نمایشنامه، بازی در ۲۰ تئاتر، نویسندگی و کارگردانی بیش از ۳۰۰ مجموعه عروسکی نمایش تئاتر و... اینها بخشی از رزومه محترم رضایی، هنرمند ساکن محله آب و برق، است. او اولین نمایشگاه سه بعدی در زمینه حرکت امام رضا (ع) از مرو تا نیشابور را طراحی و اجرا کرده همچنین در سال ۸۹ اولین پینتبال زیر ۱۳ سال را طراحی و راهاندازی کرده است. کارهای بسیاری از او در گروه کودک شبکههای خراسان رضوی، جنوبی، شمالی و کیش پخش شده است.
مجتبی انوریانیزدی سال1347 در خانهای در کوچه باغموزه نادری مشهد به دنیا میآید. برای او و هممحلهایهایش مجسمه نادرشاه نماد «هویت محله» و اولین «شخصیت ملی» محسوب میشد. این مجسمه نمادی است که باعث ایجاد عِرق میهنی و محلهای در او میشود. منظره حرم مطهر امامرضا(ع) در سوی دیگر خیابان و تلألو شبانه گنبد و گلدسته حرم او را غرق رؤیاهای دیگری میکند و هویت مذهبی محله را به رخ میکشد. اینها همان عناصر هویتبخشی بود که از نظر آقای انوریانیزدی امروزه دیگر در محلات ما به چشم نمیخورد.
عبدالهادی مسیری پرفرازونشیب را برای خودش انتخاب کرد. حائری نوجوان برای مدتی از فرایند تحصیل دور ماند، اما هیچ گاه مطالعه را رها نکرد. علاقه او به تحصیل جدید هیچ گاه او را به پذیرش سیاست فرهنگی رضاشاهی نکشاند. او نوجوانی به شدت باورمند به ارزش های مذهبی باقی ماند و سخت در تضاد با تجدد آمرانه رضاشاهی قرار گرفت. او با تمام وجود خشونت فرهنگی رضاشاهی را به بهانه تجدد، با نشانه های مذهبی حس کرده بود. او به گاه نوجوانی دیده بود که چگونه مأمور رضاشاهی در ستیز با نشانه های مذهبی، خواهر چادری اش را خشونت بار تعقیب کرده است.
علی پاکروان میگوید: به یاد دارم زمانی که وارد حرفه معلمی شدم برای انتخاب محل فعالیت به قوچان رفتم. پشت سر مسئول آنجا که روستاها را مشخص میکرد یک نقشه قرار داشت. وقتی میخواست محل روستای خدمتم را نشانم دهد دستش را گذاشت روی نقشه و گفت ببین یک وجب است، از اینجا تا شیروان میروی که 40کیلومتر است و از آنجا هم تا روستا راهی نیست. وقتی که رفتیم از شیروان تا روستای اوغاز مسیر خاکی بود و تردد در آن کار آسانی نبود. سال اول برای ما بسیار سخت بود ولی سال دوم را با اشتیاق ادامه دادیم.
سیدجواد طباطبایی یزدی درباره نحوه چاپ خبر و ارسال آن به دفتر کیهان تهران توضیح میدهد و از سختیهای ایجاد راههای ارتباط میگوید: خبر را که تهیه میکردیم اگر خیلی فوری بود آن را تلفنی برای دفتر تهران میخواندیم و آنها مینوشتند و اگر خبر فوریتی نداشت آن را مینوشتیم و سپس در پایان هر روز قدسنهری آن را به فرودگاه میبرد و پست میکرد. در آنجا هم افرادی از روزنامه بودند که بسته را تحویل میگرفتند.
فارسیزبانان هر جای جهان که باشند پیوندی قوی با شعر و داستان و افسانههای کهن دارند. منطقه5 هم شهروندان ادیب و دوستدار ادبیات کم ندارد. به سراغ جمعی از داستاننویسان گلشهری آمدهایم که بیشتر آنها مهاجر هستند. انجمن آنها پیشتر با عنوان «صندلیهای روبهرو» معروف بود و حالا با نام انجمن «راویان داستان» شناخته میشود. گروهی که از دل آن افراد بسیاری با استعدادهای درخشان سر برآوردهاند.
چون سرعت انتقال خبر برایمان خیلی مهم بود و از طرفی در فضای رسانهای آن زمان به شدت وحدت، همگرایی و همپوشانی داشتیم، منطقه را تقسیمبندی کردیم، هر کدام به یک قسمتهایی رفتیم و قرار گذاشتیم ساعت مشخصی دور هم جمع شویم تا خبرها را بین یکدیگر رد و بدل کنیم. سپس هر کدام، تلفنی مجموع گزارشها را به اطلاع رسانه خودمان رساندیم.
در نتیجه گزارشهای ما 3نفر موجی از کمکهای مردمی راهی منطقه زلزله زده شد طوری که وقتی بعد از 40 روز، دوباره برای سرکشی رفتیم، مردم آنجا به شدت از ما استقبال کردند.