وارد پاساژ کاموا در بولوار مدرس که شدیم، همان طبقه همکف، روبهرویمان مغازههای رنگارنگ کاموا به چشم میخورد. زیبایی رنگها برای چندلحظه ما را مقابل مغازهها نگه داشت. از پلهها به سمت طبقه منهای یک رفتیم. تعداد مغازههای این طبقه بیشتر بود. انگار وارد شهر رنگها شده بودیم. کامواهای رنگارنگ هوش از سر آدم میبرد. نمیدانستیم اول کدام مغازه را انتخاب کنیم.
در مشهد نیز بین سناباد و نوغان و در همسایگی حرم مطهر بازاری شکل گرفته بود که در آن بیش از 10سرا و راسته با تنوع شغلی فراوانی همچون بزازی و پارچهفروشی، قهوهخانه و رستوران، شیرینیفروشی، طلا و نقرهفروشی، کلاهدوزی، کفاشی، نانوایی، پوستینفروشی، عطاری، ترهبار، خرازی، بلورفروشی، بافندگی، صنایعدستی، زعفرانفروشی، آهنگری، رنگرزی و... وجود داشت. این بازار بزرگ قدیمی در دورههای مختلف تخریب شد، اما بخش کوچکی از آن با نام بازار فرش مشهد بهجای مانده است.
خانواده عرب اهوازی چندسالی است به مشهد مهاجرت کردهاند. در اینجا غریبند و تنها دلخوشیشان همسایگی آقا امام رضا(ع) است. فاطمه خانم عروسک میسازد، عروسکهایی زیبا که برای او عزیزند و هر کدام اسم و شخصیت مخصوصی دارند و لباس زیبای اقوام ایرانی را پوشیدهاند. این عروسکها در فضای مجازی مورد استفبال قرار گرفتند و از نقاط مختلف کشور سر درآوردند.
خطریترین سرا در منطقه6، سرای شاهرودی در میدان عدالت است. سرایی فرسوده با قدمت زیاد که مدتی پیش قسمتی از انبار انتهایی آن دچار آتشسوزی شده بود.