روزی نبود تلفن حسین زنگ نخورد و همسایهای اعتراض نکند. میگفتند: شما از قدیمیهای این محل هستید. نزدیک به 180 سال قدمت این خانه و نسل شماست. چرا یک زبالهگرد را آوردید؟ میگفتم: این بنده خدا که برای شما مزاحمتی ندارد. وظیفه من و شماست کمکش کنیم! نمیپذیرفتند. گفتم: اشکالی ندارد. هر مشکلی پیش آمد مسئولیتش با من! علیآقا مدتها در خانه پدری حسین ماند تا اینکه توانست خودش را جمع و جور کند.
پس از شیوع ویروس کرونا در تمام کشور گروههای جهادی برای ترمیم زخمهای ناشی از این ویروس منحوس پای کار آمدند و نقش بسزایی در کاهش مشکلات مردم بهویژه نیازمندان ایفا کردند. اینبار نوبت به تشکلی رسیده که توسط رانندگان تاکسی در سال94 با بازسازی منازل مسکونی و مدارس شکل گرفت.
زمانی که کودکان از همسالان خود چیزی فرامیگیرند از آنجایی که با ادبیات هم آشنا هستند یادگیری عمیق شکل میگیرد و آن آموزهها را هرگز از یاد نخواهند برد. ضمن اینکه کودکان بیشتر از آنکه به معلم خود در کلاس درس اهمیت بدهند به کناردستی خود توجه دارند. در این شیوه دو فضیلت اخلاقی مهم دوستی اجتماعی و مسئولیتپذیری نیز در فرد یادگیرنده به وجود میآید. همچنین بر پرورش ویژگیهای فردی تأکید داریم...
چون در دوران کودکی با شیرینیهای محلی همچون سمنو و حلوای محلی آشنایی داشتم، به فکر تهیه سمنو و حلوای محلی افتادم. این کار را در خانه میتوانستم انجام بدهم و هزینه چندانی هم نداشت، اما چون سالها بود که سمنو نپخته بودم، طرز تهیه سمنو و حلوای محلی را فراموش کرده بودم. به یکی از آشنایان زنگ زدم و طرز تهیه حلوا و سمنو را پرسیدم، بعد از آن مقداری گندم تهیه و در گوشهای از خانه گذاشتم تا جوانه بزند، اما جوانههای گندم، سیاه و خراب شدند، بعد از چندین بار تکرار و خراب شدن سمنوها دیگر واقعا ناامید شده بودم، حتی دفعه آخر همه جوانهها را به کف آشپزخانه ریخته و با ناراحتی از خانه بیرون آمدم.
رئیس اتحادیه فروشندگان فراوردههای گوشتی، اغذیه، پیتزا و غذاهای فانتزی میگوید: «کاسبهای صنف ما روزهای سختی را میگذرانند. از زمان شیوع ویروس کرونا تا کنون بیش از ۲۰۰ واحد صنفی زیرمجموعه این اتحادیه درخواست لغو پروانه کسب خود را دادهاند که این موضوع میتواند تبعات بسیاری از جمله بیکاری را به همراه داشته باشد.»
نتیجه زندگی مشترک خیراانساء کفیلی که اکنون 73 بهار را پشت سر گذاشته، 2فرزند پسر و یک دختر بود؛ اما 18 فروردین سال 66، «حسین» فرزند بزرگترش در عملیات کربلای6 به فیض عظیم شهادت نائل آمد و چشمان مادر، 9 سال آزگار بدون دیدن بدن مطهر فرزندش به سوگ نشست. او صبورانه در انتظار رسیدن جنازه منتظر ماند تا سرانجام حسینش را در همان لباس غواصی که بر تن داشت، آوردند.
به پیشنهاد برادرهمسرم، وارد حرفه لبنیاتی شدم آن هم بدون هیچ تجربه قبلی! مغازهای را راهاندازی و حدود یک سال به صورت شراکتی با هم کار کردیم، اما کمکم متوجه شدیم که مغازه؛ زندگی دو خانواده را نمیچرخاند. برادرهمسرم سهم خود را به من فروخت و به کار کشاورزی پرداخت؛ خوشبختانه در کشاورزی بسیار موفق شد و پیشرفت کرد، اما از سال ۹۷ من ماندم و اوضاع خراب و کلی بدهی...