«حاج خلیل ثانوی گروسی»، چند ماه دیگر، نود سالش می شود. حاجی حالا قنادیاش را سپرده به دو پسرش. خودش هم سر شب ها می آید خبری از مغازه می گیرد و حال و احوالی می کند با مشتری ها. مشتری های قدیمی می دانند حاجی چه زمانی مغازه است. گاهی می آیند می نشینند و گپی می زنند و خاطره های قدیم را نو می کنند؛یاد وقتی را زنده میکنند که حاجی در «قنادیلاله زارنو»، با برف و یخ کوه های نیشابور بستنی درست می کرد و می داد دست مشتری هایی که آمده بودند در سایه درخت های خیابان ارگ قدیم، قدم بزنند.
تجربه دستوپنجه نرمکردن با مشکلات باعث شد «نمیتوانم» برای علیرضا طهانزاده معنا نداشته باشد. این جوان ساکن محله آیتالله عبادی توانست در مدت چهار سال کار حرفهای در حوزه تهیهکنندگی و نویسندگی سینما ، پنج اثر هنری را خلق کند؛ مسافر، هِرَم، پرواز ۷۳۷، کاش در خانه بودم و هنرمند گرسنگی ازجمله کارهای این هنرمند متولد 1374 است.
کوهسنگی2 یکی از کوچههایی است که بهدلیل واقعشدن در پشت ایستگاه مترو بهندرت کسی متوجه آن میشود. کوچهای پرکاربرد که یکی از درهای مجتمع زیست خاور به آن باز میشود و سرنبش آن سینما آفریقا قرار دارد. این کوچه که سنوسالش نزدیک به 50سال است در جریان انقلاب اسلامی یکی از مسیرهای تردد انقلابیون بود اما اکنون هیچ نشانی از گذشته ندارد.
سال۱۳۷۹ خورشیدی درست در صدمین سال ورود سینما توگراف به ایران، روز ۲۱ شهریور در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران «روز ملی سینما » نام گرفت. از آن تاریخ تاکنون ۲۲سال میگذرد.
به گفته کاسبان این بازار، بیش از بیستسال پیش گوشتفروشیهای قدیمی گلشهر کار و کاسبی خودشان را در این محدوده داشتند. سالها پیش شهرداری منطقه بازار میوه را در آن راه انداخت که مورد استقبال مردم و کاسبان قرار نگرفت و از همان سال بازار میوه جای خود را به بازار گوشت داد که حالا برای خودش صاحب اسم و رسم است. هم مشتری محلی دارد و هم از دیگر نقاط شهر برای خرید گوشت و متعلقاتش به اینجا میآیند. یکی گوشت خوب و مرغوب راسته میخواهد و دیگری به دنبال گوشت صورت گاو یا جگر سفید است تا ارزانتر تمام شود. اینجا برای هر سلیقهای و هر بنیه اقتصادی چیزی برای فروش دارد.
لباسهایی تنمان کردند که بهشدت کثیف بود و بوی بسیار نامطبوعی داشت، بعد از اینکه آن لباسها را پوشیدم دو روز تن و بدنم به خارش افتاد،ما حتی یک سرویس رفت و برگشت هم نداشتیم و باید با اتوبوس و مینیبوس و مترو از محلهای در بالای شهر تا خانههای خودمان برمیگشتیم.راستش آن روز خیلی ناراحت شدم، دلیل این همه بیاحترامی را درک نکردم، همانجا به خودم قول دادم آنقدر تلاش کنم تا روزی به جایگاه خیلی خوبی در سینما ی ایران برسم.
همهچیز از تماشا کردن فیلم «پایتخت» شروع شد: تکرار دیالوگها و تقلید حرکات و میمیک صورت و اجرای نقشها. از همانجا بود که دنیای بازیگری برای پانیذ شفائی نغندر چهارونیمساله که حالا ششساله است شروع شد. بازیگر خردسال محله مهر مادر تاکنون در دو فیلم کوتاه «خورشید» و «درست گرفتید» ایفای نقش کرده است. بهتازگی هم در نمایشی به نام «کات نه» نقشهای سالار و گرگی را دارد و باید همزمان در دو نقش بازی کند. گریمش هم خاص است. نیمی از صورت و بدنش خانم گرگی است با دیالوگ مخصوص و یک سمت نقش سالار که مرد است.