اهدا خون

چشم همه به دیگری است
به‌سراغ لباس‌فروشی می‌رویم که صاحبش خودش را رضا و39ساله معرفی می‌کند می‌گوید: تاکنون خون اهدا نکرده‌ام. هنگامی که علت را می‌پرسیم کمی فکر می‌کند و می‌گوید: راستش تا به حال به این موضوع که باید خون اهدا کنم فکر نکردم. آن‌قدر هستند افرادی که خون اهدا کنند دیگر به من نمی‌رسد. ما صبح تا شب در مغازه هستیم و وقت آزاد نداریم که بتوانیم برای اهدای خون اقدام کنیم. اگر فرصتی پیش بیاید به طور حتم می‌روم. هنگامی که به او می‌گوییم پایگاه اهدای خون نزدیک مغازه‌اش هست، با تعجب می‌گوید: تصور می‌کردم که بخش اداری سازمان انتقال خون اینجا باشد وگرنه حتما سری به آنجا می‌زدم.