یکبار یکی از اعضای شورای اسلامی شهر در دوره چهارم در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم اعلام کرد که فلانی بدترین شهردار مشهد در طول 40سال بعد از انقلاب بوده است! ما هم این خبر را با همین تیتر کار کردیم و خبرگزاریهای دیگر هم از روی دست ما این خبر را کار کردند. واقعا با این خبر شهر به هم ریخته بود. خبر دیگری هم داشتیم مبنی بر تعدیل نیروی یک از هتلهای بزرگ مشهد که حدود 200نیروی خود را از کار بیکار کرده بود، این خبر هم جنجالآفرین شد و کار به شکایت و شکایتکشی رسید.
اسلام زاده در این مستند، زندان های زیرزمینی و خوفناک طالبان را به تصویر می کشد. او با اینکه تجربه حضور در مناطق بحرانی افغانستان را داشته است، می گوید: منطقه ای که رفتیم و از آنجا فیلم گرفتیم، به نظرم منطقه ای نفرین شده بود. یکی از بدترین روزهای زندگی ام را در آنجا گذراندم چون اضطراب کشته شدن داشتم. سی وچند روز از اقامتمان گذشته بود و نیروهای طالبان در گفت و گوهای تلفنی شان درباره ما صحبت می کردند و شرایط برای من و تصویربردارم دشوار شده بود.
به واسطه نگارش کتاب عقیق سرخ، رهبر معظم انقلاب اسلامی انگشتر خود را به عنوان هدیه برای من فرستادند. اهدای این انگشتر نفیس سرو صدای زیادی به پا کرد به گونهای که پیشنهادهای کاری بسیاری به بنده شد. یکی از این پیشنهادها که به نظر من کمی عجیب بود، از یکی از مجامع اسلامی آلمان شد. پیشنهاد این بود که کتابی درباره زندگی شخصی خودم بنویسم. این پیشنهاد تلنگری به من زد که نگارش کتابی با این محتوا را آغاز کنم.
مجتبی انوریانیزدی سال1347 در خانهای در کوچه باغموزه نادری مشهد به دنیا میآید. برای او و هممحلهایهایش مجسمه نادرشاه نماد «هویت محله» و اولین «شخصیت ملی» محسوب میشد. این مجسمه نمادی است که باعث ایجاد عِرق میهنی و محلهای در او میشود. منظره حرم مطهر امامرضا(ع) در سوی دیگر خیابان و تلألو شبانه گنبد و گلدسته حرم او را غرق رؤیاهای دیگری میکند و هویت مذهبی محله را به رخ میکشد. اینها همان عناصر هویتبخشی بود که از نظر آقای انوریانیزدی امروزه دیگر در محلات ما به چشم نمیخورد.
من افتخار میکنم که اولین کار تئاترم را با عنوان «آرامسایشگاه» با علی نصیریان انجام دادم. کاری که نویسنده آن آقای بهمن فرسی بود و خسرو شکیبایی در آن تئاتر بازی میکردند. زمانی که برای دریافت دستمزد به آقای نصیریان مراجعه کردم در کمال تواضع جلوی پای منِ جوان از پشت میز بلند شد و با احترام گفت میتوانید برای کارهای بعدی هم در گروه ما حضور داشته باشید. من که در عالم جوانی قدر فرصتهای ناب را کمتر متوجه میشدم کوتاهی کردم و کمتر حضور پیدا کردم.
گیشه از قدیم یکی از آرزوهای دیرینه ما هنرمندان تئاتر بوده است. همیشه با خودمان فکر میکردیم آیا میشود در مشهد هم گیشهای داشته باشیم و تماشاگران در صف انتظار برای تهیه بلیت بایستند! در گذشته اصلا گیشهای نبود، حتی با کارت دعوت هم بهزور افراد را جمع میکردیم، اما حالا شرایط تغییر کرده است، شنیدهام برخی نمایشها بیش از 250میلیونتومان هم فروش رفتهاند که اتفاق بسیار نادر و مبارکی برای تئاتر است.
مجید ایزانلو فیلمهای سینما یی رزمی دهه 70 را در ایجاد علاقهاش به این سبک ورزش مؤثر میداند و میگوید: «فیلمهای رزمی در دهه 60 و 70 طرفداران زیادی داشت. فیلمهایی که ورزشکاران رزمی همچون بروس لی، جکی چان و جت لی در آنها بازی میکردند. بسیاری از همسن و سالهای من با این فیلمها به ورزشهای رزمی علاقهمند شدند.»