امیرمحمد آشنایی که با رتبه150 کنکور سراسری در رشته مهندسی برق دانشگاه تهران پذیرفته شده، معتقد است: تلاش است که زندگی را شکل میدهد و انسان را به آرزوهایش میرساند. او برای درسخواندن و آمادهشدن برای کنکور شیوه خود را داشته است، از آن دست دانشآموزانی نبوده که برای درسخواندن در را بهروی خودش ببندد و تفریح و بگو و بخند با دوستان و خانواده را بر خود حرام کند.
مثل خیلیهای دیگر، عشق فوتبال بود. اوایل همهچیز جنبه تفریح و سرگرمی داشت، اما رفته رفته ماجرا برایش جدی شد. عشق به فوتبال و فوتبالیست شدن در رگ و خون بیشتر پسر بچههاست، اما جهتدهی درست علایق، نتیجهاش را شیرین میکند؛اینکه مسیر آینده را از کودکی مشخص میدانی و با هدف گام برمیداری. حالا استعداد و پشتکار را هم کنارش بگذاری موفقیت حتمی میشود. سجاد عادلیپور از آن دسته ورزشکارانی است که فوتبال را مثل خیلی پسربچههای محلات کمبرخوردار شهر از زمینهای خاکی محل زندگیاش شروع کرد.
سید صادق پریزاد پس از سپری کردن دوره ابتدایی، در نوبت اول و دوم متوسطه نیز همچنان از اعضای ثابت انجمن اسلامی دانشآموزی است و فعالیتهای فرهنگی بسیاری انجام میدهد.
او با استفاده از امکانات و همراهی کادر آموزشی مدارسی که در آنجا مشغول به تحصیل بوده، تجربه فعالیتهای فرهنگی بسیاری همچون چاپ نشریه را به دست میآورد.
مائده غفوریان میگوید: خیلی از نوجوانان کنکوری تصورشان این است که برای قبول شدن در دانشگاههای خوب باید بیش از 10ساعت در روز درس خواند ولی به نظر من مطالعه پیوسته و باکیفیت اهمیت بیشتری دارد. خود من در دوران طلایی عید نوروز، روزی 10ساعت درس خواندم و در تمام این مدت همراه با مطالعه روزانه، بیش از 400تست میزدم و آنها را تحلیل میکردم.
محمدعلی درزی، دانشآموز مدرسه استعدادهای درخشان شهید هاشمینژاد و رتبه 58کنکور سراسری انسانی1400 ساکن محله سیدی است. او برخلاف بسیاری از همسن و سالانش اهل مشاوره تحصیلی و کلاسهای کمک درسی پی در پی نبوده است. آنطور که میگوید با توجه به استعداد و تواناییای که در خودش میدیده در خانه برای درسخواندن برنامهریزی کرده است. ساعت درس خواندن هم برایش مهم نبوده و آموختن اولویت اولش بوده است.
محمد حیدری، جوان فعال و پویای محله شهید قربانی، جزو رتبههای برتر در کنکور کارشناسیارشد است. کسب رتبه17 در مرحله اول کارشناسیارشد کنکور سراسری امسال افتخاری است که به کارنامه کاری او الصاق شده است، اما به اعتقاد او، عضویت در انجمن شهروندمحور چهارطبقه برایش مهمتر از کسب این رتبه است. حضوری که حاصلش اجرای طرح «محله ما» در محله شهید قربانی بهعنوان اولین محله حاشیه شهر بود و این اتفاق او را بیشتر در بین مردم جا انداخت، تا آنجا که هر مشکلی در محله پیش میآید، زنگ در خانه آنها به صدا میآید. این اعتماد برایش خوشایند و دلچسب است.
همیشه نگاهم رو به آسمان بود. مادرم اسمم را گذاشته بود سر به هوا! هر پرندهای که عبور میکرد نگاهش میکردم و با خودم میگفتم کاش برای یک روز هم که شده بالهایش را به من قرض بدهد. بعدها که بزرگتر شدم و برای اولین بار با پدر و مادرم سوار هواپیما شدم همه چیز برایم جدیتر شد. از کنار شیشه هواپیما تکان نمیخوردم. محو آسمان و ابرهای پنبهای زیرپایم شده بودم. همان لحظات باعث شد که فکر ساخت پهپاد بیفتد به جانم. اما اطلاعاتی ازساخت پهپاد و هواپیما نداشتم. تمام چیزی که داشتم یک کتاب کوچک جیبی بود که از نمایشگاه کتاب مدرسه خریده بودم در آن مقدمات آیرودینامیک به زبان ساده توضیح داده شده بود. هنوز هم آن کتاب را دارم. خلاصه به وسیله همان کتاب و چند تا تیر و تخته و موتور و ملخ اولین پهپاد زندگیام را ساختم.