حاج محمد نغندری از ۱۵ سالگی میوه فروشی کرده است، ازآنجاکه پدرش هم کشاورز و دامدار بوده، محصولات پدر را به شهر میآورد و روی گاری میفروشد.
یک چلوکبابی درست سر پیچی بود که الان محو شده و داخل صدمتری است. صاحب این کبابی ذوقش کشید و با ماژیک نوشت ؛«به طرف کوی پنجتن.» بعد هم انقلاب شد و بسیج آمد به اسم بسیج ناحیه پنجتن!
هووی گُلی چهار فرزند به دنیا میآورد. او که از نظر ذهنی کمی دچار مشکل است نمیتواند بهخوبی مسئولیت بزرگ کردن فرزندانش را انجام دهد و در این مدت گُلی آنها را تروخشک میکند.
خانواده مشهدی، ریشهای نزدیک به ۱۰۰ سال در کوچه رسالت ۵۵/۹ محله دروی دارند؛ سابقهای آنقدر طولانی که کوچه محل زندگیشان را هم به نام «کوچه مشهدیها» مشهور کرده است.
تاریخ قهوهخانه عرب برمیگردد به دوره ریاست جمهوری ژنرال احمدحسنالبکر که در بازه زمانی این حکومت، ایرانیان مقیم عراق از آن کشور رانده شدند.
طعم بستنیهای حاجاصغر غفوریان، حالا به هویت مشهد گره خورده است، هر زائری که به این شهر میآید کنار زیارت حتما سری هم به بستنی دقت طلاب میزند.
در یکی از روزهای بهاری سال ۴۵ و نزدیکیهای ظهر بود که صدای مهیبی توی کوچهها پیچید، و پس از آن همهمه مردم که با شنیدن این صدا به کوچهها آمده بودند. این صدای اولین بوق قطاری است که به مشهد میرسد.






