جانباز

جا مانده از «راوی»
شب عقدمان لباس‌ها و چکمه‌های جبهه‌اش را با خودش آورد. فردایش، سفره عقدمان هنوز پهن بود که بدرقه‌اش کردیم و رفت جبهه. یعنی ما فقط یک شب همدیگر را دیدیم و بعد او رفت. اتفاقا آن بار مأموریتش خیلی هم طولانی شد. 2ماه طول کشید. آن موقع هم که تلفن نبود. از طریق نامه با هم ارتباط برقرار می‌کردیم. من فقط یک عکس ازش داشتم. گاهی عکس را برمی‌داشتم و نگاه می‌کردم که ببینم شوهرم چه شکلی بود! او هم همین کار را می‌کرد.
هنوز در روزهای جنگ نفس می‌کشید
حاج صباح فیاض‌دری متولد نجف بود اما صدام، خانواده‌ او و ایرانیان دیگر را از عراق بیرون راند
در عملیات خیبر چیزی به نام غواص نداشتیم
38سال قبل حوالی همین روزها را کدام یک از شما به‌خاطر دارد؟ زمینی به مساحت 50کیلومتر مربع توسط 10فروند هواپیما بمباران می‌شود. 400تانک و 200توپ آتش می ریزند، در کنار آن‌ها بالگردها گلوله باران می کنند. زمین زیر پای رزمندگان می‌لرزید و دژ مانند گهواره ای تکان می خورد؛ اما خم به ابرو نمی آوردند. در عملیات خیبر چیزی به نام غواص نداشتیم. تا آن زمان حتی به نیروهای اطلاعات، اطلاعات عملیات نمی‌گفتند. کار نیروهای اطلاعات ماجرای این عملیات را از زبان سید مهدی مجتهدزاده از نیروهای شناسایی تیپ 21 امام رضاکه خاطره خواندنی از آن دارد، می خوانیم