در مدت شیوع ویروس کرونا تعداد این مشتریان کمتر از نصف شده است، چون بسیاری از این زوجها برگزاری مراسم و شروع زندگی خود را به بعد از بین رفتن ویروس کرونا محول کردهاند. از طرفی با توجه به شرایط اقتصادی فعلی جامعه بسیاری از خانوادهها توان خرید جهیزیه با اقلام زیاد را ندارند بنابراین خیلی از عروس و دامادهایی هم که در این مدت از ما خرید کردهاند قید وسایل خانگیای را که کاربرد کمتری دارد زدهاند که خودش سبب کاهش فروش ما شده است.این دغدغه این روزهای فروشندههای این صنف است.
محمود رجایی میگوید برای تولید هر کدام از این محصولات باید به نکات ویژهای دقت کرد و هر محصول را در فصل خودش روانه باز کرد: برای تهیه ربانار جنگلی، باید انار جنگلی مرغوب تهیه کرد که در ماه مهر و آبان بهوفور در شمال کشور یافت میشود، قیمت بیشتری دارد اما طعم ترش و ملس به رب میدهد که معرکه است و طرفداران زیادی دارد. همچنین باید رب به اندازه کافی جوشانده شود چرا که هرچه غلیظتر شود، دیرتر خراب و فاسد میشود.
کاظم عرفانیان، ساکن و کاسب محله سرشور، یکی از همانهایی است که گلایمند از بیتوجهی مردم است و از مشکلات این روزهایشان میگوید: از روزی که کرونا به مشهد آمده است، تمام کسب و کارها را تحت تأثیر قرار داده و مشکلات زیادی برای مردم بهویژه افرادی که شغل آزاد دارند ایجاد کرده است.
فرهاد سعیدی پارچه فروش محله، میگوید: از چند سال قبل و حتی قبل از شیوع کرونا بازار پارچه در حالت رکود و کسادی بود و شیوع کرونا این کسادی را سرعت بخشید. گرانشدن دلار و تحریمهای غیرعادلانه باعث افزایش قیمت پارچه شد. بیشتر وقتها خانوادهها به مغازه میآیند اما با شنیدن قیمت گران پارچه بدون خرید خارج میشوند. هزینه دوخت را هم حساب کنید برای مشتری صرف به خرید لباس آماده است. شاید با رفتن کرونا فروش بهتر شود اما این تأثیر اندک است. چون دلیل اصلی کسادی بازار پارچه، نبود پول و درآمد کم است و تا این مشکل حل نشود رونقی نخواهد بود.
از تحولات بزرگ رمضانهای قدیم خوردنیهای آن بوده است. نعیمآبادی به بازار ی شدن پشمک، گوشفیل، زولبیا و بامیه اشاره میکند و میگوید: البته جز این در ماه رمضان گاریهای زیادی راه میافتادند که کارشان فروش نانهای کماج بود. این نانها را زنان با گذاشتن روی طبق که روی سر حمل میشد، میفروختند. همچنین ساخت معجون هم با رمضان بیشتر قوت میگرفت. مثلا قنادی طباطبایی که درست روبهروی مسجد گوهرشاد در بازار بود، علاوه بر اینکه رمضانش را با پخت زولبیا و بامیههای مخصوص شروع میکرد، ساخت معجونهایش را هم تغییر میداد تا قوت بیشتری داشته باشد.
محمود قانعی کسی که حرفه و مهارت امروزش در فروش لوازم بهداشتی ساختمان را از پدر به یادگار دارد. قانعی این روزها از شغل موروثیاش بازار خوبی ندارد، اما معتقد است این کار هم جذابیت و هم درآمد دارد.
پاگرفتن آتش در پاساژهای قماش، حکایت پنبه و الکل است. کوچکترین خطا در مغازه و راهروهای پر از پارچه میتواند شعلههای آتش را برافروخته کند و ناگهان زبانه بکشد و مانند رودخانهای سوزان و جاری، همهچیز و همهجا را بسوزاند؛ درست مثل بلایی که سر پلاسکوی تهران آمد و جز مچالهای از بلوکهای بتنی و آهنی چیزی از آن باقی نماند. اما گویا سرنوشت غول هفدهطبقه پایتخت، قرار نیست درس عبرتی برای پاساژهایی باشد که تاکنون چندین هشدار قانونی درباره ناایمنبودنشان دریافت کردهاند.