به واسطه نگارش کتاب عقیق سرخ، رهبر معظم انقلاب اسلامی انگشتر خود را به عنوان هدیه برای من فرستادند. اهدای این انگشتر نفیس سرو صدای زیادی به پا کرد به گونهای که پیشنهادهای کاری بسیاری به بنده شد. یکی از این پیشنهادها که به نظر من کمی عجیب بود، از یکی از مجامع اسلامی آلمان شد. پیشنهاد این بود که کتابی درباره زندگی شخصی خودم بنویسم. این پیشنهاد تلنگری به من زد که نگارش کتابی با این محتوا را آغاز کنم.
                مجتبی انوریانیزدی سال1347 در خانهای در کوچه باغموزه نادری مشهد به دنیا میآید. برای او و هممحلهایهایش مجسمه نادرشاه نماد «هویت محله» و اولین «شخصیت ملی» محسوب میشد. این مجسمه نمادی است که باعث ایجاد عِرق میهنی و محلهای در او میشود. منظره حرم مطهر امامرضا(ع) در سوی دیگر خیابان و تلألو شبانه گنبد و گلدسته حرم او را غرق رؤیاهای دیگری میکند و هویت مذهبی محله را به رخ میکشد. اینها همان عناصر هویتبخشی بود که از نظر آقای انوریانیزدی امروزه دیگر در محلات ما به چشم نمیخورد.
                من افتخار میکنم که اولین کار تئاترم را با عنوان «آرامسایشگاه» با علی نصیریان انجام دادم. کاری که نویسنده آن آقای بهمن فرسی بود و خسرو شکیبایی در آن تئاتر بازی میکردند. زمانی که برای دریافت دستمزد به آقای نصیریان مراجعه کردم در کمال تواضع جلوی پای منِ جوان از پشت میز بلند شد و با احترام گفت میتوانید برای کارهای بعدی هم در گروه ما حضور داشته باشید. من که در عالم جوانی قدر فرصتهای ناب را کمتر متوجه میشدم کوتاهی کردم و کمتر حضور پیدا کردم. 
                گیشه از قدیم یکی از آرزوهای دیرینه ما هنرمندان تئاتر بوده است. همیشه با خودمان فکر میکردیم آیا میشود در مشهد هم گیشهای داشته باشیم و تماشاگران در صف انتظار برای تهیه بلیت بایستند! در گذشته اصلا گیشهای نبود، حتی با کارت دعوت هم بهزور افراد را جمع میکردیم، اما حالا شرایط تغییر کرده است، شنیدهام برخی نمایشها بیش از 250میلیونتومان هم فروش رفتهاند که اتفاق بسیار نادر و مبارکی برای تئاتر است. 
                مجید ایزانلو فیلمهای  سینما یی رزمی دهه 70 را در ایجاد علاقهاش به این سبک ورزش مؤثر میداند و میگوید: «فیلمهای رزمی در دهه 60 و 70 طرفداران زیادی داشت. فیلمهایی که ورزشکاران رزمی همچون بروس لی، جکی چان و جت لی در آنها بازی میکردند. بسیاری از همسن و سالهای من با این فیلمها به ورزشهای رزمی علاقهمند شدند.»
                وقتی قرار است فیلمی در مشهد ساخته شود، کارگردان و بازیگر از تهران دعوت میشوند و هزینههای بالایی صرف اسکان و غذای آنها میشود، اما کارگردانان و بازیگران مشهدی مادامی که در این شهر ساکن باشند، حتی اگر مهارت بالایی داشته باشند نادیده گرفته میشوند، ولی به محض اینکه همین بازیگر یا کارگردان مشهدی، به تهران برود و در آنجا ساکن شود باز برای آوردنش به مشهد کلی هزینه میکنند.
                عذاب بزرگی بود درس خواندن و کارکردن در محیطی که دوستش نداشتم. محیط کار در کارخانه با روحیاتم سازگار نبود. یکبار که مقداری از حقوقم بدون دلیل کم شده بود پیش مدیر کارخانه رفتم و علت کسر از حقوقم را پرسیدم، او هم گفت حقوقت زیادی زیاد شده به همین دلیل کمش کردیم. شاید هر کسی به یک تلنگر نیاز دارد و من هم به همین تلنگر نیاز داشتم تا تصمیم بگیرم از فردا سرکار نروم.
                





