مشهد قدیم

به عشق زائران پیاده که نیامدند
ایستگاه شهدای طرق از سال 1379به همت مردم شهرک طرق برپا شد و در طول سال درهایش به روی زائران گشوده است. هر سال در ایام دهه آخر صفر حدود 20 هزار زائر پیاده به این ایستگاه قدم می‌گذاشتند و از خدماتی همچون ماساژ، بهداری، غذای گرم، آب گرم، حمام، مکان استراحت، خیاطی، واکس و ... بهره می‌بردند.
میهمانان مازندرانی حضرت رضا(ع)، میزبان مجاورانش شدند
اعضای هیئت قمر بنی هاشم(ع) آمل با توجه به شرایط کرونا و ممنوعیت برگزاری ایستگاه استقبال از زائر، شانس میزبانی را از دست داده بودند؛ ولی دلشان نیامد که خانه‌نشین باشند. بنابراین طبق رسم هر ساله به مشهد آمدند اما راه و رسم میزبانی‌شان را تغییر دادند. آن‌ها به جای زائران پیاده حضرت رضا(ع) به عشق او از مجاوران و دلدادگان آن حضرت در حاشیه شهر مشهد پذیرایی کردند.
مشتری‌های دوران کرونا آقای آرایشگر
حسن‌زاده مغازه‌ای برای خودش در محله قائم دست و پا می‌کند و مشغول به کاری می‌شود که آن را دوست دارد. از کار و کسبش تا قبل از کرونا رضایت داشته و دراین‌باره می‌گوید: «تا دو سال قبل که هنوز کرونا نیامده بود، آن‌قدر مشتری داشتم که گاهی مجبور می‌شدم به آن‌ها بگویم نمی‌توانم کارشان را انجام بدهم.»
آرزوی یگانه؛ پوشیدن پیراهن تیم ملی
با حمایت خانواده‌ام و تجربیاتم در ژیمناستیک توانستم خیلی زود پیشرفت کنم به‌طوری که در کمترین زمان به کمربند قهوه‌ای رسیدم. در همین 4ماه در 2رقابت شرکت کردم که توانستم 2مدال طلا در مسابقات جوجیتسو و کاتا در رقابت‌های استانی و 2مدال طلا و یک نقره در مسابقات کاتا کشوری که به‌طور مجازی توسط فدراسیون این رشته برگزار شد کسب کردم.
مشتری‌مداری و به‌روز بودن
در سال‌هایی که او شروع به این‌کار کرده کلیدها ساختار ساده‌ای داشته‌اند. آن‌قدر طرز کار کلید‌ها و قفل‌ها ساده بوده که با یک کلید امکان باز شدن قفل‌های زیادی بوده است. این کلیدساز قدیمی محله امام خمینی(ره) درباره قفل و کلیدهای قدیمی توضیح می‌دهد: «آن‌ها دست‌ساز بود، آخر آن زمان دستگاه جوشی نبود. بعدها که دستگاه جوش آمد ساختار کلیدها هم تغییر کرد و پیشرفته‌تر شد.»
لباس مبدل می‌پوشیدم و می‌رفتم توی مجالس
شکورزاده می‌گوید: بنده برای جمع‌آوری ترانه‌های روستایی در یک سفر پانزده‌روزه به همراه تنی چند از دوستان از مشهد پیاده به‌سوی نیشابور رفتم و از نیشابور به تربت و از تربت به مشهد. در حدود هفتاد و چند فرسخ پیاده رفتیم و در هر روستایی پیرزن یا پیرمردی را که می‌دیدیم از ایشان خواهش می‌کردیم شعری با ترانه‌ای برایمان بخواند و آن‌ها را ثبت و ضبط می‌کردیم و اگر مجلس عروسی یا مرگی بود، شرکت می‌کردیم. گاهی هم در قهوه‌خانه‌ها می‌رفتیم و مطالبی که به‌ کارم می‌آمد یادداشت می‌کردم.
«زرگران» به تنهایی یک لشکر خیر است
میز کوچکی داخل مسجد هنرمند است و دور تا دور آن شماره محمد زرگران نوشته شده که افراد برای کمک در هر زمان از شبانه‌روز می‌توانند با او تماس بگیرند. او کارهای خیرش را از سال 85 با زیرپوشش گرفتن 20 خانوار آغاز کرد و اکنون نه تنها در محله خود که به حاشیه شهر و روستاهای اطراف هم خدمت‌رسانی می‌کند.