فاطمه زیرک میگوید: دختران برگههایی را با دستخط خودشان تهیه میکنند و هر کدام به تعدادی که میتوانند در بین اطرافیان توزیع کنند برمیدارند و تا جلسه بعد آنها را پخش میکنند. هر کدام از دختران بیشتر این برگهها را توزیع کرده باشد هدیهای دریافت میکند. این شیوه کار مورد توجه یکی از مدیران مدرسه قرار گرفته بود و از دختر پاتوق مروارید خواسته بود این روش را به دیگر دانشآموزان هم آموزش بدهد.
همه سال هایی که شیخ محمد واله به کاشمر می آمد، خانه ما ساکن می شد. یک بار به پدرم گفته بودند که خانه فدوی برای من مثل بهشت است. ایشان حتی کلید منزل را داشت. ایشان با پدرم انس زیادی داشت. پدرم با آقای واله عهد اخوت خوانده بودند و عجیب با هم مأنوس بودند. پدرم اگر گاهی پول همراهش نبود، از جیب آقای واله پول برمی داشت و نگرانی هم نداشت. حاج آقا این را دوست داشت و می گفت همین درست است. رفاقتشان برای ما قابل تصور نیست.
داستان چشمپوشیدن بر مال و ثروت و وقف آن حکایت یکبام و دوهوایی است که یکسر آن دلکندن و دلبریدن از اندوخته زندگی است و سر دیگر آن حال خوش انفاق که حلاوت دارد و حس خوبی به انسان میدهد. حالا فکر کنید میخواهید خانهای را که دارایی همه عمرتان حساب میشود ببخشید؛ باید روحی خیلی بزرگ و دریایی داشته باشید تا دستودلتان نلرزد. همان کاری که مرحوم حسن ملانصیر به پیشنهاد یکی از دوستانش در 40سال قبل کرد و با وقف خانه و محل زندگیاش باعث شد درمانگاه خیریه حضرترقیه(س) پا بگیرد.
سجاد محمودی مقدم یکی از اعضای جوان مجتمع فرهنگی و مذهبی خادمین ائمه اطهار(ع) شهرک شهید رجایی است. مجتمعی که سال ٨٩ توسط حاج آقا عزتی یکی از ریشسفیدان و معتمدان محله شکل میگیرد، روز به روز به تعداد اعضای آن اضافه میشود. این مجتمع حالا کلی کارگروه مختلف و اعضای دغدغهمند دارد که به شیوههای مختلف به مردم حاشیه شهر خدمت میرسانند. یکی از اقدامات اخیر آنها ایجاد فضای درمانی در حر ١٩ برای ارائه خدمات دارویی و درمانی رایگان به مردم حاشیه شهر است.
جواد عزیزی میگوید: از مرداد ماه سال 98 بازارچهای با عنوان بازارچه کارآفرینی و خوداشتغالی محبت راهاندازی کردهام که البته فعالیت آن از بهمن آغاز شد. این بازارچه برای ارائه محصولات و تولیدات افراد نیازمند ایجاد شده است تا از این راه بتوانند امرارمعاش کنند و برخی از مشکلات اقتصادی خود را سرو سامان دهند، حتی هستند کسانی که به ما مراجعه میکنند و براساس توانایی خود درخواست میدهند که اجناسی را برای آنها تهیه کنیم و برای فروش در اختیارشان قرار دهیم.
خانم مهین خدیویزند میگوید: پدرم که آن سال فوت شد من صندوق را برعهده گرفتم و عزمم را جزم کردم که رد خوبیهای او را دنبال کنم. یکی از دوستان پدرم به نام آقای پرویز احمدی که در نخریسی صندوق مالکاشتر را داشت به من گفت: شما که اینکار را به عهده گرفتهاید برای اینکه زحمات پدرتان هم حفظ شود، از اعضای صندوق بخواهید که به غیر از ۱۰۰ تومانی که برای صندوق قرضالحسنه پرداخت میکنند، نفری ۳۰ تک تومانی در ماه برای خیریه پرداخت کنند تا از این طریق بشود دردی از نیازمندان دوا کرد.
قدیمیهای محله امام هادی (ع) هر وقت از مقابل صندوق قرضالحسنه شهید گذری رد میشوند به یاد روزهای اول انقلاب میافتند و جمع ۵ نفرهای که اگر کارهای ستادی آنها برای پیگیری امورات محله نبود، امروز همچنان بین ادارات مختلف شهری و روستایی پاسکاری میشدند! از آن ۵ نفر یکیشان شهید غلامحسین گذری بود که برای مردم بحرآباد، حکم شهید بهشتی را داشت و همان سالهای اول جنگ به دیدار معشوق شتافت و دیگری حاج محمدتقی خاوری که سالها بعد فوت شد.